۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

آقای ظریف، سرانجام یانوکوویج را نگاه کنند

یانوکوویچ و کاترین اشتون مسئول ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا
سرانجام زیر پای ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور (پیشین) اوکراین را نیز خالی کرده و او را از پایتخت کشور فراری دادند. گفته می شود که حتی حکم دستگیری او را نیز صادر کرده اند.

گناه شرایط بوجود آمده بیش از هر کس، متوجه خود اوست.

در میان حاکمان کنونی دنیا، شاید او را بتوان به عنوان نمونه، از نظر خوش باوری، عدم قاطعیت، نداشتن توان اولویت بندی، سردرگمی سیاسی و صد البته، فساد مالی نام برد.

سردرگمی و تردیدهای او در جریان امضای قرارداد با روسیه در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۳، حتی روسیه را نیز کلافه کرده بود.

او از یک سو، داشتن ارتباط نزدیک با روسیه را مهم می دانست، (به این دلیل که می دید اوکراین، هم به گاز ارزان روسیه نیاز دارد و هم به وامی که قرار بود روسها به اوکراین قرض دهند)، و از سوی دیگر، چپ و راست با مسولان ریز و درشت غرب بویژه اتحادیه اروپا دیدار می کرد، قرار می گذشت و قول می گرفت. بدون این که حتی کوچکترین توجهی به این موضوع داشته باشد که برخی از مسائل مطرح شده در این دیدارها، کاملا رو در رو با منافع راهبردی روسیه قرار دارند.

یک مخالف مسلح، در میدان استقلال کی یف، بر روی نیروهای
انتظامی آتش گشوده است. غرب این را تظاهرات مسالمت آمیز می نامد!
واکنش او در برابر ناآرامی های چند ماه گذشته در کی یف نیز، بسیار پرسش برانگیز است.

در حالی که گروهی تندرو، با پشتیبانی آشکار کشورهای بیگانه دست به خشونت زده و کشور را روزبروز بیشتر فلج می کردند، و در حالی که صف نام نویسی سران اتحادیه اروپا برای بازدید از میدان استقلال کی یف، روزبروز درازتر می شد تا به اوکراین بیایند و به مخالفان خشونت جویی که به انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم مسلح بودند دلگرمی دهند، یانوکوویچ نه تنها دیدار با سران غرب را ادامه داد، بلکه با پذیرفتن آنها به عنوان میانجی، کار را خرابتر کرده و با کوتاه آمدن های پی در پی در برابر مخالفان خشونت گرا، میدان را روز به روز برای آنها بازتر نمود.

البته این کار او، سبب رنجش سخت روسیه شد و این کشور را واداشت تا وام ۱۵ میلیارد دلاری، که دو میلیارد دلار آن نیز پرداخت شده بود را به حالت تعلیق در آورد.

یانوکوویچ و ویکتوریا نولاند، دستیار وزیر خارجه آمریکا
ولی یانوکوویچ همچنان به رفتار پرسش برانگیز خود ادامه داد و کار را به جایی رساند که حتی صدای اعتراض مدودیف، که به متمایل بودن به غرب مشهور است، را نیز درآورد.

نخست وزیر روسیه، دو روز پیش از سرنگونی یانوکوویچ با ناخرسندی تمام به او اعتراض کرد که حکومت اوکراین را به "فرش جلوی دری" تبدیل نکند که هر کس و ناکسی بیاید و کفش خود را با آن پاک نماید.

ولی این سخنان در گوش یانوکوویچ فرو نمی رفت. این سیاستمدار فاسد و آزمند، آن گونه تحت تاثیر قول و قرارهای فرستادگان غربی قرار گرفته بود که کمترین توجهی به هشدارهای پنهان و آشکار روسیه نمی کرد. او تا آنجا پیش رفت که در روز ۲۱ فوریه، با میانجیگری غربی ها، توافقنامه ای را با مخالفین امضا کرد و به خیال خام خود، شرایط را آن گونه که می خواست تغییر داد.

ولی این درست همان سناریویی بود که مخالفین و غرب از پیش آماده کرده بود. درست یک روز پس از این توافقنامه، مخالفین مسلح با حمله به کاخ ریاست جمهوری، کودتا نموده و یانوکوویچ خام را مجبور به فرار کردند.

او نیز که اکنون آگاه شده بود چه رودستی خورده است، با دست و پا زدن های بیهوده کوشید، که مسئولان شرق اوکراین و بویژه شهر خارکف را تشویق کند تا اعلام استقلال نمایند. ولی این پیشنهاد او، با مخالفت سرسختانه شهروندان خارکف، که بیشتر روس تبار و هوادار روسیه، ولی خواهان یکپارچگی اوکراین هستند، روبرو شده و حتی سبب شده بود که او را به ترک خارکف مجبور کنند.

جواد ظریف و کاترین اشتون مسئول ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا
البته به نظر می رسد که روسیه برای شرایط کنونی آماده بوده و انتظار چنین تغییراتی را نیز می کشیده است.

روسها در پشت سرگرم مدیریت و جهت دهی اوضاع هستند تا نتایج رویداد کنونی را همانند رویدادهای چند سال گذشته، به سود خود درآورند. مهمترین تخصص مشاوران پوتین این است که می توانند تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.

ولی هدف این نوشته چیز دیگری است.
آنچه در آغاز سخن آمد همه برای این بود که به آقای ظریف و همراهان ایشان در گفتگوهای هسته ای یادآور شود که نکند روزی، روزگاری آقای وزیر فیسبوک باز و همراهان گرامی، گول قول و قرار های رنگین غربی ها را بخورند. زمانی که در پشت میز گفتگوها نشسته اند، بدانند با چه کسانی طرف هستند.

به هنگام وعده و وعیدهای رنگین غربی ها، آقایان اگر به آینده ایران هم نمی اندیشند، دستکم سرانجام یانوکوویچ را به یاد آورند و به سرنوشت خود بیاندیشند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Āqāye Zarif, saranjāme Yanukovych rā negāh konand


Yanukovych va Catherine Ashton, masuule arshade
siāsate khārejiye Ettehādiyeye Urupā
Saranjām zire pāye Viktor Yanukovych, raisjomhure (pishine) Ukrāyn rā niz khāli karde va u rā az pāytakhte keshvar farāri dādand. Gofte mishavad ke hattā hokme dastgiriye u rā niz sāder kardeand.

Gonāhe sharāyete be vojud āmade bish az har kas, motavajjehe khode u ast.

Dar miāne hākemāne konuniye donyā, shāyad u rā betavān be onvāne nemune, az nazare khoshbāvari, adame qāteiyat, nadāshtane tavāne oulaviyatbandi, sardargomiye siāsi va sad albatte, fesāde māli nām bord.

Sardargomi va tardidhāye u dar jaryāne emzāye qarārdād bā Russiye dar 17 Desāmbre 2013, hattā Russiye rā niz kalāfe karde bud.

U az yek su, dāshtane ertebāte nazdik bā Russiye rā mehem midānest, (be in dalil ke midid Ukrāyn, ham be gāze arzāne Russiye niāz dārad va ham be vāmi ke qarār bud Russhā be Ukrāyn qarz dahand), va az suye digar chap va rāst bā masuulāne rizo doroshte Gharb be viĵe Ettehādiyeye Urupā didār mikard, qarār migozāsht va qoul migereft. Bedune in ke hattā kuchaktarin tavajjohi be in mouzu dāshte bāshad ke barkhi az masāele matrah shode dar in didārhā, kāmelan ru dar ru bā manāfeye rāhbordiye Russiye qarār dārand.

Yek mokhālefe mosallah, dar meydāne Estqlāle Kief,
bar ruye niruhāye entezāmi ātash goshude ast.
Gharb in rā tazāhorāte mosālematāmiz mināmad!
Vākoneshe u dar barābare nāārāmihāye chand māhe gozashte dar Kief niz, besyār porsesh barangiz ast.

Dar hāli ke goruhi tonrou, bā poshtibāniye āshkāre keshvarhāye bigāne dast be khoshunat zade va keshvar rā ruz be ruz bishtar falaj mikardand, va dar hāli ke safe nāmnevisiye sarāne Ettehādiyeye Urupā barāye bāzdid az meydāne Esteqlāle Kief, ruz be ruz derāztar shode tā be Ukrāyn biāyand va be mokhālefāne khoshunatjuyi ke be anvā va aqsāme selāhhāye sard va garm mosallah budand delgarmi dahand, Yanukovych na tanhā didār bā sarāne Gharb rā edāme dād, balke bā paziroftane ānhā be onvāne miānji, kār rā kharābtar karde va bā kutāh āmadanhāye pey dar pey dar barābare milhālefāne khoshunatgerā, meydān rā ruz be ruz barāye ānhā bāztar nemud.

Albatte in kāre u, sababe ranjeshe sakhte Russiye shod va in keshvar rā vādāsht tā vāme 15 miliārd Dolāri, ke do miliārd Dolāre ān niz pardākht shode bud rā be hālate taaliq darāvarad.

Yanukovych va Victoria Nuland, dastyāre Vazire Khārejeye Āmrikā
Vali Yanukovych hamchonān be raftāre porseshbarangize khod edāme dād va kār rā be jāyi rasānd ke hattā sedāye eeterāze Medvedef, ke be motamāyel be Gharb budan mashhur ast, rā niz darāvard.

Nokhostvazire Russiye, do ruz pish az sarneguniye Yanukovych bā nākhorsandiye tamām be u eeterāz kard ke hokumate Ukrāyn rā be “farshe jelouye dari” tabdil nakonad ke har kas va nākasi biāyad va kafshe khod rā bā ān pāk namāyad.

Vali in sokhanān dar gushe Yanukovych foru namiraft. In siāsatmadāre fāsed va āzmand, ān gune tahte taasire qoul va qarārhāye ferestādegāne Gharbi qarār gerefte bud ke kamtarin tavajjohi be hoshdārhāye penhān vaāshkāre Russiye namikard. U tā ānjā pish raft ke dar ruze 21 Fevriye, bāmiānjigariye Gharbihā, tavāfoqnāmeyi rā bā mokhālefin emzā kard va be khiāle khāme khod, sharāyet rā ān gune ke mikhāst taghyir dād.

Vali in dorost hamān senārioyi bud ke mokhālefin va Gharb az pish āmāde karde budand. Dorost yek ruz pas az in tavāfoqnāme, mokhālefine mosallah bā hamle be kākhe riāsate jomhuri, kudetā nemude va Yanukovyche khām rāmajbur be farār kardand.

U niz ke aknun āghāh shode bud che rudasti khorde ast, bā dastopā zadanhāye bihude kushid, ke masuulāne sharqe Ukrāyn va beviĵe shahre Khārkof rā tashviq konad tā eelāme esteqlāl namāyand. Vali in pishnahād bā mokhālefate sarsakhtāneye shahrvandāne Khārkof, ke bishtar Russtabār va havādāre Russiye, vali khāhāne yekpārchegiye Ukrāyb hastand, ru be ru shode va hattā sabab shode bud ke u rā be tarke Khārkof majbur konand.

Javād Zarif va Catherine Ashton,
masuule arshade siāsate khārejiye Ettehādiyeye Urupā
Albatte be nazar mirasad ke Russiye barāye sharāyete konuni āmāde bude va entezāre chonin taghyirāti rā niz mikashide ast.

Russhā dar posht sargarme modiriyat va jahatdahiye ouzā hastand tā natāyeje ruydādhāye konuni rā hamānande ruydādhāye chand sāle gozashte, be sude khod darāvarand. Mohemtarin takhassose moshāverāne Putin in ast ke mitavānand tahdidhā rā be forsat tabdil konand.

Vali hadafe in neveshte chize digari ast. Ānche dar āghāze sokhan āmad, hame barāye in bud ke be āqāye zarif va hamrāhāne ishān dar goftoguhāye hasteyi yādāvar shavad ke nakonad, ruzi, ruzgāri āqāye vazire Facebookbāz va hamrāhāne gerāmi, gule qoul va qarārhāye rangine Gharbihā rā bekhorand. Zamāni ke dar poshte miz goftoguhā neshasteand, bedānand bā che kasāni taraf hastand.

Be hangāme vaade va vaidhāye rangine Gharbihā, agar be āyandeye Irān ham namiandishand, dastekam saranjāme Yanukovych rā be yād āvarand va be sarneveshte khod biandishand!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________

۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

رویدادهای اوکراین، زنگ خطری برای ایران

آشوبهای سازمان داده شده کیف، به هنگام المپیک رادیکالیزه
شده و تا کنون دستکم ۸۰ کشته گرفته است
همان گونه که انتظار می رفت، غرب با بهره گیری از فرصت طلایی المپیک زمستانی سوچی، و دیدن دستهای روسیه در زیر منگنه خود، برنامه از پیش ریخته شده "به آتش کشیدن اوکراین" را وارد فاز حساس و خطرناکی نموده است.

غرب از همان آغاز فروپاشی شوروی در سالهای ۹۰ میلادی، در صدد محاصره روسیه بوده و برای رسیدن به هدف خود، حتی لحظه ای نیز درنگ نکرده است.

برای رسیدن به این هدف، غرب تا کنون ترفندهای گوناگونی را به کار گرفته است. از جمله، با وارد ساختن کشورهای اروپای شرقی به پیمان ناتو و عضو نمودن آنها در اتحادیه اروپا، گام به گام خود را به روسیه نزدیکتر نموده و برای زدن ضربه نهایی، خود را آماده تر کرده است.

جنگ گرجستان - روسیه
شش سال پیش همزمان با المپیک تابستانی ۲۰۰۸، غرب با روانه ساختن گرجستان به جنگ روسیه، کوشید برنامه محاصره روسیه را عملی کند. ولی آن گونه که بعدها نیز آشکار شد، چندین اشتباه بزرگ محاسباتی، برنامه غرب را به شکست پایان داد. از جمله این که غرب می پنداشت، با بودن مدودیف متمایل به غرب در بالای قدرت، و بویژه این که پوتین در آن زمان در چین حضور داشت، می تواند با استفاده از اصل غافلگیری، کار را یکسره کند.

نابودی مراکز نظامی گرجستان توسط روسیه
جنگ گرجستان-روسیه به شکست گرجستان (بخوانید غرب)انجامید
ولی همان گونه که چند سال بعد نیز فاش گردید، پوتین از همان اقامتگاهش در پکن، عملیات نظامی را در جنگ گرجستان، مدیریت می کرده است. و حتی گفته می شود که روسیه از پیش، احتمال حمله گرجستان را می داده و برای رویارویی با آن، سناریوی آماده داشته است.

در المپیک کنونی اما، شرایط به گونه دیگری بود و فضای بوجود آمده، کار را برای غرب، بیش از پیش آسانتر می نمود.

روسیه، با داشتن خاطره ای بد از تحریم المپیک ۱۹۸۰ توسط غرب، این بار می کوشید که از هر گونه چالشی با غرب و دادن بهانه به دست آنها خودداری کند.

با این وجود، درست همان چیزی که روسیه را نگران می کرد، بر سرش آمد. در آستانه المپیک ۲۰۱۴، غرب به بهانه حقوق بشر در روسیه (چه واژه های آشنایی، بویژه برای ما ایرانیها!) تصمیم گرفت که از فرستادن سران خود به مراسم گشایش بازیها، خودداری کند.

روند سیاه نمایی المپیک سوچی از سوی رسانه های غربی همچنان ادامه دارد و روسیه را پیوسته زیر فشار قرار داده است. از سوی دیگر، پوتین همه تلاش خود را به کار گرفته است تا این المپیک بسیار گران را، بدون دردسر بیشتر و "به خوبی" به پایان برساند. کاری که روسیه را مجبور کرده است، با احتیاط هر چه بیشتر گام بردارد و در پیوند با غرب، محتاطانه رفتار کند.

فرصتی مناسب برای غرب
شرایط کنونی، بیش از هر زمان دیگری در چند سال گذشته، برای روسیه حساس و شکننده بوده است. و این درست همان چیزی است که غرب انتظارش را می کشید. به همین دلیل نیز هم هست که غرب فرصت را غنیمت شمرده و با رادیکالیزه کردن آشوبهای کیف، تصمیم دارد کار را یکسره کند.

مراسم گشایش المپیک سوچی، بدون رهبران غرب نیز،
با شکوه هر چه تمامتر برگزار شد
کار به جایی رسیده است که حتی کسی مانند ویکتوریا نولند، دستیار وزیر خارجه آمریکا، از پیش تعیین می کند چه کسی در اوکراین، باید قدرت را بدست بگیرد و چه کسی را باید در این کشور، از قدرت به دور داشت!

در ظاهر همه چیز طبق برنامه غرب به پیش می رود. با این وجود نشانه های روشنی در دست نیست که سرانجام کار برای غرب، این بار بهتر از بار پیشین باشد. شش سال پیش نیز در آغاز به نظر می رسید که همه چیز طبق برنامه غرب به پیش می رود.

این که نتیجه آشوبهای کیف به کجا خواهد انجامید، چندان پیدا نیست. ولی آنچه که روشن است این است که، روسیه و پوتین پس از المپیک ۲۰۱۴، روسیه و پوتین پیش از این المپیک نخواهد بود.

روسیه پس از المپیک سوچی
روسیه پس از المپیک سوچی، دیگر نمی تواند با سیاست "کج دار و مریز" خود، اهدافش را به پیش ببرد. این کشور پس از پایان بازی های المپیک و درگیری های خونین کیف، یا کشوری است، که تن به خواسته های غرب داده و با آنها همگام شده است و یا کشوری است که تصمیم به رویارویی دارد و آشکارا منافع غرب را به چالش می گیرد.

نخستین و شاید بهترین نشانه برای دریافت این موضوع، واکنش و تصمیم های روسیه در "اجلاس امنیت هسته ای" خواهد بود که قرار است در روزهای ٢٤ و ٢٥ مارس ٢٠١٤ برابر با ٤ و ٥ فروردین ١٣٩٣ خورشیدی در شهر لاهه برگزار شود.

گفته می شود که یکی از اهداف این اجلاس، که در آن سران ٥٧ کشور جهان شرکت خواهند کرد، این است که ایران، برای دست کشیدن از برنامه های هسته ای خود، نه تنها زیر فشار فزاینده کشورهای ۱+۵ قرار گیرد، بلکه سیاهی لشکری از کشورهای دیگر، که آگاهانه دستچین و به این اجلاس دعوت شده اند نیز، قرار است این فشارها را تایید و تشدید کنند و این گونه جلوه داده شود که ایران در پیوند با برنامه هسته ایش، نه با چند کشور بزرگ، بلکه با همه دنیا روبرو است.
تصمیمات روسیه در این اجلاس نشان خواهد داد که این کشور در کجای زمین بازی ایستاده است.

راه پیش روی ایران
پیمان راهبردی میان ایران و روسیه
به سود هر دو کشور و ملتهای آنهاست
ایران، پیش از هر چیز باید این را آویزه گوش خود کند، که با کوتاه آمدن در برابر غرب، هیچگاه نخواهد توانست آنها را مجاب کند که دست از سرش بردارند. ایران باید بداند که حتی اگر همه برنامه های هسته ایش را به زمین گذاشته و کلید انبارهای خالی را نیز به غرب بدهد، باز هم غرب دست بردار نیست. دلیل آن هم این است که دشمنی غرب، سر در جاهای دیگری دارد و حتی سر سوزنی هم با برنامه های به قول غرب "تهدید آمیز" هسته ای ایران، در پیوند نمی باشد.

غرب می خواهد قدرت برتر و یکه در منطقه خاور میانه باشد. آنها، یک ایران یکپارچه و قدرتمند را تهدیدی در برابر این خواسته خود می بینند و می خواهند به هر صورتی هم که شده این تهدید را از پیش پا بردارند. همه داستانها بر سر این است!

بنابراین، ایران هر چه بیشتر به غرب نزدیک شود، خود را آسیب پذیرتر کرده است. این را رویدادهای لیبی، تونس، مصر و ... نیز اثبات کرده اند.

تا دکترین ضد ایرانی کنونی بر سیاست خارجی غرب چیره است، از غرب هیچ چیز به ایران نخواهد رسید، مگر بدبختی و سیاهروزی بیشتر.

یکی از اندک راههای به جا مانده برای ایران نزدیکی به روسیه است. تا زمانی که وادادگی روسیه به غرب اثبات نشده است، به سود منافع ملی ایران و به سود آینده این کشور است که با بستن پیمانهای راهبردی با روسیه، خود را در برابر زیاده خواهی های غرب، که هیچ پایانی هم ندارد، تضمین کند.

بازی کنونی غرب و قول و قرار هایی که در مورد لغو بایکوت ها به ایران می دهد نیز، بخشی از سیاست "ایجاد تفرقه میان ایران و روسیه" است که غرب برای رسیدن به اهدافش در منطقه به پیش گرفته است. به همین دلیل نیز ایران، باید هر چه زودتر، با همراهی روسیه دست به ایجاد اپک گازی زده و راه را بر دسیسه های غرب ببندد.

زنگ خطر
بهوش نباشیم، ما را نیز به این روز خواهند انداخت و
این گونه "دمکراسی" را زورکی در گلویمان فرو خواهند برد!
در کنار آن، ایران باید چشم و گوشهایش را باز کرده و رویدادهای کیف را با دقت زیر نظر داشته باشد.

آنچه که هم اکنون در میدان مرکزی کیف می گذرد، همان سناریویی است که قرار است در ایران پیاده شود.

این که نیروهای آموزش دیده، به خوبی می توانند وظیفه تهیه سلاح های سرد و گرم، کار لجستیک، روابط عمومی، خبر رسانی و دیگر امور مربوط به انقلاب سازی را در میدان مرکزی کیف انجام دهند، باید چشم و گوش مسولان در ایران را، تا کنون دیگر باز کرده و آنها را از خواب خوش به در آورده باشد.

درگیری های خونین کیف، باید تا کنون دیگر، مسولان مربوطه در ایران را واداشته باشد تا ببینند در پایگاههای آموزشی ناتو در شرق ترکیه چه کسانی را آموزش می دهند و به چه منظوری!
هر گونه کوتاهی در این راه، خیانت به کشور است!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Ruydādhāye Ukrāyn, zange khatari barāye Irān

Āshubhāye sāzmān dāde shodeye Kief, be hangāme Olampik
rādikālize shode va tā konun dastekam 80 koshte gerfte ast
Hamān gune ke entezār miraft, Gharb bā bahregiri az forsate talāyiye Olampike zemestāniye Sochi, va didane dasthāye Russiye dar zire manganeye khod, barnāmeye az pish rikhte shodeye “be ātash keshidane Ukrāyn” rā vārede fāze hassās va khatarnāki nemude ast.

Gharb az hamān āghāze forupāshiye Shouravi dar sālhāye 90 milādi, dar sadade mohāsereye Russiye bude va barāye residan be hadafe khod, hattā lahzeyi niz derang nakarde ast.

Barāye residan be in hadaf, Gharb tā konun tarfandhāye gunāguni rā be kār gerefte ast. Az jomle, bā vāred sākhtane keshvarhāye Urupāye Sharqi be Peymāne Nāto va ozv nemudane ānhā dar Ettehādiyeye Urupā, gām be gām khod rā be Russiye nazdiktar nemude va barāye zadane zarbeye nahāyi, khod rā āmādetar karde ast.

Jange Gorjestān-Russiye
Shesh sāl pish hamzamān bā Olampike tābestāniye 2008, Gharb bā ravāne sākhtane Gorjestān be jānge Russiye, kushid barnāmeye mohāsereye Russiye rā amali konad. Vali ān gune ke baadhā niz āshkār shod, chandin eshtebāhe bozorge mohāsebāti, barnāmeye Gharb rā be shekast pāyān dād. Az jomle in ke Gharb mipendāsht, bā budane Medvedefe motamāyel be Gharb dar bālāye qodrat, va beviĵe in ke Putin dar ān zamān dar Chin hozur dāsht, mitavānad bā estefāde az asle ghāfelgiri, kār rā yeksare konad.

Nābudiye marākeze nezāmiye Gorjestān tavassote Russiye
Jange Gorjestān-Russiye be shekaste Gorjestān (bekhānid Gharb) anjāmid
Vāli hamān gune ke chand sāl baad niz fāsh gardid, Putin az hamān eqāmatgāhash dar Pekan, amaliyāte nezāmi rā dar jange Gorjestān, modiriyat mikarde ast va hattā gofte mishavad ke Russiye az pish,ehtemāe hamleye Gorjestān rā midāde va barāye ruyāruyi bā ān, senārioye āmāde dāshte ast.

Dar Olampike konuni ammā, sharāyet be guneye digari bud va fazāye be vojud āmade, kār rā barāye Gharb, bish az pish āsāntar minemud.

Russiye bā dāshtane khātereyi bad az tahrime Olampike 1980 tavassote Gharb, in bār mikushid ke az har chāleshi bā Gharb va dādane bahāne be daste ānhā khoddāri konad.

Bā in vojud, dorost hamān chizi ke Russiye rā negarān mikard, bar sarash āmad. Dar āstāneye Olampike 2014, Gharb be bahāneye hoquqe bashar dar Russiye (che vāĵeyehāye āshnāyi, be viĵe barāye mā Irānihā!) tasmim gereft ke az ferestādane sarāne khod be marāseme goshāyeshe bāzihā, khoddāri konad.

Ravande siāhnamāyiye Olampike Sochi az suye resānehāye Gharbi hamchonān edāme dārad va Russiye rā peyvaste zire feshār qarār dāde ast. Az suye digar, Putin hameye talāshe khod rā be kār gerefte ast tā in Olampike besyār gerān rā, bedune dardesare bishtar va “be khubi” be pāyān beresānad. Kāri ke Russiye rā majbur karde ast, bā ehtiāte har che bishtar gām bardārad va dar peyvande bāGharb, mohtātāne raftār konad.

Forsati monāseb barāye Gharb
Sharāyete konuni bish az har zamāne digari dar chand sāle gozashte, barāye Russiye hassās va shekanande bude ast. Va in dorost hamān chizi ast ke Gharb entezārash rā mikeshid. Be hamin dalil niz ham hast ke Gharb forsat rā ghanimat shemorde va bā rādikālize kardane āshubhāye Kief, tasmim dārad kār rā yeksare konad.

Marāseme goshāyeshe Olampike Sochi, bedune rahbarāne
Gharb niz, bā shokuhe har che tamāmtar bargozār shod
Kār be jāyi raside ast ke hattā kasi mānande Victoria Nuland, dastyāre vazire Khārejeye Āmrikā, az pish tayin mikonad che kasi dar Ukrāyn, bāyad qodrat rā be dast begirad va che kasi rā bāyad dar in keshvar, az qodrat be dur dāsht!

Dar zāher hame chiz tebqe barnāmeye Gharb be pish miravad. Bā in vojud neshānehāye roushani dar dast nist ke saranjāme kār barāye Garb, in bār behtar az bāre pishin bāshad. Shesh sāle pish niz dar āghāz be nazar mirasid ke hame chiz tebqe barnāmeye Gharb be pish miravad.

In ke natijeye āshubhāye Kief be kojā khāhad anjāmid, chandān peydā nist. Vali ānche ke roushan ast in ast ke, Russiye va Putine pas az Olampike 2014, Russiye va Putine pish az in Olampik nakhāhad bud.

Russiyeye pas az Olampike Sochi
Russiyeye pas az Olampike Sochi, digar namitavānad bā siāsate “kaj dār o mariz” ahdāfe khod rā be pish bebarad. In keshvar pas az pāyāne bāzihāye Olampik va dargirihāye khunine Kief, yā keshvari ast ke tan be khāstehāye Gharb dāde va bā ānhā hamgām shode ast, va yā keshvari ast ke tasmim be ruyāruyi dārad va āshkārā manāfeye Gharb rā be chālesh migirad.

Nokhostin va shāyad behtarin neshāne barāye daryāfte in mouzu,vākonesh va tasmimhāye Russiye dar "Ejlāse Amniyate Hasteyi" khāhad bud ke qarār ast dar ruzhāye 24 va 25 Mārs 2014 barābar bā 4 va 5 Farvardin 1393 Khorshidi dar shahre Lāhe bargozār shavad.

Gofte mishavad ke yeki az ahdāfe in ejlās, ke dar ān sarāne 57 keshvare jahān sherkat khāhand kard, in ast ke Irān, barāye dast keshidane az barnāmehāye hasteyiye khod, na tanhā zire feshāre fazāyandeye keshvarhāye 5+1 qarā girad, balke siāhi lashkari az keshvarhāye digar, ke āgāhāne dastchin va be in ejlās daavar shodeand niz, qarā ast in feshārhā rā tayid va tashdid konand va in gune jelve dāde shavad ke Irān dar peyvand bābarnāmeye hasteyiyash, na bā chand keshvare bozorg, balke bā hameye donyā ruberu ast.
Tasmimāte Russiye dar in ejlās neshān khāhad dād ke in keshvar dar kojāye zamine bāzi istāde ast.

Rāhe pishe ruye Irān
Peymāne rāhbordi miāne Irān va Russiye
be sude har do keshvar va mellathāye ānhāst
Irān, pish az har chiz bāyad in rā āvizeye gushe khod konad, ke bā kutāh āmadan dar barābare Gharb, hichgāh nakhāhad tavānest, ānhā rā mojāb konad ke dast az sarash bardārand.

Irān bāyad bedānad ke hattā agar hameye barnāmehāye hasteyiash rā be zamin gozāshte va kelide anbārhāye khāli rā niz be Gharb bedahad, bāz ham Gharb dast bardār nist. Dalile ān ham in ast ke doshmaniye Gharb, sar dar jāhāye digari dārad va hattā sare suzani ham bā barnāmehāye be qoule Gharb “tahdidāmize” hasteyiye Irān, dar peyvand namibāshad.

Gharb mikhāhad qodrate bartar va yekke dar mantaqeye Khāvare Miāne bāshad. Ānhā, yek Irāne yekpārche va qodratmand rā tahdidi dar barābare in khāsteye khod mibinand va mikhāhand be har surati ham ke shode in tahdid rā az pishe pā bardārand. Hameye dāstānhā bar sare in ast!

Banābarin, Irān har che bishtar be Gharb nazdik shavad, khod rā āsibpazirtar karde ast. In rā ruydādhāye Libi, Tunes, Mesr , … niz esbāt kardeand.

Tā doktorine zedde Irāniye konuni bar siāsate khārejiye Gharb chire ast, az Gharb hich chiz be Irān nakhāhad rasid, magar badbakhti va siāhruziye bishtar.

Yeki az andak rāhhāye be jā mānde barāye Irān, nazdiki be Russiye ast. Tā zamāni ke vādādegiye Russiye be Gharb esbāt nashode ast, be sude manāfeye melliye Irān va be sude āyandeye in keshvar ast ke bā bastane peymānhāye rāhbordi bā Russiye, khod rā dar barābare ziādekhāhihāye Gharb, ke hich pāyāni ham nadārad, tazmin konad.

Bāziye konuniye Gharb va qoulo qarārhāyi ke dar mourede laghve bāykothā be Irān midahad niz, bakhshi az siāsate “ijāde tafraqe miāne Irān va Russiye” ast ke Gharb barāye rasidan be ahdāfash dar mantaqe be pish gerefte ast.
Be hamin dali niz Irān, bāyad har che zudtar bā hamrāhiye Russiye dast be ijāde Opeke gāzi zade va rāh rā bar dasisehāye Gharb bebandad.

Zange khatar
Behush nabāshim, mā rā niz be in ruz khāhand andākht va
in gune “demokrāsi” rā zuraki dar galuyemān foru khāhand bord
Dar kenāre ān, Irān bāyad chashm va gushhāyash rā bāz karde va ruydādhāye Kief rā bādeqqat zire nazar dāshte bāshad.

Ānche ke ham aknun dar meydāne markaziye Kief migozarad, hamān senārioyi ast ke qarār ast dar Irān piāde shavad.

In ke niruhāye āmuzesh dide, be khubi mitavānand vazifeye tahiyeye selāhhāye sard va garm, kāre lojestik, ravābete omumi, khabarrasāni va digar omure marbut be enqelābsāzi rā dar meydāne markaziye Kief anjām dahand, bāyad chashm va gushe masuulān dar Irān rā, tā konun digar bāz karde va ānhā rā az khābe khosh be dar āvārde bāshad.

Dargirihāye khunine Kief, bāyad tā konun digar, masuulāne marbute rā dar Irān vādāshte bāshad tā bebinand dar pāygāhhāye āmuzeshiye Nāto dar sharqe Torkiye che kasāni rā āmuzesh midahand va be che manzuri!
Har gune kutāhi dar in rāh, khiānate be keshvar ast!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________

۱۳۹۲ بهمن ۱۶, چهارشنبه

آمریکا بهتر است یا روسیه؟

پوتین و اباما
تا چند سال پیش، اگر کسی این را از شما می پرسید، به احتمال بسیار، این پاسخ منطقی ولی پیش پا افتاده را به او می دادید که: "یک حکومت ملی و مستقل باید بکوشد تا خود را در شرایطی نیاندازد که مجبور شود میان دو ابرقدرت رقیب، یکی را برگزیند."

اصولا از گذشته نیز به ما آموخته اند که یک حکومت و ملت مستقل باید تلاشش این باشد که در میان ابرقدرت های رقیب، بیطرفی خود را نگاه دارد و از نزدیک شدن بیش از اندازه به یکی از دو طرف، بپرهیزد.

پاسخ بدون کاربرد
ولی این پاسخ، مدتهاست که دیگر کاربرد خود را از دست داده و آشکار شده است که نمی تواند در عمل به کار گرفته شود.

شرایط کنونی دنیا، بویژه تغییر و تحولات پس از فروپاشی بلوک شرق و پیشرفتهای چشمگیر در زمینه ارتباطات که منجر به ایده "دهکده جهانی" نیز شده است، اجازه ای به کشورها نمی دهد که بیطرف بمانند.

جنگ سرد Fartur az: Costalonga
حتی اگر کشوری خود را کنار کشیده و به دیگران کاری نداشته باشد، این دیگران هستند که با او کار دارند.

در دنیای کنونی، کشورها، بر روی یکدیگر تاثیر می گذارند و از یکدیگر تاثیر می پذیرند. هر چه هم که پیش تر می رویم، این تاثیر گذاری و تاثیر پذیری بیشتر می شود.

از سوی دیگر سیاستهای آمریکا و روسیه بویژه در مورد مسائل مربوط به منطقه ما (منطقه خاور میانه) نیز، روز به روز از یکدیگر فاصله بیشتری می گیرند. در نتیجه، حتی اگر خود هم نخواهیم، سرانجام روزی مجبور خواهیم شد که به یکی از دو طرف، نزدیکتر شویم.

با این حساب، باید ببینیم کدام یک از این دو طرف، بیشتر به سود ماست و بهتر می تواند ما را در رسیدن به منافع ملی مان یاری نماید؟

دو نمایه متفاوت
در واکنش به این موضوع و تلاش برای یافتن پاسخی برای این پرسش، بی درنگ در ذهن بسیاری از ما ایرانی ها، دو تصویر جداگانه شکل می گیرد:

۱-در یک تصویر، جدایی اران و آذربایجان از خاک میهن، دشمنی گاه و بیگاه روسیه با ایران، سیاست های ضد پارسی شوروی در آسیای میانه، اشغال ایران و خیانت های حزب توده به ملت و کشور ایران دیده می شود،

۲- و در نمایه دیگر، روابط گرم ایران و غرب در دوران جنگ سرد، روزگار فراوانی و سربلندی ایران در زمان شاه و پشتیبانی غرب، بویژه آمریکا از سیاستهای ایران در آن دوران، به چشم می خورد.

ناگفته پیداست که چنین تصویر و برداشتی، ما را به کجا رهنمون خواهد کرد! واقعیت این است که این گونه نگرش، سالهاست که کار ما ایرانی ها را، در گزینش میان شرق و غرب "آسان" نموده و سبب شده است تا تقریبا در همه موارد، آمریکا و غرب را بهتر از روسیه و شرق بدانیم و آنها را به چشم متحدان بهتر و قابل اعتمادتری بنگریم.

ولی براستی، تا چه اندازه این نگرش و تصویر درست و بیطرفانه است؟ و این برداشت و نگاه، تا چه اندازه بر واقعیات استوار می باشد؟ آیا این تصویر با آنچه که در واقعیت رخ داده و می دهد سازگار و هماهنگ است؟ و یا این که کسانی این تصویر زیبا را برای ما ساخته و در مغزمان فرو برده اند تا ما را خام نموده و به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود، به کار گیرند؟

حتی یک نگاه کلی به آنچه که در دویست، سیصد سال گذشته بر سر میهنمان آمده است، کافی است تا به ما یادآوری کند، رویدادهای پیرامونمان، آن گونه هم که ما می پنداریم، سیاه و سپید نیستند.

توضیح چند نکته
با این که هدف نوشته پیش رو، این نیست که به جزییات مسائل بپردازد ولی اشاره به چند موضوع را، ضروری می داند:

در مورد جدایی اران و آذربایجان از خاک میهن، این تنها روسیه نیست که مقصر است و این تنها روسیه نیست که به دشمنی با ایران پرداخت، بلکه دیگر کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و بویژه انگلستان هم، در این کار دخالت داشتند.

میرزا محمدرضا قزوینی، فرستادهٔ ایران در دیدار با ناپلئون بناپارت
در فینکشتاین ۲۷ آوریل ۱۸۰۷ م. برابر ۶ اردیبهشت ۱۱۸۶ خورشیدی
فرانسه به دلیل رقابتی که با روسیه و انگلستان داشت، با ایران قراردادی بست و قول همکاری و پشتیبانی به ایران داد (پیمان فینکِن اشتاین). ولی همین که چندی پس از آن با روسیه آشتی نمود (پیمان تیلسیت)، به کلی فراموش کرد که روزگاری، قراردادی با ایران بسته و به این کشور قول همکاری و پشتیبانی داده بود. فرانسه زمانی که خرش از پل گذشت، پشت ایران را به کلی خالی نمود. آن هم در زمانی که کشورمان در حال جنگ با روسیه بود.

قاجارهای بی لیاقت و از همه جا بی خبر، که از این کار درس نگرفته بودند، این بار دست به دامن انگلیسی ها شدند. ولی این یکی، از آن یکی هم بدتر بود و بیشتر زیر قول و قرارهایش را می زد.

تنها همین واقعیت که کارچاق کن اصلی پیمان ننگین گلستان، فردی انگلیسی به نام "گور اوزلی" بوده که حتی متن این قرارداد نیز، با نوشته و انشاء او تنظیم شده بود، نشان می دهد که چگونه کشورهای اروپایی برای رسیدن به اهدافشان، ایران را بازیچه دست خود قرار داده بودند.

البته در آن زمان، روسیه بارها از ایران خواسته بود که اجازه دهد در مرزهای غربی کشور، جبهه ای را بر ضد ترکان عثمانی بگشاید. ولی ایران هر بار با این کار مخالفت می کرد. یکی از دلایل این مخالفت هم این بود، که قاجارهای بی لیاقت، زیر فشار و نفوذ آخوندها، استدلال می کردند که نباید به یک کشور کافر (روسیه) اجازه داد تا از خاک ایران برای حمله به یک کشور مسلمان (عثمانی) استفاده کند. در حالی که ترکان عثمانی تا آن زمان، بارها به ایران خیانت کرده بودند و حتی مفتی استانبول، شیعیان را غیر مسلمان نامیده و ریختن خون آنان را روا دانسته بود!

اگر ایران در آن زمان با روسیه پیمان دوستی می بست، نه تنها اران و آذربایجان از خاک میهن جدا نمی شدند، بلکه این احتمال نیز افزایش می یافت که ایران بتواند پاره های جدا شده توسط عثمانی را، به مام میهن بازگرداند. ولی شوربختانه قاجارها، نه از سیاست های جهانی در آن روزگار، آگاهی درستی داشتند و نه چیزی به نام "تعیین الویت" را می شناختند.

ماده سوم قرارداد فینکن اشتاین
تکرار اشتباه
البته نباید پنداشت که از این رویدادها درس گرفته ایم! پس از گذشت دویست سال و آن همه جنگ و بدبختی و از دست دان پاره بزرگی از خاک کشور، امروز دوباره همان اشتباه را تکرار می کنیم:
برای رویارویی با اسرائیل، که از آن برای خود دشمنی ساخته ایم، اقدام به دوستی با کشور مسلمان ترکیه می نماییم، در حالی که ترکیه در سی و پنج سال گذشته، اهداف راهبردی ایران را پیوسته مورد تهدید خود قرار داده است.
و یا از آن بدتر، به یاری از سازمان تندروی حماس می پردازیم، در حالی که رئیس این سازمان، در سالگرد کشته شدن صدام حسین، قاتل هزاران جوان ایرانی، اعلام سوگواری می کند!

در مورد اشغال ایران توسط بیگانگان و اعمال قراردادهای ننگین و زورگویانه به کشورمان، نباید فراموش کرد که، این اتحاد جماهیر شوروی بود که پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، در روز ۲۶ آذر سال ۱۲۹۶، طی یادداشتی معاهدات تحمیلی میان دولت روسیه تزاری و ایران را فاقد اعتبار اعلام نمود و از بدهی‌های مالی ایران به این کشور صرف‌نظر کرد. در حالی که طرف دیگر، یعنی انگلستان، نه تنها قرارداهای زورگویانه اش با ایران را لغو ننمود، بلکه کوشید آنها را نیز گسترش داده و هرچه بیشتر بر گرده ایران و ایرانیان سوار شود.

حزب توده، خیانت به ایران، خیانت به شوروی
در پیوند با خیانتهای حزب توده، و نقش مخرب این حزب در تاریخ معاصر ایران، باید گفت که این خیانتها تنها گریبانگیر ایران نبوده است. ضربه ای که اتحاد جماهیر شوروی، دستکم در رابطه با ایران، از حزب توده خورد، از هیچ سازمان جاسوسی و سرویس اطلاعاتی غربی هم نخورده بود.

در واقع، نتیجه سیاستهای حزب توده این بود که رابطه ایران و شوری روز به روز بدتر می شد و این دو کشور روز به روز نسبت به یکدیگر بدگمان تر می شدند. و این دقیقا همان چیزی بود که غرب می خواست!

این که گفته می شود غرب در هدایت حزب توده (همانند بسیاری از احزاب و سازمانهای آن دوران، هم در ایران و هم در کشورهای دیگر) دست داشته است، توهم نیست و با هزار بار "دایی جان ناپلئون" خواندن و لودگی هایی از این دست هم، چیزی از واقعیت آن کاسته نمی شود. حتی گفته می شود که یکی از دلایل سرنگونی شاه، تلاش دولت او برای یافتن راهی به هدف نزدیکی هر چه بیشتر به اتحاد جماهیر شوروی بوده است.

غرب و ایران
و اما در مورد غرب و روابطش با ایران ... روابط غرب با ایران از همان آغاز تا صد سال پیش، بر پایه زورگویی کشورهای غربی و تحمیل قراردادهای نابرابر به ایران بنا گذاشته شده بود.

روابط غرب و ایران در صد سال گذشته را نیز، به اختصار چنین می توان بیان کرد: بنا به پیشنهاد زرتشتیان پارسی تبار هند، انگلستان که در آن زمان دست بالا را در ایران داشت، یاری نمود تا رضا شاه بزرگ بر سر کار بیاید. ولی هنگامی که پی بردند او منافع ملی ایران را اولویت نخست خود قرار داده است، او را برکنار کرده و تبعید نمودند. و بدین ترتیب محمدرضا شاه پهلوی بر سر کار آمد.

اشتراک منافع غرب و ایران تا سالها، سبب نزدیکی هر چه بیشتر ایران به غرب شد. ولی هنگامی که پی بردند شاه می خواهد جایگاه شایسته ایران را به آن بازگردانده و آن را به قدرت منطقه تبدیل کند، او را نیز سرنگون کرده و به خارج از ایران فرستادند.

جنگ ویرانگر هشت ساله و برنامه تجزیه ایران
در همین هنگام، آنهایی که سیاستهای غرب را در دست داشتند، روز به روز بیشتر به این باور می رسیدند که یک ایران یکپارچه، می تواند به تهدیدی برای منافع درازمدت غرب تبدیل شود. شگفت آور هم نیست که آنها یک حکومت دینی را برای ایران تدارک دیدند که نه منافع ملی، بلکه منافع اسلام را به عنوان الویت نخست خود برگزیده بود.

صدام حسین و دونالد رومزفلد
غرب برای تکمیل سناریوی خود، صدام حسین را تشویق به حمله به ایران نمود. اسناد و مدارک نشان می دهند که عراق در زمان جنگ هشت ساله بر ضد ایران، همواره از یاری و همکاری غرب برخوردار بوده است. ولی حتی همه این یاری و همکاری ها نیز، نتوانستند به فروپاشی و تجزیه ایران بیانجامند.

در پایان جنگ ویرانگر هشت ساله، نه تنها ایران یکپارچه بجا مانده بود، بلکه از درون همان سیستمی که غرب خود، برای ایران دست و پا کرده و تدارک دیده بود، کسانی سر بر آوردند که، ساز دیگری می زدند.

اکنون غرب، که زمانی زیر فشار جنگ سرد مجبور بود با ترفندهایی مانند طرح مارشال و برنامه اصل چهار، به آبادانی و پیشرفت ایران یاری نماید، چاره را در این می دید که با ایجاد بایکوت های سیاسی، ایران را در دنیا ایزوله نموده و با اعمال بایکوت های اقتصادی و در آوردن ایران به روز سومالی، زیرساخت ها و پایه های کشورمان را ناتوان و در صورت امکان نابود سازد. چیزی که به باور آنها، کار تجزیه و فروپاشی ایران را بسیار آسانتر خواهد نمود.

منافع ملی و منافع شرکتهای بزرگ
یکی از دلایل اصلی پیدایش و تداوم دکترین غرب مبنی بر تجزیه ایران، این است که شرکت های بزرگ چند ملیتی روز به روز بیشتر بر سیستم سیاسی غرب چنگ انداخته و آن را به کنترل خود در می آورند.

دیگر حتی در دمکرات ترین کشور اروپایی هم، فرقی نمی کند که احزاب دست راستی بر سر کار بیایند یا این که احزاب دست چپی قدرت را در دست خود بگیرند. برنامه های احزاب چپ و راست، روز به روز بیشتر به یکدیگر نزدیک می شوند. سیاست های احزاب سرخ به همان اندازه سبز هستند که سیاست های احزاب سبز، سرخ می زنند. حتی شهروندان عادی کشورهای غربی نیز، این را دریافته اند.

در واقع قدرتهای اصلی همان قدرت های بزرگ اقتصادی هستند که در پشت، کار چینش مهره ها را انجام می دهند. بیشتر این شرکت ها نیز، در زمینه استخراج و تولید انرژی فعالیت می کنند و به همین دلیل هم هست که به کشوری مانند ایران که دارای ذخایر فراوان انرژی است، این گونه توجه و حساسیت نشان می دهند.

این درست همان نقطه ای است که غرب و روسیه را از یکدیگر متمایز می سازد. در روسیه، کسانی بر سر کارند که اهداف ملی کشورشان را پاسداری می کنند، در صورتی که در غرب، این منافع شرکت های بزرگ است که سیاست های کلان این کشورها را تعیین می نماید. نیازی به گفتن هم نیست که منافع شرکت ها، تا چه اندازه دارای نوسان هستند و غیر قابل اعتماد می باشند!

کشته های پرواز شوم ایران ایر ۶۵۵ : ۱۵۶ مرد، ۵۳ زن،
۵۷ کودک دو تا دوازده ساله، ۸ کودک زیر دو سال
درواقع غیر از دوران کوتاه پس از جنگ جهانی و بویژه کمک های اصل چهار، کمتر موردی را می توان یافت که غرب، به راستی نقش مثبتی در ایران بازی کرده باشد.

زمانی یک نقشه بردار روسی می گفت:
"من در شگفتم که چرا ایرانی ها این گونه شیفته غرب هستند. آخر مگر غربی ها غیر از فروختن چند جنگ افزار کهنه، چه کاری برای شما انجام داده اند، که همه چیز خود را مدیون آنها می دانید؟ حتی اگر یک کارخانه مادر هم در این کشور باشد، آن را روسیه ساخته است!" (منظورش کارخانه ذوب آهن اصفهان بود.)

البته این مربوط به سالها پیش است. اگر او دوباره بخواهد در این مورد اظهار نظر کند، به احتمال بسیار نیروگاه اتمی بوشهر را پیش خواهد کشید و خواهد گفت که از آمریکایی ها گرفته تا اروپایی های ریز و درشت، تا ژاپنی ها، همه و همه آمدند و رفتند، ولی سرانجام این روسها بودند که این نیروگاه را به پایان رساندند. و انصاف حکم می کند که به او حق هم باید داد!

شاید این گفته بتواند به بهترین شکل روابط ایران و غرب را ترسیم کند: ایران سالها به عنوان خاکریز نخست در برابر بلوک شرق به یاری از غرب پرداخت و حتی مرزهای شمالی خود را برای شنود روسها، در اختیار غرب گذاشت. ولی همین غرب، زمانی که خرش از پل گذشت، حتی از سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران و کشتن ۲۹۰ سرنشین بیگناه آن نیز، دریغ نکرد!

ولی چه باید کرد؟
هرچند که یادآوری این گونه رویدادها، دردناک است ولی باید واقع بین بود و به آینده نگریست. شرایط کنونی را آن گونه که هست، باید دید. واقعیت این است که در شرایط کنونی، ما بویژه در زمینه استخراج نفت، به فناوری غرب نیاز داریم و همان گونه که سه دهه گذشته نیز نشان داده است، نداشتن رابطه با غرب، بیش از هر کس به زیان خود ما پایان می یابد و به ما آسیب می رساند. باید تا آنجا که امکان دارد به برقراری روابط با غرب، به ویژه با اروپا تلاش کنیم. البته این رابطه نباید به هر بهایی باشد. یکپارچگی خاک ایران، خط قرمزی است که در هیچ شرایطی نباید آن را فراموش نمود.

در شرایط کنونی، شاید مهمترین وظیفه سیاستمداران ایرانی این باشد که به غرب بباوراند، یک ایران یکپارچه و پیشرفته نه تنها تهدیدی برای منافع غرب نیست، بلکه با دست گذاشتن بر روی منافع مشترک، می تواند به فرصتی برای آنها نیز تبدیل شود.

پوتین به دلیل میهن پرست بودنش، بارها
قابل اعتمادتر از بسیاری از سران کشورهای غربی است.
البته غرب، بویژه جریان حاکم کنونی، بارها نشان داده است که برخلاف آنچه که می گوید و بر آن پافشاری هم می کند، اهمیت چندانی برای حسن نیت و خوش باوری طرف مقابل قائل نیست و تنها، ضمانت های عملی که بتوانند به عنوان اهرم فشار به کار گرفته شوند، قادرند آنها را از زیاده خواهی های سیری ناپذیرشان بازدارد.

تنها با خوشرویی و خوش باوری نمی توان با غرب روبرو شد وگرنه آن چنان کلاه گشادی بر سر طرف مقابل خواهند گذاشت که تا سالها سرگرم و درگیر آن باشد.

در سوی دیگر اما، روسیه، درست بر عکس غرب، بر این باور است که یک ایران یکپارچه، در جهت منافع ملی آنهاست و بیشتر می تواند به ثبات و آرامش منطقه یاری رساند. روس ها نشان داده اند که به هیچ روی خواستار ناآرامی در نزدیکی مرزهای خود نیستند و حاضرند برای این کار، همه تلاش خود را به کار بگیرند.

نتیجه گیری:
هر چند حزب توده، نام روسیه را در افکار ایرانیان خراب کرده است ولی باید بدانیم، که روسیه کنونی ربطی به حزب توده و ته مانده های آن، که همگی نیز در کشورهای غربی جاخوش کرده اند، ندارد.

به سود خود ما ایرانی ها خواهد بود که در دیدمان نسبت به روسیه بازبینی کرده و واقعیت کنونی را بپذیریم. پوتین به دلیل باورهای میهن پرستانه اش، بارها قابل اعتمادتر از سران کشورهای غربی می باشند که در واقع کارگزاران شرکتهای بزرگ چند ملیتی هستند.

ایران می تواند با دوستی با روسیه، نه تنها خود را از شرایط خطرناک کنونی رهایی بخشد، بلکه با ایجاد پیمان های راهبردی با روسیه، از جمله ایجاد اپک گازی، غرب را وادارد تا به ایران، به چشم یک کشور مستقل و سزاوار احترام، نگاه کند. افزون بر آن، اگر کشوری وجود داشته باشد که بتواند ایران را در بازگرداندن پاره های جدا شده از خاکش، یاری نماید، بدون تردید آن کشور روسیه خواهد بود.

با توجه به آنچه که در بالا آمد، پرسش مطرح شده در آغاز این نوشته را چنین می توان پاسخ داد: هر چند که احتمال آن روز به روز کمتر می شود، ولی تا آنجا که امکان دارد باید بیطرفی خود را نگاه داریم. و چنانچه روزی، در شرایطی قرار گرفتیم و مجبور شدیم که میان روسیه و غرب یکی را انتخاب کنیم، در جهت منافع ملی امان است که روسیه را برگزینیم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Āmrikā behtar ast yā Russiye?

Putin va Obāmā
Tā chand sāle pish, agar kasi in ra az shomā miporsid, be ehtemāle besyār, in pāsokhe manteqi vali pishe pā oftāde rā be u midādid ke: “yek hokumate melli va mostaqel bāyad bekushad tā khod rā dar sharāyeti nayandāzad ke majbur shavad miāne do abarqodrate raqib, yeki rā bargozinad.”

Osulan az gozashte niz be mā āmukhteand ke yek hokumat va mellate mostaqel bāyad talāshash in bāshad ke dar miāne abarqodrathāye raqib, bitarafiye khod rā negā dārad va az nazdik shodane bish az andāze be yeki az do taraf, beparhizad.

Pāsokhe bedune kārbord
Vali in pāsokh moddathāst ke digar kārborde khod rā az dast dāde va āshkār shode ast ke namitavānad dar amal be kār gerefte shavad.

Sharāyete konuniye donyā, beviĵe taghyie va tahawolāte pas az forupāshiye bloke Sharq va pishrafthāye chashmgir dar zamineye ertebātāt ke monjar be ideye “dehkadeye jahāni” niz shode ast, ejāzeyi be keshvarhā namidahad ke bitaraf bemānand.

Jange Sard Fartur az: Costalonga
Hattā agar keshvari khod rā kenār kashide va be digarān kāri nadāshte bāshad, in digarān hastand ke bā u kār dārand.

Dar donyāye konuni, keshvarhā bar ruye yekdigar taasir migozārand va az yekdigar taasir mipazirand. Har che ham ke pishtar miravim, in taasirgozāri va taasirpaziri bishtar mishavad.

Az suye digar siāsathāye Āmrikā va Russiye beviĵe dar mourede masāele marbut be mantaqeye mā (mantaqeye Khāvare Miāne) niz, ruz be ruz az yekdigar fāseleye bishtari migirand. Dar natije, hattā agar khod ham nakhāhim, saranjām ruzi majbur khāhim shod ke be yeki az do taraf, nazdiktar shavim.

Bā in hesāb, bāyad bebinim kodām yek az in do taraf, bishtar be sude māst va behtar mitavānad mā rā dar rasidan be manāfeye melliyemān yāri namāyad?

Do namāyeye motafāvet
Dar vākonesh be in mouzu va talāsh barāye yaftane pāsokhi barāye in porsesh, biderang dar zehne besyāri az mā Irānihā, do tasvire jodāgāne shekl migirad:

1-Dar yek tasvir, jodāyiye Arān va Āzarbāyjān az khāke mihan, doshmaniye gāh va bigāhe Russiye bā Irān, siāsathāye zedde Pārsiye Shouravi dar Āsiāye Miāne, eshghāle Irān va khiānathāye Hezbe Tude be mellat va keshvare Irān dide mishavad,

2-Va dar namāyeye digar, ravābete garme Irān va Gharb dar dourāne Jange Sard, ruzgāre farāvāni va sarbolandiye Irān dar zamāne Shāh va poshtibāniye Gharb, beviĵe Āmrikā az siāsathāye Irān dar ān dourān, be chashm mikhorad.

Nāgofte peydāst ke chonin tasvir va bardāshti, mā rā be kojā rahnemun khāhad kard! Vāqeiyat in ast ke in gune negaresh, sālhāst ke kāre mā Irānihā rā, dar gozineshe miāne Sharq va Gharb “āsān” nemude va sabab shode ast tā taqriban dar hameye mavāred, Āmrikā va Gharb rā behtar az Russiye va Sharq bedānim va ānhā rā be chashme mottahedāne behtar va qābele eetemādtari bengarim.

Vali be rāstt, tā che andāze in negaresh va tasvir dorost va bitarafāne ast? Va in bardāsht va negāh tā che andāze bar vāqeiyāt ostovār mibāshad? Āyā in tasvir bā ānche ke dar vāqeiyat rokh dāde va midahad sāzgār va hamāhang ast? Va yā kasāni in tasvire zibā rā barāye mā sākhte va dar maghzemān foru bordeand tā mā rā khām nemude va be onvāne abzāri barāye rasidan be ahdāfe khod, be kār girand?

Hattā yek negāhe kolli be ānche ke dar devist, sisad sāle gozashte bar sare mihanemān āmade ast, kāfi ast tā be mā yādāvari konad, ruydādhāye pirāmunemān, ān gune ham ke mā mipendārim, siāh va sepid nistand.

Touzihe chand nokte
Bā in ke hadafe neveshteye pishe ru, in nist ke be joziyāt bepardāzad vali eshāre be chand mouzu rā, zaruri midānad:

Dar mourede jodāyiye Arān va Āzarbāyjān az khāke mihan, in tanhā Russiye nist ke moqasser ast va in tanhā Russiye nist ke be doshmani bā Irān pardākht, balke keshvarhāye Urupāyi az jomle Farānse va Engelestān ham, dar in kār dekhālat dāshtand.


Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________