۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

سیصد نفر پولهاي كشور را گرفته اند و پس نمي دهند

این گفته احمدی نژاد پیامی است به کسانی که در اندیشه این آب و خاک و آینده این سرزمین می باشند.

در این تردیدی نیست که ایران کشوری است با با ویژگیهای خاص خود که حتی در شرایط سخت کنونی که از چپ و راست بایکوت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی،... شده است نیز، می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. البته با این شرط که دست دزدان دانه درشت از دارایی ملت کوتاه شود.

دزدانی که مانند مار هفت سر، بر روی سرمایه های ملت ایران چنبر زده و آن را به زیر کنترل خود در آورده اند، دارند اندک اندک خود را آماده می کنند تا با بهره گیری از فراموشکاری ملت، دوباره به قدرت سیاسی دست پیدا نمایند. آنها در این راه "روشنفکران" خام و بی عرضه را نیز به پادویی گرفته اند. کسانی که تنها هنرشان این است که برای بدنام کردن گروه مشایی-احمدی نژاد دست به هر سیاه بازی زده و هر واقعیتی را وارونه جلوه دهند.

برای انتخابات آینده باید هوشیار بود و منافع ملی را به عنوان الویت نخست در نظر گرفت. هر جریان و سازمانی که در راستای منافع ملی باشد، سزارور پشتیبانی ملی گرایان و میهن پرستان ایرانی است. به همان نسبت نیز، هر جریان و سازمانی که در جهت مخالف منافع ملی کشور گام بردارد، را باید رسوا کرده و چهره واقعی آنها را برای ملت آشکار نمود. فرقی هم نمی کند آخوند عمامه به سر باشد یا "روشنفکر" کراوات به گردن، دزد دانه درشت خارج از گود باشد یا شبه نماینده درون مجلس، پرچم سبز بدست گرفته باشد و یا درفش سرخ و سیاه!
منافع ملی، الویت نخست و مهمترین اصل برای هر میهن پرست و ملی گرای ایرانی در شرایط کنونی است.

گول سخنان زیبای "روشنفکران" وامانده را نخوریم. آنها سی سال پیش گند زدند و ایران را به روز سیاه انداختند. اکنون هم دوباره دارند در همان گند، خرغلت می زنند.

باید دور این جماعت جهان وطن را خط کشید و بجای آن به کسانی پرداخت که می توانند ایران را آرام ولی قاطع بسوی پیشرفت و آبادانی بکشانند.

گروه مشایی-احمدی نژاد تخم دوزرده نمی گذارد و خالی از ایراد هم نیست ولی در شرایط کنونی کشور و منطقه، یکی از بهترین برنامه ها را برای برون رفت از دشواری ها بر پایه منافع ملی داراست. و به همین دلیل نیز شایسته پشتیبانی میهن پرستان و ملی گرایان می باشد.

دریافت روزنامه ایران شماره ٥٢٥٠
بیست و پنجم آذرماه ١٣٩١ - پی دی اف، هشت مگا بایت


اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Sisad nafar pulhāye keshvar rā gerefteand va pas namidahand!

In gofteye Ahmadineĵād payāmi ast be kasāni ke dar andisheye in ābokhāk va āyandeye in sarzamin mi bāshand.

Dar in tardidi nist ke Irān keshvari ast bā viĵegihāye khāsse khod ke hattā dar sharāyete sakhte konuni ke az chap va rāst bāykote eqtesādi, siāsi, ejtemāyi, … shode ast niz, mitavānad gelime khod rā az āb birun bekeshad. Albatte bā in shart ke daste dozdāne dānedorosht az dārāyiye mellat kutāh shavad.

Dozdāni ke mānande māre haftsar, bar ruye sarmāyehāye mellate Irān chanbar zade va ān rā be zire kontorole khod darāvardeand, dārand andak andak khod rā āmāde mikonand tā bā bahregiri az farāmushkāriye mellat, dobāre be qodrate siāsi dast peydā namāyand.. ānhā dar in rāh “roushanfekrān” khām va biorze rā niz be pādoyi gerefteand. Kasāni ke tanhā honareshān in ast ke barāye bdnām kardane goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād dast be har siāhbāzi zade va har vāqeiyati rā vārune jelve dahand.

Barāye entekhābāte āyande bāyad hushyār bud va manāfeye melli rā be onvāne oulaviyate nokhost dar nazar gereft. Har jaryān va sāzmāni ke dar rāstāye manāfeye melli bāshad, sezāvāre poshtibāniye melligerāyān va mihanparastāne Irāni ast. Be hamān nesbat niz, har jaryān va sāzmāni ke dar jahate mokhālefe manāfeye melliye keshvar gām bardārad, rā bāyad rosvā karde va chehreye vāqeyiye ānhā rā barāye mellat āshkār nemud. Farqi ham namikonad ākhune ammāme be sar bāshad yā ”roushanfekre” kerāvāt be gardan, dozde dānedoroshte khārej az goud bāshad yā shebhe namāyandeye darune majles, parchame sabz be dast gerefte bāshad va yā derafshe sorkho siāh! Manāfeye melli, pulaviyate nokhost va mohemtarin asl barāye har mihanparast va melligerāye Irāni dar sharāyete konuni ast.

Gule sokhanāne zibāye “roushanfekrāne” vāmāne rā nakhorim. Ānhā si sāle pish gand zadand va Irān rābe ruze siāh andākhtand. Aknun ham dobāre dārand dar hamān gand kharghalt nizanand.

Bāyad doure in jamāate jahānvatan rā khat keshid va be jāye ān be kesāni pardākht ke mitavānand Irān rā ārām vali qāte be suye pishraft va ābādāni bekeshānand.

Goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād tokhme dozarde namigozārad va khāli az irād ham nist, vali dar sharāyete konuniye keshvar va mantaqe, yeki az behtarin barnāmehā rā barāye borunraft az doshvārihā bar pāyeye manāfeye melli dārāst. Va be hamin dalil niz shāyesteye poshtibāniye mihanparastān va melligerāyān mibāshad.

Daryāfte ruznāmeye IRĀN shomāreye 5250
25-09-1391 PDF 8mb



Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

کشته شدن یک نوجوان هفده ساله به دست نیروهای انتظامی

نیروی انتظامی در راه آهن، یک نوجوان هفده ساله را به ضرب گلوله از پای در آورد. این نوجوان در بیمارستان جان سپرده است.

نیروی انتظامی در پی گزارشی مبنی بر این که شخصی در ایستگاه ترن ایستاده و بنظر می رسد که سلاح گرم به همراه دارد، ساعت شش و نیم بامداد امروز، به این ایستگاه رفته بود.

به گفته پلیس، ظاهرا، نیروی انتظامی تنها کسی بوده که در این رویداد شلیک کرده است. (اگر این درست باشد، بدین معنی است که این نوجوان حتی اگر دارای سلاح گرم بوده از آن استفاده نکرده است، به بیان دیگر هدف از شلیک نیروی انتظامی، دفاع از خود نبوده است. م )

دلیل شلیک نیز هنوز مشخص نیست. گروه تحقیق در حال بررسی این رویداد است.

توضیح:
این رویداد نه در ایران، بلکه بامداد چهارم آذر ماه ١٣٩١ در شهر لاهه در هلند رخ داده است.

هدف از این نوشته این بوده است تا خوانندگان، بیطرف بودن خود را در داوری و قضاوت (بویژه بر روی اخبار) بسنجند.

آیا پس از این که پی بردید این رویداد در یک کشور اروپایی رخ داده است و نه ایران، برداشت شما همان برداشتی بود که در نگاه نخست از این نوشته داشتید؟

آیا اگر این رویداد در ایران رخ داده بود، بیدرنگ به این نمی اندیشیدید که نیروی انتظامی مرتکب جنایت شده است؟

آیا اکنون که می دانید این رویداد در "آزادترین" کشور اروپا رخ داده است، ناخودآگاه به این پلیس حق نمی دهید و فکر نمی کنید که این نوجوان هفده ساله خود مقصر بوده است؟

براستی تا چه اندازه در داوری، بیطرف هستیم؟

آیا اگر این رویداد در ایران رخ داده بود، اکنون همه دنیا به جنب و جوش نیفتاده و از پسر عمه "جان بولتون" گرفته تا دختر خاله "بان کی مون" ایران را محکوم نکرده بودند؟

براستی غرب و دستگاههای مربوط به آن تا چه اندازه در داوری بیطرف هستند؟

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Koshte shodane yek noujavān be daste niruhāye Entezāmi

Niruye Entezāmi dar rāhāhan, yek noujavāne hefdah sāle rā be sarbe golule az pāye dar āvard. In noujavān dar bimārestān jān seporde ast.

Niruye Entezāmi dar peye gozāreshi mabni bar in ke shakhsi dar istgāhe teran istāde va be nazar miresad ke selāhe garm be hamrāh dārad, sāate shesho nime bāmdāde emruz, be in istgāh rafte bud.

Be gofteye polis, zāheran niruye Entezāmi, tanhā kasi bude ke dar in ruydād shellik karde ast. (Agar in dorost bāshad, be in maani ast ke in noujavān hattā agar dārāye selāhe garm bude, az ān estefāde nakarde ast. Be bayāne digar hadaf az shellike niruye Entezāmi, defā az khod nabude ast. M.)

Dalile shellik niz hanuz moshakhas nist. Goruhe tahqiq dar hāle barresiye in ruydād ast.

Touzih:
In ruydād na dar Irān, balke bāmdāde chahārome Āzarmāh 1391 dar shahre Lāhe dar Holand rokh dāde ast.

Hadaf az in neveshte in bude ast tākhānandegān, bitaraf budane khod rā dar dāvari va qazāvat (beviĵe bar ruye akhbār) besanjand.

Āyā pas az in ke pey bordid in ruydād dar yek keshvare Urupāyi rokh dāde ast va na dar Irān, bardāshte shomā hamān bardāshti bud ke dar negāhe nokhost az in neveshte dāshtid?

Āyā agar in ruydād dar Irān rokh dāde bud, biderang be in namiandishidid ke niruye Entezāmi mortakebe jenāyat shode ast?

Āyā aknun ke midānid in ruydād dar “āzādtarin” keshvare Urupā rokh dāde ast, nākhodāgāh be in polis haq namidahid va fekr namikonid ke in noujavāne hefdah sāle khod moqasser bude ast?

Berāsti tā che andāze dar dāvari, bitaraf hastim?

Āyā agar in ruydād dar Irān rokh dāde bud, aknun hameye donyā be jonbojush nayoftāde va az pesarammeye John Bolton gerfte tā dokhtarkhāleye Ban Ki Moon Irān rā mahkum nakarde budand?

Berāsti Gharb va dastgāhhāye marbut be ān tā che andāze dar dāvari bitaraf hastand?

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ آذر ۱, چهارشنبه

چرا طرح پرسش از رییس جمهور متوقف شد؟

سرانجام روز چهارشنبه یکم آذر، پیام (دستور) آقای خامنه ای، به تلاش چند ماهه برخی از نمایندگان مجلس، به هدف به پرسش کشاندن رییس جمهور احمدی نژاد، دستکم در این مرحله، پایان داد .


نمایندگان دست نشانده گروه هاشمی که از پشتیبانی برادران لاریجانی نیز برخوردار هستند، تصمیم داشتند به خیال خام خود این بار دیگر، احمدی نژاد را حسابی زیر فشار گذاشته و سبب شوند که گروه مشایی-احمدی نژاد اندیشه ریاست جمهوری آینده را از سر خود نیز بدر کنند. ولی با این دستور، برنامه آنها، دستکم در این مرحله، نقش بر آب شده و و درجا زده است.

ولی براستی چرا آقای خامنه ای، از به پرسش کشیده شدن آقای احمدی نژاد در مجلس پیشگیری کرد؟

واقعیت این است که گروه مشایی- احمدی نژاد اطلاعات بسیار مهمی در مورد نمایندگان مخالف دولت و نیروهای پشتیبان آنها در خارج از مجلس دارد. اطلاعات مهمی که برخی از آنها، مانند تماس زیرجلکی سران مخالف دولت با آل سعود، را می توان در رده خیانت به کشور دسته بندی کرد.
البته داشتن اطلاعات مهم یک چیز است، و بکارگریری آن در راستای منافع ملی، یک چیز دیگر!


آشکار کردن این اطلاعات بدون دوراندیشی و بدون در نظر گرفتن شرایط ویژه منطقه، نه تنها درست نیست که می تواند فضای سیاسی کشور را آشفته کرده و واکنش های بسیاری را برانگیزد. رویدادی که می تواند به ایجاد سردرگمی، آشوب و هرج و مرج در کشور بیانجامد. و این همان برنامه ای است که دشمنان ملت ایران از مدتها پیش روی آن سرمایه گزاری کرده و تلاش همه جانبه خود را به کار گرفته اند.

همانهایی که سوریه را به آتش و خون کشاندند، مدتها است که آرزوی انداختن ایران به روز سوریه را در سر خود می پرورانند. آنها این بار حتی از پشتیبانی همه جانبه لابی اسرائیل نیز برخوردار هستند.

بدون تردید هر گونه اقدامی که در راستای این برنامه باشد، خیانت به کشور و ملت ایران به شمار می آید. نه گروه مشایی-احمدی نژاد و نه آقای خامنه ای، هیچکدام نمی خواهند که نسل های آینده آنها را به عنوان خائن به کشور قلمداد کنند. این همان دلیلی است که تاکنون سبب شده است آقای احمدی نژاد از افشای این اطلاعات خودداری کرده و تنها به تهدید طرف مقابل بسنده کند. و این همان دلیلی نیز هست که آقای خامنه ای را ناچار ساخته تا تلاش نمایندگان مخالف دولت را برای زیر فشار گذاشتن گروه مشایی-احمدی نژاد، متوقف نماید.

افزون بر این، شاید خود این نمایندگان نیز از ادامه نیافتن طرح، چندان ناخرسند هم نباشند. آخر پیش از این نیز در ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ احمدی نژاد را به مجلس کشاندند و او را به پرسش گرفتند. تنها نتیجه آن جلسه سرافکندگی هر چه بیشتر این نمایندگان دست نشانده بود. نتیجه ای که به احتمال بسیار این بار نیز تکرار می شد. آن هم در مقیاسی بزرگتر!

البته دیر یا زود گروه احمدی نژاد-مشایی مجبور خواهد شد که دست به افشای این اطلاعات زده و با آگاه کردن ملت از این اطلاعات، از رسیدن دستهای ناپاک و مهره های مشکوک به قدرت، به ویژه در مورد پست ریاست جمهوری پیشگیری نماید.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Cherā tarhe porsesh az raisjomhur motavaqqef shod?

Saranjām ruze Chaharshanbe yekome Āzar, payāme (dasture) āqāye Khāmeneyi, be talāshe chand māheye barkhi az namāyandegāne Majles, be hadafe be porsesh keshāndane raisjomhur Ahmadineĵād, dastekam dar in marhale, pāyān dād.


Namāyandegāne dast neshāndeye goruhe Hāshemi, ke az poshtibāniye barādarāne Lārijāni niz barkhordār hastand, tasmim dāshtand be khiāle khāme khod in bār digar, Ahmadineĵād rā hesābi zire feshār gozāshte va sabab shavand ke goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād andisheye riāsate jomhuriye āyande rā az sar khod niz bedar konand. Vali bā in dastur, barnāmeye ānhā, dastekam dar in marhale, naqshe bar āb shode va darjā zade ast.

Vali berasti cherā āqāye Khāmeneyi, az be porsesh keshide shodane āqāye Ahmadineĵād dar Majles pishgiri kard?

Vāqeiyat in ast ke goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād ettelāāte besyār mohemmi dar mourede namāyandegāne mokhālefe doulat va niruhāye poshtibāne ānhā dar khārej az Majles dārad. Ettelāāte mohemmi ke barkhi az ānhā, mānande tamāse zirjolakiye sarāne mokhālefe doulat bā ĀleSaud, rā mitavān dar radeye khiānate be keshvar dastebandi kard.
Albatte dāshtane ettelāāte mohem yek chiz ast va bekārgiriye ān dar rāstāye manāfeye melli, yek chize digar!


Āshkār kardane in ettelāāt bedune durandishi va bedune dar nazar gereftane sharāyete viĵeye mantaqe, na tanhā dorost nist ke mitavānad fazāye siāsiye keshvar rā āshofte karde va vākoneshhāye besyāri rā barangizad. Ruydādi ke mitavānad be ijāde sardargomi, āshub va harjomarj dar keshvar bianjāmad. Va in hamān barnāmeyi ast ke doshmanāne mellate Irān az moddathā pish ruye ān sarmāyegozāri karde va talāshe hamejānebeye khod rā bekār gerefteand.

Hamānhāyi ke Suriye rā be ātash va khun keshāndand, moddathāst ke ārezuye andākhtane Irān be ruze Suriye rā dar sare khod miparvarānand. Ānhā in bār hattā az poshtibāniye hamejānebeye lābiye Esrāil niz barkhordār hastand.

Bedune tardid hargune eqdāmi ke dar rāstāye in barnāme bāshad, khiānat be keshvar va mellate Irān be shomār miāyad. Na goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād va na āqāye Khāmeneyi, hichkodām namikhāhand ke naslhāye āyande ānhā rā be onvāne khāen be keshvar qalamdād konand. In hamān dalilist ke tā konun sabab shode ast āqāye Ahmadineĵād az efshāye in ettelāāt khoddāri karde va tanhā be tahdide tarafe moqābel basande konad. Va in hamān dalili niz hast ke āqāye Khāmeneyi rā nāchār sākhte tā talāshe namāyandegāne mokhālefe doulat rā barāye zire feshār gozāshtane goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād, motavaqqef namāyad.

Afzun bar in, shāyad khode in namāyandegān niz az edāmh nayāftane tarh, chandān nākhorsand ham nabāshand. Ākher pish az in niz dar 24 Espand 1390 Ahmadineĵād rā be Majles keshāndand va u rā be porsesh gereftand. Tanhā natijeye ān jalase, sarafkandegiye harche bishtare in namāyandegāne dast neshānde bud. Natijeyi ke be ehtemāle besyār, in bār niz tekrār mishod. Ān ham dar meqyāsi bozorgtar!

Albatte dir yā zud goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi majbur khāhad shod ke dast be efshāye in ettelāāt zade va bā āgāh kardane mellat az in ettelāāt, az residane dasthāye nāpāk va mohrehāye mashkuk be qodrat, beviĵe dar mourede poste riāsate jomhuri, pishgiri namāyad.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

اوباما و آینده منطقه

سرانجام پس از ماه ها تبلیغات و هزینه میلیاردها دلار، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پایان رسید و به باراک اوباما این امکان را داد تا چهار سال دیگر در مهمترین پست سیاسی این کشور بجا بماند.

آنچه مربوط به ما ایرانی ها می شود این است که به احتمال بسیار، دمکراتها سیاست دشمنانه خود با (ملت) ایران را همانند گذشته ادامه خواهند داد.
هر چند اینجا و آنجا سخن از نشستن جان کری بجای هیلاری کلینتون شنیده می شود، ولی بنظر نمی رسد که باراک اوباما سیاست خارجی خود را بویژه در مورد ایران تغییر کلی دهد. دمکراتها می خواهند با سیاست "بایکوت و منزوی کردن"، ایران را به سومالی دیگری تبدیل کنند. آنها بر این باورند که یک ایران منزوی و درمانده، به آسانی زیر بار فرمانهای غرب خواهد رفت و در صورت لزوم با هزینه بسیار کمتری می توان آن را به چند کشورک تبدیل کرد.

سیاست خارجی آنها در رابطه با منطقه خاورمیانه نیز تغییر نخواهد کرد و پروژه اسلامی کردن حکومتهای منطقه را بدون درنگ به پیش خواهند برد.

این که باراک اوباما براستی شایسته تر از رقیبش برای چنین پستی است، جای پرسش و تردید بسیار دارد. ولی در این که اوباما، با رنگ پوستش و با سخنرانی های زیبایش، بهتر می تواند مشت آهنین خود را در دستکش مخملی اش پنهان کند، هیچگونه تردیدی نیست.


اوباما دوباره انتخاب شد، چون دمکراتها هنوز برنامه اشان را تکمیل نکرده اند. آنها قصد دارند کشورهای منطقه را بدست اخوان المسلمین و برادران آنها بسپارند و بدین وسیله کنترل منطقه را آسانتر از گذشته و مانند موم در دست خود داشته باشند.
آنها به خاور میانه به عنوان برگ برنده ای در چالش آینده خود با چین و روسیه نیاز دارند. در این رابطه، یک ایران منزوی و بایکوت شده، کار را برای آنها آسانتر خواهد کرد. هر چه ایران بیچاره تر باشد آنها به هدف خود نزدیکتر خواهند بود.

پروژه اسلامیزه کردن ایران را جیمی کارتر، پدر معنوی اوباما کلید زد و اکنون خود اوباما می خواهد پروژه سومالیزه کردن آن را کلید بزند.

می خواهند تهران را به مگادیشوی دیگری تبدیل کنند. بهوش باشیم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Obama va āyandeye mantaqe

Saranjām pas az māhhā tablighāt va hazineye miliārdhā dolār, entekhābāte riāsate jomhuriye Āmrikā be pāyān resid va be Barack Obama in emkān rā dād tā chahār sāle digar dar mohemtarin poste siāsiye in keshvar bejā bemānad.


Ānche marbut be mā Irānihā mishavad in ast ke be ehtemāle besyār, Demokrāthā siāsate doshmanāneye khod bā (mellate) Irān rā hamānande gozashte edāme khāhand dād.

Harchnd ke injā va ānjā sokhan az neshastane John Kerry be jāye Hillary Clinton shenide mishavad, vali be nazar nmiresad ke Barack Obama siāsate khārejiye khod rā beviĵe dar mourede Irān taghyire kolli dahad. Demokrāthā mikhāhand bā siāsate “bāykot va monzavi kardan”, Irān rā be Sumāliye digari tabdil konand. Ānhā bar in bāvarand ke yek Irāne monzavi va darmānde, be āsāni zire bāre farmānhāye Gharb khāhad raft va dar surate lozum bā hazineye besyār kamtari mitavān ān rā be chand keshvarak tabdil kard.

Siāsate khārejiye ānhā dar mourede mantaqeye Khāvare Miāne niz taghyir nakhāhad kard va peroĵeye Eslāmi kardane hokumathāye mantaqe rā bedune derang be pish khāhand bord.

In ke Barack Obama berāsti shāyestetar az raqibash barāye chonin posti ast, jāye porsesh va tardide besyār dārad. Vali dar in ke Obama, bā range pustash va bā sokhanrānihāye zibāyash, behtar mitavānad moshte āhanine khod rā dar dastkeshhāye makhmaliash penhān konad, hich gune tadidi nist.


Obama dobāre entekhāb shod, chun Demokrāthā hanuz barnāmeshān rā takmil nakardeand. Ānhā qasd dārand keshvarhāye mantaqe rā be daste Ekhvānalmoslemin va barādarāne ānhā bespārand va bedin vasile kontorole mantaqe rā āsāntar az gozashte va mānande mum dar daste khod dāshte bāshand.

Ānhā be Khāvare Miāne be onvāne barge barandeyi dar chāleshe āyandeye khod bā Chin va Russiye niāz dārand. Dar in rābete, yek Irāne monzavi va bāykot shode, kār rā barāye ānhā āsāntar khāhad kard. Harche Irān bichāretar bāshad, ānhā be hadafe khod nazdiktar khāhand bud.

Peroĵeye Eslāmi kardane Irān rā Jimmy Carter, pedare maanaviye Obama kelid zad, va aknun khode Obama mikhāhad peroĵeye Sumālize kardane ān rā kelid bezand.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

همبستری با زن تا شش ساعت پس از مرگ او

نگاهی به خبر زیر بخوبی نشان می دهد خاور میانه ای که برای ما در نظر گرفته اند چه دوزخی است و چه آشی برای مردم نگون بخت این منطقه پخته اند:

برگردان خبر:
سایت رادیو تلویزیون هلند

افزوده شده در: پنجشنبه، ۲۶ آوریل ۲۰۱۲ ساعت ۱۱:۴۳

شورای ملی زنان مصر در مورد لایحه ای که به مردان اجازه می دهد با همسر درگذشته اشان همبستر شوند خشمگین است.

لایحه پیشنهادی به مردان اجازه می دهد تا شش ساعت پس از مرگ همسرشان با وی سکس و رابطه جنسی داشته باشند. این شورا از پارلمان مصر خواسته است تا پیشنهاد را رد کند.

گویا درخواست دهنده از ایده های یک روحانی مسلمان مراکشی الهام گرفته است .او سال گذشته گفته بود که "همبستری بدرود" میان زن و مرد مجاز است. گفته می شود که شانس موافقت با این پیشنهاد در پارلمان مصر کم است.

جدایی
شورای ملی زنان همچنین مخالف پیشنهادی است که قصد دارد زناشویی با دختران را از چهارده سالگی قانونی کند.
اکنون که اکثریت نمایندگان پارلمان مصر از مسلمانان افراطی و بنیادگرا تشکیل شده است، زنان زیر فشار بسیاری هستند. آنها (مسلمانان بنیادگرای پارلمان مصر) همچنین می خواهند قانونی را که طلاق به درخواست زن و بدون اجازه شوهر را ممکن می سازد ملغی کنند.

براستی که آدم می ماند چه بگوید! گاهی بنظر می رسد که در دنیای کافکا بسر می بریم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Hambestari bā zan tā shesh sāat pas az marge u

Negāhi be khabare zir be khubi neshān midahad Khāvare Miāneyi ke barāye mā dar nazar gerefteand che duzakhi ast va che āshi barāye mardome negunbakhte in mantaqe pokhteand:

Bargardāne khabar:
Sāyte Rādio televizione Holand

Afzude shode dar: 26 Āvril 2012 sāate 11:43

Shourāye Melliye zanāne Mesr dar mourede lāyeheyi Ke be mardān ejāze midahad bā hamsare dargozashteshān hambestar shavand khashmgin ast.

Lāyeheye pishnahādi be mardān ejāze midahad tā shesh sāat pas az marge hamsareshān bā vey seks va rābeteye jensi dāshte bāshand. In Shourā az pārlemāne Mesr khāste ast tā pishnahād rā radd konad.

Guyā darkhāst dahande az idehāye yek rouhāniye mosalmāne Marākeshi elhām gerefte ast. U sāle gozashte gofte bud ke “hambestariye bedrud” miāne zan va mard mojāz ast. Gofte mishavad ke shānse movāfeqat bā in pishnahād dar pārlemāne Mesr kam ast.

Jodāyi
Shourāye Melliye zanān hamchonin mokhālefe pishnahādi ast ke qasd dārad zanāshuyi bā dokhtarān rā az chahārdah sālegi qānuni konad.
Aknun ke aksariyate namāyandegāne pārlemāne Mesr az mosalmānāne efrāti va bonyādgarā tashkil shode ast, zanān zire feshāre besyāri hastand.
Ānhā (mosalmānāne bonyādgarāye pārlemāne Mesr) hamchonin mikhāhand qānunu rā ke talāq be darkhāste zan va bedune ejāzeye shouhar rā momken misāzad, molghā konand.

Be rāsti ke ādam mimānad che beguyad! Gāhi be nazar mirasad ke dar donyāye Kāfkā besar mibarim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

شاخاب پارس، و نه خلیج فارس

در اخبار آمده بود که "در آستانه روز ملي خليج فارس نمايندگان مجلس قصد دارند طرحي را براي تشكيل استان توريستي و فرهنگي خليج فارس به مركزيت "بوموسي" را در دستور كار قرار دهند."

دیدن این خبر آدم را شادمان ساخته و به این امیدوار می کند که ایرانیان سرانجام ارزش تاریخ و فرهنگ خود را دانسته و پی برده اند که باید به ریشه خود برگردند.

ولی کمی ژرف اندیشی، بویژه در مورد واژه های "خلیج" و "فارس" این شادمانی را از ما گرفته و به گونه دردناکی به ما یادآور می شود که دوباره داریم یک اشتباه تاریخی دیگر را تکرار می کنیم.

واژه "خلیج" یک واژه تازی است و برابر آن در زبان ما، واژه زیبای "شاخاب" می باشد. در مورد واژه "فارس" داستان به گونه دیگری است. این واژه در اصل "پارس" بوده ولی تازیان پس از چیرگی بر کشورمان آن را به "فارس" تغییر دادند. دلیل آن هم این بود که آنها در الفبایشان حرفی به نام "پ" نداشتند و ندارند. همان گونه که هنوز هم، حرف "پ" در بیشتر واژه های انگلیسی را به "ب" تغییر می دهند. ولی آیا می شود تصور کرد که آنها، انگلیسی زبانها را نیز مجبور کنند واژه هایشان را تغییر دهند، چون در الفبای تازی حرف "پ" وجود ندارد؟ این بلایی است که بر سر ما و زبانمان آوردند. آنها نه تنها واژه های تازی را به زبان ما چپاندند، بلکه ما را نیز مجبور کردند که واژه های خود را با شیوه و زبان آنها بخوانیم!

اکنون نیز که زیاده خواهی های تازیان، اندیشه های ملی گرایانه را در نسل جوان ایران بیدار کرده است، باز هم واژه تازی "خلیج" و واژه زشت و توهین آمیز "فارس" را بکار می بریم تا هم خود و هم نسل پس از خود را به دردسر انداخته و مجبور کنیم پس از یکی دو دهه دیگر، و این بار برای جا انداختن واژه های پارسی "شاخاب" و "پارس" انرژی گذاشته و تلاش و تقلا کنند. ما ایرانیها در نیمه انجام دادن کار استادیم!

البته رسیدگی به این گونه کارها از وظایف فرهنگستان زبان است. ولی در زمانی که کسی مانند حداد عادل در بالای چنین دستگاهی نشسته است نباید از آن کوچکترین انتظاری در جهت پالودن زبان پارسی از واژه های بیگانه و بویژه واژه های تازی داشت.

شوربختانه حتی کسانی که از آنها انتظار می رود، مانند احمدی نژاد نیز به این مهم توجه ندارند که سخن راندن در سازمان های جهانی به نام ایرانیان ولی به زبان دیگران (زبان تازی) در درازمدت نتایج زیانباری را به همراه خواهد داشت.

باید خود دست به کار شویم و اندیشه پاکسازی زبان شیرین پارسی را به میان مردم کوچه و بازار ببریم. پس از ۱۴۰۰ سال، دیگر زمان آن فرا رسیده است که به خود آمده و به ریشه و فرهنگ خود برگردیم.

در ضمن نام آبخست (جزیره) ابوموسی، واژه پارسی "بوموسو" به چم (معنی) سرزمین و جای سبز است. واژه های "شاخاب"، "پارس"، " آبخست" و "بوموسو" را جا بیاندازیم تا دولتمردان مجبور شوند بجای استان خلیج فارس و جزیره ابوموسی، نام زیبای "شاخاب پارس" را بر این استان گذاشته و مرکز آن را "آبخست بوموسو" قرار دهند.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Shākhābe Pārs, va na khalije Fārs

Dar akhbār āmade bud ke “dar āstāneye ruze melliye Khalije Fārs, namāyandegāne Majles qasd dārand tarhi rā barāye tashkileostāne turisti va farhangiye Khalije Fārs be markaziyate “Bumusi” rā dar dasture kār qarār dahand.”

Didane in khabar ādam shādmān sākhte va be in omidvār mikonad ke Irāniān saranjām arzeshe tārikh va farhange khod rā dāneste va pey bordeand ke bāyad be risheye khod bargardand.

Vali kami ĵarfandishi, be viĵe dar mourede vāĵehāye “khalij” va “Fārs” in shādmāni rā az mā gerefte va be guneye dardnāki be mā yādāvar mishavad ke dobāre dārim yek eshtebāhe tārikhiye digar rā tekrār mikonim.

Vāĵeye “khalij” yek vāĵeye Tāzi ast va barābare ān dar zabāne mā, vāĵeye zibāye “shākhāb” mibāshad. Dar mourede vāĵeye “Fārs” dāstān be guneye digari ast. In vāĵe dar asl “Pārs” bude vali Tāziān pas az chiregi bar keshvaremān ān rā be “Fārs” taghyir dādand. Dalile ān ham in bud ke ānhā dar alefbāyeshān harfi be nāme “P” nadāshtand va nadārand. Hamā gune ke hanuz ham, hafe “P” dar bishtare vāĵehāye Englisi rā be “B” taghyir midahand. Vali āyā mishavad tasawor kard ke ānhā, Englisizabānhā rā niz majbur konand vāĵehāyeshān rā taghyir dahand, chun dar alefbāye Tāzi harfe “P” vojud nadārad? In balāyi ast ke bar sare mā va zabānemān āvardand. Ānhā na tanhā vāĵehāe Tāzi rā be zabāne mā chapāndand, balke mā rā niz majbur kardand ke vāĵehāye khod rā be shive va zabāne ānhā bekhānim!

Aknun niz ke ziādekhāhihāye Tāziān, andishehāye melligerāyāne rā dar nasle javāne Irān bidār karde ast, bāz ham vāĀeye Tāziye “khalij” va vāĵeye zesht va touhināmize “Fārs” rā be kār mibarim tā ham khod, va ham nasle pas az khod rā be dardesar andākhte va majbur konim, pas az yeki do daheye digar, va in bār barāye jā andākhtane vāĵehāye Pārsiye “shākhābe” va “Pārs” enerĵi gozāshte va talāsho taqallā konand. Mā Irānihā dar nime anjām dādane kār ostādim!

Albatte rasidegi be in gune kārhā az vazāyefe Farhangestāne Zabān ast. Vali dar zamāni ke kasi mānande Haddād Ādel dar bālāye chonin dastgāhi neshaste ast, nabāyad az ān kuchaktarin entezāri dar jahate pāludane zabāne Pārsi az vāĵehāye bigāne be viĵe vāĵehāye Tāzi dāsht.

Shurbakhtāne hattā kasāni ke az ānhā entezār miravad, mānande Ahmadineĵād niz, be in mohem tavajjoh nadārand ke sokhan rāndan dar sāzmānhāye jahāni, be nāme Irāniān, vali be zaabāne digarān (zabāne Tāzi) dar derāzmoddat natāyeje ziānbāri rā be hamrāh khāhad dāsht.

Bāyad khod dast be kār shavim va andisheye pāksāziye zabāne shirine Pārsi rā be miāne mardome kuche va bāzār bebarim. Pas az 1400 sāl, digar zamāne ān farā raside ast ke be khod āmade va be rishe va farhange khod bargardim.

Dar zemn nāme ābkhaste (jazireye) AbuMusā, vāĵeye Pārsiye “BoumSou” be chame (maaniye) sarzamin va jāye sabz ast. Vāĵehāye “shākhāb”, “Pārs”, “ābkhast” va “BoumSou” rā jā biandāzim tā doulatmardān majbur shavand be jāye “ostāne khalije Fārs” va “jazireye AbuMusā”, nāme zibāye “Shākhābe Pārs” rā bar in ostān gozāshte va markaze ān rā “ābkhaste BoumSou” qarār dahand.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

با گریستن، دردی درمان نمی شود

سفر احمدی نژاد به بندرعباس
بتازگی ویدیویی از سفر احمدی نژاد به بندرعباس روی اینترنت گذاشته شده که احساسات بسیاری از هم میهنان را بر انگیخته و برخی از آنان را به گریستن واداشته است.

گریستن در برابر دشواری ها؟ نه! ... این راه چاره خوبی نیست!
گریستن، شاید بتواند ما را آرام کند ولی بجز آن هیچ فایده دیگری ندارد و هیچ دردی را درمان نمی کند. تازه ممکن است ما را به ناامیدی نیز دچار سازد. تا زمانی که این گونه رفتارهای ناهنجار مبتنی بر احساسات کنترل نشده، بر شیوه اندیشیدن و تصمیم گیری ما حاکم است به جایی نمی رسیم.

سرانجام مجبور می شویم این رفتارهای ناپسند را از فرهنگ خود حذف کنیم.
بجای هق هق سر دادن، خردمان را بکار بگیریم، کمی دور و برمان را نگاه کنیم, به کشور و ملت های دیگر بنگریم. آنگاه در خواهیم یافت که چاره کار نه گریستن، بلکه بکار گرفتن خرد است.

شهر درسدن در پایان جنگ دوم جهانی کاملا ویران شده بود. اگر عکس های آن زمان این شهر را نگاه کنید، آن چه بیش از همه جلب توجه می کند این است که حتی یک سقف سالم هم بجا نمانده است.

درسدن در پایان جنگ دوم جهانی
اکنون آن را با درسدن کنونی مقایسه کنید.

آلمانی ها برای ساختن دوباره این شهر، نه اشک چشم و ناله سوزان خود، بلکه خرد و تلاششان را بکار گرفتند.

ما از هر دشواری و ناملایمتی که با آن روبرو می شویم، بهانه ای برای گریستن و سوز دلمان می سازیم!
البته این رفتار ما سابقه ای بسیار دراز دارد و این گونه نیست که تنها نسل کنونی ایران به آن دچار شده باشد.
این ناهنجاری ریشه در هجوم وحشتناک و بیرحمانه تازیان به ایران دارد. این رویداد شوم، از ایرانیهای شاد، امیدوار به آینده و مغرور، آدمهایی غمگین، دلتنگ و سر در گریبان ساخت. این را حتی در موسیقی و ادبیات ما نیز می توان یافت.

درسدن کنونی
این که چرا ایرانیها نتوانستند و یا نخواستند خود را با شرایط تازه سازگار کنند، فرصتی دیگر می خواهد ولی روی هم رفته حاکمیت اسلام، همه چیز از جمله شادی، راستی و امید به آینده را از ایرانیان گرفت مگر یک چیز را: غرور ایرانی!
اسلام هیچگاه در از میان بردن غرور نهفته ایرانی ها موفق نشد. این یکی از آن چیزهایی است که حتی پس از پیکار ۱۴۰۰ ساله، هنوز برای ایرانیها بجا مانده است. همین عنصر نیز سرانجام، ایرانیان را در پیکار با ستم اسلام و پیروزی نهایی آنان یاری خواهد کرد. چیزی که در گذشته خود را با برگزیدن مذهب شعیه نشان می داد و امروزه آن را به نام ناسیونالیسم ایرانی می شناسیم.

و اما در مورد این ویدیو… ،
این که این کار از پیش برنامه ریزی شده باشد یا نه، و این که نزدیک شدن آن پیرمرد و دختر جوان به احمدی نژاد و دادخواهی از او، نشانه مردمی بودن اوست یا نه، در اینجا مهم نیست. مهم پیامی است که با آن به ملت ایران داده می شود.
شوربختانه ما بدلیل احساساتی بودن نمی توانیم مسائل را درست تجزیه و تحلیل کنیم و به همین دلیل نیز، با وجود داشتن هوش فراوان، در بیشتر موارد، به آسانی سرمان کلاه می رود.

یکی از نتایج زیانبار احساساتی برخورد کردن با پیرامون، این است که آدم نمی تواند تعیین الویت کند. باور کنید کسی که این را نداشته باشد کلاهش پس معرکه است. در مورد ملتها نیز به همین گونه است.

بدلیل احساساتی بودن، دیگران می توانند بخوبی و به آسانی ما را با کنترل احساساتمان، در دست خود بگیرند. همین است که هر جا که نشانی از نابسامانی می بینیم، به یاد احمدی نژاد افتاده و گناه آن را به گردن او و دولتش می اندازیم. ولی کوچکترین زحمتی به خود نمی دهیم که ببینیم، به راستی احمدی نژاد تا چه اندازه در این نابسامانی گناهکار است. و به همین دلیل نیز نمی توانیم ببینیم دزدان دانه درشتی که در پشت پرده، در همه زمینه های سیاسی و اقتصادی رخنه کرده و کنترل سیاست و بازار کشور را در دست گرفته اند، مسبب اصلی این نابسامانی ها هستند. و نمی توانیم ببینیم که احمدی نژاد نه در گروه دزدان دانه درشت، بلکه درست در مقابل آنها قرار دارد و بر ضد آنها برخاسته است تا از ملتش در برابر این ستمگران دفاع کرده و داد ملت را از آنها بستاند.

البته این دزدن بی وطن هر جا که دولت بخواهد دست آنها را کوتاه کند، با روش های گوناگون و از راههای مختلفی که البته همه، به لانه فساد "بیت رهبری" پایان می یابند، دولت را زیر فشار گذاشته و از آن باج خواهی می کنند.
انداختن گناه گندکاری ها به گردن دولت هم چندان دشوار نیست. آخر، هم دستگاه تبلیغاتی صدا و سیما در دست آنهاست و هم مخاطبان آدمهایی زود باور و احساساتی هستند .بیش از همه نیز، "روشنفکران" ما گول آنها را می خورند!

تا این مخاطبان احساساتی وجود دارند، آن دزدان دانه درشت نیز وجود خواهند داشت. اگر می خواهیم زندگی بهتری داشته باشیم، باید برخورد احساساتی نسبت به رویدادهای پیرامونمان را کنار بگذاریم. وگرنه هم این هق هق های سوزان همچنان ادامه خواهند داشت و هم نابسامانی های کشور همچنان رو به گسترش خواهند بود.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Bā geristan dardi darmān namishavad!

Safare Ahmadineĵād be BandarAbbās
Be tāzegi videoyi az safare Ahmadineĵād be BandarAbbās ruye internet gozāshte shode ke ehsāsāte besyāri az hammihanān rā barangikhte va barkhi az ānān rā be geristan vādāshte ast.

Geristan dar barābare doshvārihā? Na! ... In rāhe chāreye khubi nist!
Geristan shāyas betavānad mā rā ārām konad vali bejoz ān hich fāyedeye digari nadārad va hich dardi rā darmān namikonad. Tāze momken ast mā rā be nāomidi niz dochār sāzad.
Tā zamāni ke ingune raftārhāye nāhanjāre mobtani bar ehsāsāte kontorol nashode, bar shiveye andishidan va tasmimgiriye mā hākem ast be jāyi namirasim.

Saranjām majbur mishavim in raftārhāye nāpasand rā az farhange khod hazf konim.
Bejāye heq heq sardādan, kherademān rā be kār begirim, kami dourobaremān rā negāh konim, be keshvar va mellathāye digar bengarim. Āngāh darkhāhim yāft ke chāreye kār na geristan, balke be kār gereftane kherad ast.

Shahre Dresden dar pāyāne Jange Dowome Jahani kāmelan virān shode bud. Agar akshāye ān zamāne in shahr rā negāh konid, ānche bish az hame jalbe tavajjoh mikonad in ast ke hattā yek saqfe sālem ham be jā namānde ast.

Dresden dar pāyāne Jange Jahāniye II
Aknun ān rā bā Dresdene konuni moqāyese konid.

Ālmāniha barāye sākhtane dobāreye in shahr, na ashke chashm va nāhonāleye suzāne khod, balke kherad va talāsheshān rā be kār gereftand.

Mā az har doshvāri va nāmolāyemati ke bā ān ruberu mishavim, bahāneyi barāye geristan va suze delemān misāzim!
Albatte in raftāre mā sābeqeyi besyār derāz dārad va in gune nist ke tanhā nasle konuniye Irān be ān dochār shode bāshad.
In nāhanjāri rishe dar hojume vahshatnāk va birahmāneye Tāziān be Irān dārad. In ruydāde shum, az Irānihāye shād, omidvār be āyande va maghrur, ādamhāyi ghamgin, deltang va sar dar geribān sākht. In rā hattādar musiqi va adabiyāte mā niz mitavān yāft.

Dresdene konuni
In ke cherā Irānihā natavānestand va yā nakhāstand khod rā bā sharāyete tāze sāzgār konand, forsati digar mikhāhad vali ruye ham rafte hākemiyāte Eslām, hame chiz az jomle shādi, rāsti va omid be āyande rā az Irāniān gereft, magar yek chiz rā: ghorure Irāni!
Eslām hichgāh dar az miān bordane ghorure nohofteye Irānihā movafaq nashod. In yeki az chizhāyi azt ke hattā pas az peykāre 1400 sāle, hanuz barāye Irānihā be jā mānde ast.
Hamin onsor niz saranjām, Irāniān rā dar peykār bā setame Eslām va piruziye nahāyiye ānān yāri khāhad kard. Chizi ke dar gozashte khod rā bā bargozidane mazhabe Shiye neshān midād va emruze ān rā be nāme nāsionālisme Irāni mishenāsim.

Va ammā dar mourede in video…,
In ke in kār az pish barnāmerizi shode bāshad yā na, va in ke nazdik shodane ān pirmard va dokhtar be Ahmadineĵād va dādkhāhi az u neshāneye mardomi budane ust yā na, dar injā mohem nist. Mohem payāmi ast ke bā ān be mellate Irān dāde mishavad.
Shurbakhtāne mā be dalile ehsāsāti budan namitavānim masāel rā dorost tajziye va tahlil konim va be hamin dalil niz bā vojude dāshtane hushe farāvān, dar bishtare mavāred, be āsāni saremān kolāh miravad.

Yeki az natāyeje ziānbāre ehsāsāti barkhord kardan bā pirāmun, in ast ke ādam namitavānad tayine oulaviyat konad. Bāvar konid kasi ke in rā nadāshte bāshad, kolāhash pase maarake ast. Dar mourede mellathā niz be hamin gune ast.

Be dalile ehsāsāti budan, digarān mitavānand be khubi va be āsāni mā rā bā kontorole ehsāsātemān, dar daste khod begirand. Hamin ast ke har jā ke neshāni az nābesāmāni mibinim, be yāde Ahmadineĵād oftāde va gonāhe ān rā be gardane u va doulatash miandāzim. Vali kuchaktarin zahmati be khod namidahim ke bebinim, be rāsti Ahmadineĵād tā che andāze dar in nābesāmāni gonāhkār ast. Va be hamin dalil niz namitavānim bebinim dozdāne dāne doroshti ke dar poshte parde, dar hameye zaminehāye siāsi va eqtesādi rekhne karde va kontorole siāsat va bāzāre keshvar rā dar dast gerefteand, mosabbebe asli in nābesāmānihā hastand. Va namitavānim bebinim ke Ahmadineĵād na dar goruhe dozdāne dāne dorosht, balke dorost dar moqābele ānhā qarār dārad va bar zedde ānhā barkhāste ast tā az mellatash dar barābare in setamgarān defā karde va dāde mellat rā az ānhā besetānad.

Albatte in dozdāne bivatan, har jāke doulat bekhāhad daste āhā rākutāh konad, bā raveshhāye gunāgun va az rāhhāye mokhtalefi ke albatte hame, be lāneye fesāde “beyte rahbari” pāyān miyāband, doulat rā zire feshār gozāshte va az ān bajkhāhi mikonand.
Andākhtane gonāhe gandkārihā be gardane doulat ham, chandān doshvār nist. Ākher, ham dastgāe tablighātiye Sedā va Simā dar daste ānhāst va ham mokhātabān, ādamhāyi zudbāvar va ehsāsāti hastand! Bish az hame niz, “roushanfekrān” mā gule ānhā rā mikhorand!

Tā in mokhātabāne ehsāsāti vojud dārand, ān dozdāne dāne dorosht niz vojud khāhand dāsht. Agar mikhāhim zendegiye behtaridāshte bāshim, bāyad barkhorde ehsāsāti nesbat be ruydādhāye pirāmunemān rā kenār begozārim. Vagarna ham in heq heqhāye suzān hamchonān edāme khāhand dāsht va ham nābesāmānihāye keshvar hamchonān ru be gostaresh khāhand bud.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

ایران، اسلام و پایکوبی کودکان

در اخبار آمده بود که قرار است پایکوبی و آواز از برنامه مهد کودک ها برداشته شود.

نخستین واکنش آدم نسبت به این گونه اخبار، گونه ای خشم درونی، همراه با این پرسش است که کودکان دیگر چرا؟ آخر چه کسی می تواند در سده بیست و یکم تا این اندازه پس افتاده و کوتاه بین باشد، که حتی نتواند جنب و جوش و شادی کودکان را ببیند؟ این که دیگر بخشی از ذات نوباوگان و کودکان است و حتی منحصر به آدمی هم نمی شود. حتی بره ها و بزغاله ها نیز این کار را انجام می دهند. آنها که دیگر اسلام و غیر اسلام سرشان نمی شود!

ولی همین که آدم، کمی آرامتر شده و با بکارگیری خرد در مورد آن می اندیشد، می بیند که این خبر آن گونه هم که در نگاه نخست به نظر می رسد، بد و ناامید کننده نیست.

این گونه تصمیمات با وجود زیان های ظاهری آن، یک نتیجه بسیار مثبت دارد و آن این است که روز بروز بیشتر به ملت ایران و نسل جوان آن نشان می دهد که اسلام با فرهنگ و روحیه ایرانی سازگار نیست و هیچگاه نیز سازگار نخواهد شد.

تجربه و تلاش های هزار و چهار صد ساله نیاکان ما برای سازگار کردن ایران و اسلام، تنها سبب بوجود آمدن دینی با رنگ و بوی ایرانی (مذهب شیعه) شد. چیزی که در زمان خود مثبت بود و توانست ایرانیان را در نگهداشتن فرهنگ خود یاری کند.

آنها به بهانه پشتیبانی از علی و فرزندانش، دشمنی خلیفه عمر، سمبل اسلام سیاسی در آن زمان، نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی را افشا کرده و جنایاتی را که اسلام عمری بر ایرانیان روا داشته بود را گوشزد می نمودند و با این کار ایرانیان را به نگهداری از فرهنگ و شناسه خود تشویق می کردند.

نیاکان ما با روی آوردن به شیعه، نشان دادند که هیچگاه زیر بار فرهنگ تازی و اسلام عمری نخواهند رفت. در آن زمان شیعه، ابزار و سرپوشی برای فرهنگ و ارزش های ایرانی بود.

اکنون دنیا، دنیای دیگری است. در سده بیست و یکم، نه ایران، آن ایران ناتوان و پریشانی است که پس از شکست از تازیان مسلمان بود و نه شیعه، آن دین ملی و ابزار بیان شناسه و فرهنگ ایرانی!

شیعه نه تنها کاربرد و کارایی گذشته خود را از دست داده است، بلکه امروزه روحانیون شیعه، غرق در فساد قدرت، به ابزاری بر ضد فرهنگ و شناسه ایرانی تبدیل گشته و انگیزه وجودی و پذیرش خود توسط ایرانیان را، که همان نگهداری از ارزش های ایرانی و ملی بود را به چالش گرفته اند.

در حالی که برای بازسازی و گسترش امامزاده ها در درون و بیرون از کشور میلیون ها دلار هزینه می شود، آرمگاه کوروش بزرگ به ویرانه ای تبدیل گشته است، سخن گفتن از ایران پیش از اسلام جرم بشمار آمده و ملی گرایی ناپسند شمرده می شود. اگر کسی از مکتب ایرانی سخن بگوید، چپ و راست از سوی روحانیون غرق شده در مادیات به چالش گرفته می شود، به بهانه های گوناگون تلاش می شود ارزش های ملی را کم رنگ تر نموده و بجای آن ارزش های اسلامی را وارد سیستم های آموزشی و فرهنگی ایرانیان کنند.

روحانیون به قدرت رسیده شیعه، در رویارویی با فرهنگ و ارزش های ایرانی حتی حاضرند دست به دامان اسلام عمری شده و از آن یاری بگیرند. یعنی همان انگیزه ای که سبب شد ایرانیان به شیعه روی بیاورند، امروزه به دستاویز و ابزاری برای روحانیون این مذهب بر ضد فرهنگ ایرانی تبدیل شده است.

اینجاست که دیگر نمی توان رویارویی شیعه و ایران را انکار کرد. حاکمیت سی ساله شیعه، به ایرانیان نشان داد که مبارزه برای نگهداری ارزش های ملی، وارد فاز دیگری شده است. آنها دریافته اند که برای نگهداری از فرهنگ ایرانی، دیگر نیازی به شیعه نیست.

ابزارهای رسانه ای پیشرفته در دنیای کنونی به ایرانیان این امکان را می دهد تا بدون نیاز به سرپوش، به پراکندن اندیشه های ملی گرایانه پرداخته و ناسازگار بودن اسلام و ایران را بدون پرده بیان کنند. آنها روز بروز بیشتر در می یابند که پیشرفت و خوشبختی اشان در گرو بازگشت به دین راستین خود، دین زرتشت می باشد. دین زرتشت نه تنها دین ملی و باستانی ماست، بلکه از هر نظر با روحیه و فرهنگ ما نیز سازگاری دارد.

در هیچ ملت دیگری، در هیچ کشور دیگری، چالش میان دین رسمی و فرهنگ ملی، به اندازه ای نیست که در ایران وجود دارد. این چالش، انرژی و فرصت های بسیاری را از ملت و کشور می گیرد و هیچ راه حل دیگری ندارد مگر بازگشت به دینی که با فرهنگ ملی در تضاد نباشد.

ایران هیچگاه به خوشبختی نمی رسد مگر این که به دین زرتشت برگردد. ایرانیان روز به روز بیشتر از اسلام فاصله می گیرند. این را آن گونه که گفته می شود، حتی نسل جوان طلبه ها در حوزه علمیه قم که هنوز به فساد قدرت آلوده نشده اند، نیز دریافته اند.

خوشبختانه بسیاری از جوانان ایرانی در این مورد دست بکار شده اند و هرچند شوربختانه از سوی موبدان درون کشور هیچگونه کمکی به آنها نمی شود، ولی دریافته اند که بازگشت به دین زرتشت هیچ مراسم ویژه ای را نمی طلبد و هیچ شرط خاصی را خواهان نیست. تنها همین که به اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک باور داشته باشید، کافی است.

امروزه، دین یک امر خصوصی و روشی برای بر طرف کردن نیازهای روحانی است و در کنار آن وسیله ای برای نزدیک کردن مردم به یکدیگر بویژه در مراسم و مناسبات گوناگون دینی است که سرانجام به پیوند هر چه بیشتر شهروندان و رنگ دادن به شناسه ملی و ارزش های فرهنگی آنان رهنمون می شود.

البته بازگشت به دین زرتشت به هیچ روی به این معنی نیست که دوباره دین را در سیاست راه داده و به این وسیله بگذاریم هم دین و هم سیاستمان نابود شود. باید پشت دستمان را داغ کنیم تا فراموشمان نشود که آمیختن دین به سیاست، برای ملت بدبختی می آورد و برای کشور ویرانی و سیاهروزی!

ایران سرانجام روزی به دین زرتشت باز خواهد گشت. تردیدی نداشته باشید.

تا آن زمان باید به این تازه به دوران رسیده های خشک مغز گفت، اگر توانستید جلوی جست وخیز بره ها را بگیرید، خواهید توانست جلوی شادی و پایکوبی کودکان ایرانی را نیز بگیرید!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Irān, Eslām va pāykubiye kudakān

Dar akhbār āmade bud ke qarār ast pāykubi va āvāz az barnāmeye mahdekudakhā bardāshte shavad.

Nokhostin vākoneshe ādam be in gune akhbār, guneyi khashme daruni, hamrāh bā in porsesh ast ke kudakān digar cherā? Ākher che kasi mitavānad dar sadeye bisto yekom tā in andāze pas oftāde va kutāhbin bāshad, ke hattā natavānad jonbojush va shādiye kudakān rā bebinad? In ke digar bakhshi az zāte noubāvegān va kudakān ast va hattā monhaser be ādami ham namishavad. Hattā barrehā va bozghālehā niz in kār rā anjām midahand. Ānhā ke digar Eslām va gheyre Eslām sareshān namishavad!

Vali hamin ke ādam, kami ārāmtar shode va bā bekārgiriye kherad dar mourede ān miandishad, mibinad ke in khabar ān gune ham ke dar negāhe nokhost be nazar mirasad, bad va nāomid konande nist.

In gune tasmimāt bā vojude ziānhāye zāheriye ān, yek natijeye besyār mosbat dārad va ān in ast ke ruz be ruz bishtar be mellate Irān va nasle javāne ān neshān midahad ke Eslām bā farhang va ruhiyeye Irāni sāzgār nist va hichgāh niz sāzgār nakhāhad shod.

Tajrobe va talāshhāye hezāro chahārsad sāleye niākāne mā barāye sāzgār kardane Irān va Eslām, tanhā sababe be vojud āmadane dini bā rang va buye Irāni (mazhabe Shiye) shod. Chizi ke dar zamāne khod mosbat bud va tavānest Irāniān rā dar negah dāshtane farhange khod yāri konad.

Ānhā be bahāneye poshtibāni az Ali va farzandānash, doshmaniye khalife Omar, sambole Eslāme siāsi dar ān zamān, nesbat be Irān va farhange Irāni rā efshā karde va jenāyāti rā ke Eslāme Omari bar Irāniān ravā dāshte bud rā gushzad minemudand va bā in kār Irāniān rā be negahdāri az farhang va shenāseye khod tashviq mikardand.

Niākāne mā bā ruy āvardan be Shiye, neshān dādand ke hichgāh zire bāre farhānge Tāzi va Eslāme Omari nakhāhand raft. Dar ān zamān Shiye, abzār va sarpushi barāye farhang va arzeshhāye Irāni bud.

Aknun donyā, donyāye digari ast. Dar sadeye bisto yekom, na Irān ān Irāne nātavān va parishāni ast ke pas az shekaste az Tāziāne mosalmān bud, va nā Shiye, ān dine melli va abzāre bayāne shenāse va farhange Irāni!

Shiye na tanhā kārbord va kārāyiye gozahteye khod rā az dast dāde ast, balke emruze rouhāniyune Shiye, gharq dar fesāde qodrat, be abzāri bar zedde farhang va shenāseye Irāni tabdil gashte va angizeye vojudiy va pazireshe khod tavassote Irāniān rā, ke hamān negahdāri az arzeshhāye Irāni va melli bud rā be chālesh gerefteand.

Dar hāli ke barāye bāzsāzi va gostareshe emāmzādehā dar darun va birun az keshvar milionhā dolār hazine mishavad, ārāmgāhe Kuroshe bozorg be virāneyi tabdil gashte ast, sokhan goftan az Irāne pish az Eslām jorm be shomār āmade va melligerāyi nāpasand shomorde mishavad. Agar kasi az maktabe Irāni sokhan beguyad, chap va rāst az suye rouhāniyune gharq shode dar māddiyāt be chālesh gerefte mishavad, be bahānehāye gunāgun talāsh mishavad arzeshhāye melli rā kamrangtar nemude va be jāye ān arzeshhāye Eslāmi rā vārede sistemhāye āmuzeshi va farhangiye Irāniān konand.

Rouhāniyune be qodrat rasideye Shiye, dar ruyāruyi bā farhang va arzeshhāye Irāni hattā hāzerand dast be dāmāne Eslāme Omari shode va az ān yāri begirand. Yaani hamān angizeyi ke sabab shod Irāniān be Shiye ruy biāvarand, emruze be dastāviz va abzāri barāye rouhāniyune in mazhab bar zedde farhange Irāni tabdil shode ast.

Injāst ke digar namitavān ruyāruyiye Shiye va Irān rā enkār kard. Hākemiyate si sāleye Shiye, be irāniān neshān dād ke mobāreze barāye negahdāriye arzeshhāye melli, vārede fāze digari shode ast. Ānhā daryāfteand ke barāye negahdāri az farhange Irāni, digar niāzi be Shiye nist.

Abzārhāye resāneyiye pishrafte dar donyāye konuni be Irāniān in emkān rā midahad tā bedune niāz be sarpush, be parākandane andishehāye melligerāyāne pardākhte va nāsāzgār budane Eslām va Irān rā bedune parde bayān konand. Ānhā ruz be ruz bishtar darmiyāband ke pishraft va khoshbakhtiyeshān dar geroue bāzgashte be dine rāstine khod, dine Zartosht mibāshad. Dine Zartosht na tanhā dine melli va bāstāniye māst, balke az har nazar bā ruhiye va farhange mā niz sāzgāri dārad.

Dar hich mellate digari, dar hich keshvare digari, chāleshe miāne dine rasmi va farhange melli, be andāzeyi nist ke dar Irān vojud dārad. In chālesh, enerĵi va forsathāye besyāri rā az mellat va keshvar migirad va hich rāh halle digari nadārad magar bāzgasht be dini ke bā farhange melli dar tazzād nabāshad.

Irān hichgāh be khoshbakhti namirasad magar in ke be dine Zartosht bargardad. Irāniān ruz be ruz bishtar az Eslām fāsele migirand. In rā, ān gune ke gofte mishavad, hattā nasle javāne talabehā dar Houzeye Elmiyeye Qom ke hanuz be fesāde qodrat ālude nashodeand, niz daryāfteand.

Khoshbakhtāne besyāri az javānāne Irāni dar in moured dast be kār shodeand va harchand shurbakhtāne az suye mubedāne darune keshvar hichgune komaki be ānhā namishavad, vali daryāfteand ke bāzgasht be dine Zartosht hich marāseme viĵeyi rā namitalabad va hich sharte khāssi rā khāhān nist. Tanhā hamin ke be andisheye nik, goftāre nik va kerdāre nik bāvar dāshte bāshid, kāfi ast.

Emruze, din yek amre khosusi va raveshi barāye bartaraf kardane niāzhāye rouhāni ast va dar kenāre ān vasileyi barāye nazdik kardane mardom be yekdigar be viĵe dar marāsem va monāsebāte gunāgune dini ast ke saranjām be peyvande har che bishtare shahrvandān va rang dādan be shenāseye melli va arzeshhāye farhangiye ānān rahnemun mishavad.

Albatte bāzgasht be dine Zartosht be hich ruy be in maani nist ke dobāre din rā dar siāsat rāh dāde va be in vasile begozārim ham din va ham siāsatemān nābud shavad. Bāyad poshte dastemān rā dāgh konim tā farāmushemān nashavad ke āmikhtane din be siāsat, barāye mellat badbakhti miāvard va barāye keshvar virāni va siāhruzi!

Irān saranjām be dine Zartosht bāz khāhad gasht. Tardidi nadāshte bāshid.

Tā ān zamān bāyad be in tāze be dourān rasidehāye khoshk maghz gofy, agar tavānestid jelouye jastokhize barrehā rā begirid, khāhid tavānest jelouye shādi va pāykubiye kudakāne Irāni rā niz begirid!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

فسیل های گرد گرفته سید موسوی-شیخ کروبی

در اخبار آمده بود که سید میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده دیدار کردند.
نمایش مسخره آخوندها که هر از چند گاهی به هدف زنده کردن فسیل های گرد گرفته سید موسوی-شیخ کروبی اجرا می شود دیگر دارد حال آدم را به هم می زند.

آخوندها به رهبری سید خامنه ای، این دو ابزار ارزان و بی دردسر (موسوی و کروبی) را با مهارت تمام در برابر گروه احمدی نژاد-مشایی به کار گرفته اند.
موسوی و کروبی در خرداد ۱۳۸۸ و به هنگامی که گروه احمدی نژاد-مشایی زمینه را فراهم کرده بود تا:

- پست من در آوردی "ولایت فقیه" را برچیده،
- رابطه با آمریکا را بدون واسطه و بر پایه احترام متقابل برقرار نموده،
- قانون پوسیده حجاب اجباری را لغو کرده،
- پیوند با ایرانیان خارج از کشور را گسترش داده و آنها را به بازگشت به میهن فراخوانده،
- با کوتاه کردن دست دزدان دانه درشت و گسترش طبقه متوسط، اقتصاد کشور را ثبات و آرامش بخشیده،
- با بزرگداشت فرهنگ و مکتب ایرانی در برابر مکتب آخوندی، غرور ملی را در مردم زنده کرده،
- با ایجاد روبط نزدیک و هدفمند با کشورهایی مانند تاجیکستان، افغانستان و آذربایجان زمینه یک اتحادیه توانمند در منطقه را پایه ریزی نموده،
- و ....

آمدند و با سخنان زیبا سر ملت را گرم کرده و شرایط را به سود آخوندها و شخص سید علی خامنه ای تغییر دادند.

بسختی بتوان چشم بر این واقعیت بست که سید علی خامنه ای تا کنون بیشترین سود را ازنابخردی ها (خیانت ها ؟) و سیاست های اشتباه سید موسوی-شیخ کروبی برده است. این که این کار آنها خواسته یا ناخواسته بوده است چیزی را در اصل مطلب تغییر نمی دهد. در این میان ملت ایران بیشترین زیان ها را متحمل شد.

دلیل اصلی "اشتباهات" سید موسوی-شیخ کروبی و تفاوت عمده این دو با گروه احمدی نژاد-مشایی این است که آنها همچنان بر طبل توخالی جهان وطنی اسلامی می کوبند و به فرهنگ آخوندی، به چشم چاره کار ایران می نگرند، در حالی که احمدی نژاد-مشایی اندیشه های ملی گرایانه داشته و بر این باوردند که نه فرهنگ آخوندی، بلکه فرهنگ غنی ایرانی می تواند چاره ساز دشواریهای کنونی میهنمان باشد. این تفاوت، ریشه ای است!

ملت ایران روزبروز بیشتر به این باور می رسد که راه چاره نابسامانی های کنونی کشور در ملی گرایی و سیاست های پایه ریزی شده بر میهن پرستی نهفته است.

داوری تاریخ و نسل آینده ایران در مورد نابخردی های سید موسوی-شیخ کروبی، که از برخی از یاران آنان حتی بوی خیانت نیز به مشام می رسد، بسیار سهمگین خواهد بود.

اکنون که میهن مان هر روز از سوی بیگانگان تهدید می شود، نگهداری از خاک کشور، الویت نخست ما را تشکیل می دهد. ولی اگر کار بجایی برسد که آخوندها به رهبری سید تازی تبار و ایران ستیز، علی خامنه ای بخواهند گروه احمدی نژاد-مشایی را لت و پار کنند، الویت ها تغییر خواهند کرد. چرا که در آن صورت تنها کشور را دست از نخواهیم داد.

نباید به این خشک مغزهای بی وطن که هیچ احساسی نسبت به ایران و ایرانی ندارند، اجازه دهیم که کشورمان را به روز افغانستان طالبان بیاندازند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Fosilhāye gard gerefteye seyyed Musavi- sheykh Karrubi

Dar akhbār āmade bud ke seyyed Mirhoseyn Musavi va Zahrā Rahnavard bā khānevāde didār kardeand.

Namāyeshe maskhareye ākhundhā ke har az chand gāhi be hadafe zende kardane fosilhāye gard gerefteye seyyed Mirhoseyn Musavi-sheykh Karrubi ejrā mishavad, digar dārad hāle ādam rā be ham mizanad.

Ākhundhā be rahbariye seyyed Khāmeneyi, in do abzāre arzān va bidardesar (Musavi va Karrubi) rā bā mahārate tamām dar barābare goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi be kār gerefteand.

Seyyed Mirhoseyn Musavi va sheykh Karrubi dar Khordāde 1388 va be hangāmi ke goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi zamine rā farāham karde bud tā:

- poste mandarāvardiye “velāyate faqih” rā barchide,
- rābete bā Āmrikā rā bedune vāsete va bar pāyeye ehterāme motaqābel baqarār nemude,
- qānune pusideye hejābe ejbāri rā laghv karde,
- peyvand bā Irāniāne khārej az keshvar rā gostaresh dāde va ānhā rā be bāzgasht be mihan farākhānde,
- bā kutāh kardane daste dozdāne dānedorosht va gostareshe tabaqeye motavasset, eqtesāde keshvar rā sobāt va ārāmesh bakhshide,
- bā bozorgdāshte farhang va maktabe Irāni dar barābare maktabe ākhundi, ghorure melli rā dar mardom zende karde,
- bā ijāde ravābete nazdik va hadafmand bā keshvarhāyi mānande Tājikestān, afghānestān va Āzarbāyjān zamineye yek ettehādiyeye tavānmand rā dar mantaqe pāyerizi nemude,
- va …

Āmadand va bā sokhanāne zibā sare mellat rā garm karde va sharāyet rā be sude ākhundhā va shakhse seyyed Ali Khāmeneyi taghyir dādand.

Be sakhti betavān chashm bar in vāqeiyat bast ke seyyed Khāmeneyi tā konun bishtarin sud rā az nābekhradihā (khiānathā ?) va siāsathāye eshtebāhe seyyed Musavi-sheykh Karrubi borde ast. In ke in kāre ānhā khāste yā nākhāste bude ast, chizi rā dar asle matlab taghyir namidahad. Dar in miān mellate Irān bishtarin ziānhā rā motahammel shod.

Dalile asliye “eshtebāhāte” seyyed Musavi-sheykh Karrubi va tafāvote omdeye in do bā goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi in ast ke ānhā hamchonān bar table tukhāliye jahānvataniye eslāmi mikuband va be farhange ākhundi be chashme chāreye kāre Irān minegarand. Dar hāli ke Ahmadineĵād-Mashāyi andishehāye melligerāyāne dāshte va bar in bāvarand ke na farhange ākhundi, balke farhange ghaniye Irāni mitavānad chāresāze doshvārihāye konuniye mihanemān bāshad. In tafāvot, risheyi ast!

Mellate Irān ruz be ruz bishtar be in bāvar mirasad ke rāhe chāreye nābesāmānihāye konuniye keshvar dar melligerāyi va siāsathāye pāyerizi shode bar mihanparasti nohofte ast.

Dāvariye tārikh va nasle āyandeye Irān dar mourede nābekhradihāye seyyed Musavi-sheykh Karrubi, ke az barkhi az yārāne ānān hattā buye khiānat niz be mashām mirasad, besyār sahmgin khāhad bud.

Aknun ke mihanemān har ruz az suye bigānegān tahdid mishavad, negahdāri az khāke keshvar, oulaviyate nokhoste mā rā tashkil midahad. Vali agar kār be jāyi berasad ke ākhundhā be rahbariye seyyede tāzitabāt va Irānsetiz Ali Khāmeneyi bekhāhand goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi rā latopār konand, olaviyathā taghyir khāhand kard. Cherā ke dar ān surat tanhā keshvar rā az dast nakhāhim dād.

Nabāyad be in khoshkmaghzhāye bivatan ke hich ehsāsi be Irān va Irāni nadārand, ejāze dahim ke keshvaremān rā be ruze Afghānestāne Tālebān biandāzand!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

چرا احمدی نژاد آن گونه با مجلس سخن گفت؟

دست نشاندگان آخوندها در مجلس، پس از مدتها هماندیشی و سبک سنگین کردن، سرانجام روز ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ احمدی نژاد را به مجلس کشانده و به خیال خام خود خواستند او را زیر فشار بگذارند.

هدف کسانی که این نمایندگان را هدایت می کردند، نه رسیدگی به کارهای دولت بود و نه پرداختن به دشواری های کنونی ملت. بلکه هدف اصلی آنها این بود که از احمدی نژاد زهر چشم گرفته و او را به پیروی از آخوندها وادار کنند. برنامه ای که از مدتها پیش روی آن کار شده و از همه جوانب مورد بررسی قرار گرفته بود. شاید همین کار درازمدت و برنامه “حساب شده” بود که به این دست نشانده ها و آخوندهای پشتیبانشان اعتماد بنفس داده و آنها را مطمئن کرده بود که این بار احمدی نژاد را در تله خواهند انداخت. رسانه های این جریان نیز از چند هفته پیش، زمینه را آماده کرده و به گونه ای این خبر را پوشش می دادند که گویی احمدی نژاد از ترس رویارویی با مجلس هر روز بهانه ای آورده و از رفتن به بهارستان خودداری می کند، چون می داند پاسخی برای گفتن ندارد.

ولی همان گونه که از احمدی نژاد انتظار می رفت، در روز پاسخگویی کاری به سر این بازیچه های دست نشانده آورد که به این زودی ها فراموش نخواهند کرد. احمدی نژاد با هدایت هوشمندانه جلسه، نشان داد که نه تنها از این پرسش ها ترسی ندارد بلکه خود نیز خواهان چنین فرصتی بوده است تا با بهره گیری از آن، هم دهان یاوه گویان را ببندد و هم پیام های خود را به گوش آنهایی که باید، برساند. برای این کار، او روش ویژه خود را برگزید.

بیش از هر چیز شیوه سخن گفتن و برخورد احمدی نژاد در این جلسه چشمگیر بود. چیزی که آه و ناله این نابخردان را درآورده و آنها را واداشته است تا با نامناسب خواندن ادبیات احمدی نژاد، او را به باد انتقاد بگیرند.

ولی همان گونه که می دانیم احمدی نژاد، بر خلاف آنچه که در ظاهر بنظر می رسد، آدمی نیست که بدون حساب، کاری را انجام دهد. پس دلیل این شیوه سخن گفتن و شوخی های او چه می تواند باشد؟

سخنان احمدی نژاد را می توان به دو دسته تقسیم کرد: بخشی از آن خطاب به ملت است. او برای این بخش، زبان مردم کوچه و بازار را به کار می گیرد و پیام خود را به ملت می رساند. این گونه سخن گفتن نه تنها ایرادی ندارد، بلکه بدلیل دریافت آسان، بیشترین تاثیر را بر ملت گذاشته و بهترین بازده را سبب می شود. بیهوده نیست که سیاستمداران دیگر کشورها نیز، به گونه فزاینده ای این گونه سخن گفتن با مردم را بکار می گیرند.

بخش دیگر سخنان احمدی نژاد رو به دست نشاندگانی بود که نام “نماینده ملت” را یدک می کشند در حالی که هیچ گونه شایستگی و لیاقتی برای آن ندارند. مهره های دست نشانده ای که توسط دزدان دانه درشت هدایت شده و به همه چیز می اندیشند مگر منافع ملی کشور. کسانی که نه تنها احساسی به تاریخ و فرهنگ ایران ندارند بلکه دشمنی خود را با آن، بارها آشکار کرده اند.

در برابر این گونه افراد، احمدی نژاد گزنده یرین و موثرترین شیوه را به کار گرفت. او در قالب شوخی به آنها فهماند که ملت و مردم کوچه و بازار آنها را جدی نمی گیرند. او ژست مسخره دست نشاندگانی که ادای نمایندگی ملت را در می آورند، را به شوخی گرفته و با این کار جایگاه آنها را به چالش کشید. حتی سخنان ملایم برخی از این دست نشاندگان که جا خورده بودند و هیچگاه فکر نمی کردند که خود این گونه در تله بیفتند، نتوانست احمدی نژاد را از ادامه این روش برخورد بازدارد.

احمدی نژاد بخوبی می داند که این گونه افراد، سزاوار برخوردی بهتر از این نیستند.
آخر مگر می شود با کسی مانند مطهری که احمدی نژاد را به دلیل بزرگداشت فرهنگ ایرانی به پرسش گرفته بود، به شیوه دیگری برخورد کرد؟
آیا کسی که خود دارای پرونده فساد و دزدی است و با این حال دم از قانون می زند، سزاوار برخوردی بهتر از این است؟
آیا کسی که با نکوهش چهارشنبه سوری و دیگر آداب و رسوم ملی فکر می کند که می توند ایران را به افغانستان طالبان تبدیل کند، شایسته رفتار دیگری است؟
احمدی نژاد به بهترین و موثرترین شیوه به این آدمهای کوچک نشان داد که سزاوار آن گونه سخن شنیدن و آن شیوه برخورد می باشند. ولی پیامی که احمدی نژاد با این کار فرستاد، نه رو به دست نشاندگان بی لیاقتی بود که روبروی او نشسته بودند و نه رو به دزد دانه درشتی که در بالای مجلس جای گرفته است.

پیام احمدی نژاد خطاب به بالاتر از آنها، و رو به کسانی بود که در لانه آخوندها نشسته و به دسیسه سرگرمند. احمدی نژاد پیامی روشن تر از این نمی توانست بفرستد. آنها که باید پیام را می گرفتند، گرفته اند.

بدون تردید چالش میان آخوندهای آلوده به فساد قدرت از یک سو، و میهن دوستانی مانند مشایی و احمدی نژاد از سوی دیگر، در آینده گسترده تر خواهد شد. از هم اکنون باید راه را از چاه تشخیص داده و با پشتیبانی از کسانی که به ایران و آینده آن می اندیشند، راه را بر دشمنان خشک مغز و بی وطنی که هیچگونه احساسی نسبت به ایران و تاریخ آن ندارند ببندیم. آخوندها می خواهند با کنار زدن احمدی نژاد-مشایی و میدان دادن به برخی عناصر موسوم به "اصلاح طلب" سر ملت را چند سال دیگر نیز به یاوه های تو خالی گرم کنند.

آنها می دانند که گروه احمدی نژاد-مشایی به این آسانی با مسببان نابسامانی های کشور کنار نخواهد آمد. اختلاف اصلی احمدی نژاد با آخوندها بر سر این است که احمدی نژاد می گوید همه باید در برابر قانون پاسخگو باشند ولی آخوندها با وارد کردن مسائل دینی به سیاست، بر این پافشاری می کنند که پست "ولایت فقیه" بالاتر از همه و حتی بالاتر از قانون است.

براستی که یکی از دلایل اصلی نابسامانی های کنونی کشورمان در این نهفته است که آخوندها در هرم قدرت، پستی را ایجاد کرده اند، که با وجود همه اختیارات پنهان و آشکاری که دارد، به کسی پاسخگو نیست و حتی از نظر قانونی نیز نمی توان آن را مورد پیگرد قرار داد. سر چشمه فساد در آنجاست! احمدی نژاد نیز این را دریافته است و می داند که تا این مشکل حل نشود، ایران سر و سامان نخواهد گرفت. شوربختانه فرصت مناسبی که در سال ۱۳۸۸ بوجود آمده بود، با نادانی و خیانت برخی نابخردان از میان رفت. نگذاریم فرصت کنونی را نیز از ما بگیرند.

در شرایط کنونی هیچ کس بهتر از احمدی نژاد نمی تواند از پس آخوندهای فاسد و قدرت طلب برآید. نگذاریم سرمان را با "اصلاح طلبان" بی لیاقت و ترسو گرم کنند. کسی که امروز از میهن دوستی و فرهنگ ایرانی سخن نگوید، فردا نیز آن را پیاده نخواهد کرد. کسانی که از فرهنگ و مکتب ایرانی در برابر مکتب آخوندی دفاع می کنند، شایسته و سزاوار پشتیبانی ملت هستند. پشتیبانی از آنها وظیفه ملی ماست!

هر چند که شرایط پیچیده کنونی که ترکیبی از بحران های داخلی و خارجی است، هوشیاری دو چندان ما را می طلبد، هر چند که اولویت نخست ما در شرایط کنونی، نگهداری از خاک کشور در برابر تهدیدات روزافزون بیگانگان است، ولی نباید از نظر دور داشت که روند تغییرات می تواند ما را به واکنش روشنتر و مرزبندی آشکارتر وادارد. برای آن شرایط، باید از همین امروز آماده بود!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Cherā Ahmadinjeĵād ān gune bā Majles sokhan goft?

Dast neshāndegāne ākhundhā dar Majles, pas az moddathā hamandishi va sabok sangein kardan, saranjām ruze 24 Esfand 1390 Ahmadineĵād rā be Majles keshānde va be khiāle khāme khod khāstand ke u rā zir feshār begozārand.

Hadafe kasāni ke in namāyandegān rā hedāyat mikardand, na residegi be kārhāye doulat bud va na pardākhtan be doshvārihāye konuniye mellat. Balke hadafe asli āhā in bud ke az Ahmadineĵād zaher chashm gerefte va u rā be peyravi az ākhundhā vādār konand. Barnāmeyi ke az moddathā pish ruye ān kār shode va az hameye javāneb mourede barrasi qarār gerefte bud. Shāyad hamin kāre derāzmoddat va barnāmeye “hesāb shode” bud ke be in dast neshāndehā va ākhundhāye poshtibāneshān eetemāde benafs dāde va ānhārā motmaen karde bud ke in bār Ahmadineĵād rā dar tale khāhand andākht. Resānehāye in jaryān niz az chand hafte pish, zamine rā āmāde karde va be guneyi in khabar rā pushesh midādand ke guyi Ahmadineĵād az tarse ruyāruyi bā Majles har ruz bahāneyi āvarde va az raftan be Bahārestān khoddāri mikonad, chun pāsokhi barāye goftan nadārad.

Vali hamā gune ke az Ahmadineĵād entezār miraft, dar ruze pāsokhguyi kāri be sare in bāzichehāye dast neshānde āvard ke be in zudihā farāmush nakhāhand kar. Ahmadineĵād bā hedāyat hushmandāneye jalase, neshān dād ke na tanhā az in porseshhā tarsi nadārad, balke khod niz khāhāne chonin forsati bude ast tā bā bahregiri az ān, ham dahāne yāveguyān rā bebandad va ham payāme khod rā be gushe ānhāyi ke bāyad, berasānad. Barāye in kār u raveshe viĵeye khod rā bargozid.

Bish az har chiz shiveye sokhan goftan va barkhorde Ahmadineĵāddar in jalase chashmgir bud. Chizi ke āh va nāleye in nābekhradān rā dar āvarde va ānhā rā vādāshte ast tā bā nāmonāseb khāndane adabiyāte Ahmadineĵād u rā be bāde enteqād begirand.

Vali hamān gune ke midānim Ahmadineĵād bar khalāfe ānche ke da zāher be nazar mirasad, ādami nist ke bedune hesāb, kāri rā anjām dahad. Pas dalile in shiveye sokhan goftan va shukhihāye u che mitavānad bāshad?

Sokhanāne Ahmadineĵād rā mitavān be do daste taqsim kard: Bakshshi az ān khatāb be mellat ast. U barāye in bakhsh, zabāne mardome kuche va bāzār rā be kār migirad va payāme khod rā be mellat mirasānad. In gune sokhan goftan nh tanhā irādi nadārad balke be dalile daryāfte āsān, bishtarin taasir rā bar mellat gozāshte va behtarin bāzdeh rā sabab mishavad. Bihude nist ke siāsatmadārāne digar keshvarhā niz, be guneye fazāyandeyi, in gune sokhan goftan bā mardom rā be kār migirand.

Bakhshe digare sokhanāne Ahmadineĵād ru be dast neshāndegāni bud ke nāme “namāyandeye mellat” rā yadak mikeshand, dar hāli ke hich gune shāyestegi va liāqati barāye in kār nadārand. Mohrehāye daast neshāndeyi ke tavassote dozdāne dāne dorosht hedāyat shode va be hame chiz miandishand magar manāfeye melli keshvar. Kasāni ke na tanhā ehsāsi be tārikh va farhange Irān nadārand, balke doshmaniye khod rā bā ān, bārhā āshkār kardeand.

Dar barābare in gune afrād, Ahmadineĵād gazandetarin va moassertarin shive rā be kār gereft. U dar qālebe shukhi be ānhā fahmānd ke mellat va mardome kuche va bāzār ānhā rā jeddi namigirand. U ĵeste maskhareye dast neshāndegāni ke adāye namāyandegiye mellat rā dar miāvarand, rā be shukhi gerefte va bā in kār jāygāhe ānhā rā be chālesh keshid. Hattā sokhanāne molāyeme barkhi az in dast neshāndegān ke jā khorde budand va hichgāh fekr namikardand ke khod in gune dar tale bioftand, Ahmadineĵād rā az edāmeye in raveshe barkhord bāz dārad.

Ahmadineĵād be khubi midānad ke in gune afrād, sezāvāre barkhordi behtar az in nistand.
Ākher magar mishavad bā kasi mānande Motahhari ke Ahmadineĵād rā be dalile bozorgdāshte farhange Irāni be porsesh gerefte bud, be shiveye digari barkhord kard?
Āyā kasi ke khod dārāye parvandeye fesād va dozdi ast va bā in hāl dam az qānun mizanad, sezāvāre barkhordi behtar az in ast?
Āyā kasi ke bā nekuheshe ChahārshanbeSuri va digar ādāb va rosume melli fekr mikonad ke mitavānad Irān rā be Afghānestāne Tālebān tabdil konad, shāyesteye raftāre digari ast?

Ahmadineĵād be behtarin va moassertarin shive be in ādamhāye kuchak neshān dād ke sezāvāre ān gune sokhan shenidan va ān shiveye barkhord mibāshand.

Vali payāmi ke Ahmadineĵād bā in kār ferestād, ne ru be dast neshāndegāne biliāqati bud ke ruberuye u neshaste budand va na ru be dozde dāne doroshti ke dar bālāye Majles jāy gerefte ast.

Payāme Ahmadineĵād khatāb be bālātar az ānhā, va ru be kasāni bud ke dar lāneye ākhundhā neshaste va be dasise sargarmand.

Ahmadineĵād payāmi roushantar az in namitavānest beferestad. Ānhā ke bāyad payām rā migereftand, gerefteand.

Bedune tardid chālesh miāne ākhundhāye ālude be fesāde qodrat az yek su va mihandustāni mānande Mashāyi va Ahmadineĵād az suye digar, dar āyande gostardetar khāhad shod. Az hamaknun bāyad rāh rā az chāh tashkhis dād va bāposhtibāni az kasāni ke be Irān va āyandeye ān miandishand, rāh rā bar doshmanāne khoshkmaghz va bivatani ke hichgune ehsāsi be Irān va tārikhe ān nadārand bebandim.

Ākhundhā mikhāhand bā kenār zadane Ahmadineĵād-Mashāyi va meydān dādan be barkhi anāsore mousum be “eslāhtalab” sare mellat rā chand sāle dige niz be yāvehāye tukhāli garm konand.

Ānhā midānand ke goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi be in āsāni bā mosabbabāne nābesāmānihāye keshvar kenār nakhāhad āmad.

Ekhtelāfe asli Ahmadineĵād bā ākhundhā bar sare in ast ke Ahmadineĵād miguyad hame bāyad dar barābare qānun pāsokhgu bāshand vali akhundhā bā vāred kardane masāele dini dar siāsat, bar in pāfeshāri mikonand ke poste “velāyate faqih” bālātar az hame va hattā bālātar az qānun ast.

Be rāsti ke yeki az dalāyele asliye nābesāmānihāye konuniye keshvaremān dar in nohofte ast ke ākhundhā da herame qodrat, posti rā ijād kardeand, ke bā hameye ekhtiārāte penhān va āsshkāri ke dārad, be kasi pāsokhgu nist va hattā az nazare qānuni niz, namitavān ān rā mourede peygard qarār dād. Sarchashmeye fesād dar ānjāst!

Ahmadineĵād niz in rā daryāfte ast va midānad ke tā in moshkel hall nashavad, Irān saro sāmān nakhāhad gereft. Shurbakhtāne forsate monāsebi ke dar sāle 1388 be vojud āmade bud, bā nādāni va khiānate barkhi nābekhradān az miān raft. Nagozārim forsate konuni rā niz az mā begirand.

Dar sharāyete konuni hichkas behtar az Ahmadineĵād namitavānad az pase ākhundhāye fāsed va qodrattalab barāyad. Nagozārim saremān rā bā “eslāhtalabāne” biliāqat va tarsu garm konand. Kasi ke emruz az mihandusti va farhange Irāni sokhan naguyad, fardā niz ān rā piāde nakhāhad kard. Kasāni ke az farhang va maktabe Irāni dar barābare maktabe ākhundi defā mikonand, shāyeste va sezāvāre poshtibāniye mellat hastand. Poshtibāni az ānhā vazifeye melliye māst!

Harchand ke sharāyete pichideye konuni ke tarkibi az bohrānhāye dākheli va khāreji ast, hushyāriye dochandāne mā rā mitalabad, harchand ke oulaviyate nokhoste mā dar sharāyete konuni, negahdāri az khāke keshvar dar barābare tahdidāte ruzafzune bigānegān ast, vali nabāyad az nazar dur dāsht ke ravand taghyirāt mitavānad mā rā be vākoneshe roushantar va marzbandiye āshkārtar vādārad. Barāye ān sharāyet, bāyad az hamin emruz āmāde bud!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!