بخش پیشین
گام نخست در این راه، سرنگونی حکومت شاه بود. چیزی که با برنامه ریزی دقیق و با مشارکت کشورهای بزرگ غربی سرانجام پیش از فروپاشی بلوک شرق انجام گرفت.
انقلاب شکوهمند، جنبش خودجوش ملت، رهبری مدبرانه و داستان هایی از این دست را فراموش کنید! اینها همه افسانه اند! در اتاقهای عملیاتی ناتو حتی تعیین شده بود کدام کشور باید از نظر سیاسی، زمینه را هموار کند، کدام کشور وظیفه هدایت ارتش را به عهده دارد، کدام کشور لجستیک و امور مالی انقلاب را باید مدیریت کند و رسانه های کدام کشور باید نقش رادیوی انقلاب را بازی کرده و به تحریک هر چه بیشتر ملت بپردازد.
شریعتی، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی، توده، توفان، رعد و برق و دیگر قارچ های سمی نیز، همه دانسته یا ندانسته به بخشی از این برنامه بزرگ تبدیل شده بودند و در لایه های موازی، هدایت و مدیریت می شدند.
در اینجا نیز بخوبی می توان دید که شاه و حکومتش از ارزیابی دقیق اوضاع ناتوان بوده اند. هر چند که شاید بیماری شاه در آن زمان، در این اشتباهات موثر بوده و کار را برای آنها دشواتر می کرده است، ولی این اشتباهات آن اندازه بزرگ هستند که نمی توان آنها را نادیده گرفت و به آسانی از کنار آنها گذشت.
به هر روی، با این که نباید کوچکترین تردیدی در میهن پرستی شاه داشت، ولی نتیجه تصمیم گیری های او، ایران را در یکی از بدترین شرایط تاریخی خود قرار داد.
در ضمن، انقلاب ٥٧ به خودی خود اسلامی نشد. ساده انگاری است اگر بیاندیشیم، آنهایی که برای براه انداختن انقلاب آن همه انرژی صرف کرده بودند، نسبت به گونه و ماهیت حکومت بر آمده از آن، بی تفاوت بودند و برنامه ای آماده نداشتند.
غرب مدتها بود که می دانست چه می خواهد و چگونه می خواهد به آن برسد. آنها بر این باور بودند (و هنوز هم هستند) که هیچ حکومتی بهتر از یک حکومت اسلامی، نمی تواند منافع غرب را در منطقه تامین و تضمین کند. در مورد ایران چنین حکومتی، حتی این امتیاز را داشت که بدلیل جهان وطن بودنش، مخالف ملی گرایی و ناسیونالیسم ایرانی بود. چیزی که کار را برای آنان آسانتر هم می کرد و می کند .
برنامه کاستن از توان منطقه ای ایران، با آغاز جنگ ویرانگر هشت ساله، به مرحله بعدی خود وارد شد. غرب با یاری همه جانبه از صدام گجستک، او را تشویق به حمله به ایران نمود.
غرب در جنگ عراق بر ضد ایران، اهداف گوناگونی را دنبال می کرد. این جنگ از یک سو سبب می شد که هر دو کشور درگیر ناتوان شوند و بویژه ایران، آنچه را که در چند دهه گذشته ساخته بود به یک باره از دست بدهد.
پروژه های بزرگی مانند پتروشیمی که سالها روی آن کار شده بود و حتی بازار آن از هند گرفته تا آفریقا نیز آماده بود، درست پیش از بهره برداری، به انقلاب برخوردند و در جنگ، به ویرانی کامل کشیده شدند. از این گونه پروژه ها، نمونه های فراوانی در دست است. و به همین دلیل نیز گفته می شود که انقلاب در ایران، بسیار حساب شده و با یک برنامه از پیش مشخص، راه اندازی شده بود.
از سوی دیگر این جنگ سبب می شد تا بخش بزرگی از نخبگان ایران، کشور را ترک کنند. کشورهای غربی به یکباره به گروه بزرگی از متخصصان آماده به کار و دارای سرمایه دست یافتند که برای آموزش و آماده کردن آنها، حتی یک سنت هم هزینه نکرده بودند. کانادا زمانی گفته بود که انقلاب ایران برای هر کس هم که بد شده باشد برای آنها یک فرصت طلایی بوده و این انقلاب، کمبود کادر پزشکی آنها را به یکباره برطرف کرده است. .
این که آمریکا و اروپا درست پس از انقلاب درهای خود را به روی ایرانیان (بویژه آنهایی که تخصص و سرمایه داشتند) باز کردند تنها بدلیل احساسات بشر دوستانه آنان نبود. حتی گفته می شود که گزینش و تعیین لوس آنجلس برای اقامت ایرانیان، چند سال پیش از انقلاب انجام گرفته بود.
فرار نخبگان ایران از کشور این نتیجه دیگر را هم داشت که میدان را برای جا انداختن حکومت اسلامی بازتر، و کار را برای تازه به قدرت رسیده ها، آسانتر می نمود. چیزی که غرب نیز خواهان آن بود.
پروژه راه اندازی و پیشبرد انقلاب در ایران آنقدر آسان و بدون دردسر پیش رفته بود که حتی برخی از کشورهای غربی را به هوس تجزیه ایران هم انداخته بود. این که گروههای مشکوک سیاسی درست در زمانی که سربازان بیگانه گام بر خاک میهن گذاشته بودند دم از خودمختاری زده و در جای جای کشور آشوب بپا می کردند بیهوده و بی برنامه نبود.
بهر روی این جنگ خانمانسوز، هشت سال ادامه یافت و کشته های فراوانی را نیز از هر دو سوی درگیر گرفت. جنگ با این که توانست از توان ایران به سختی بکاهد، ولی جوانان برومند ایرانی، از سربازان میهن پرست گرفته تا پاسداران فداکار و بسیجیان شیردل، نشان دادند که وجود ایران برایشان حتی مهمتر از جانشان است.
آنها نه تنها از فروپاشی و شکست ایران جلوگیری کردند، که در سالهای پایانی جنگ نیز این احتمال را تقویت نمودند که ایران می تواند بخشی از عراق را بگیرد و پیروز از میدان جنگ بدر آید. این درست همان چیزی بود که غرب نمی خواست!
به همین دلیل نیز گنشر، وزیر امور خارجه آلمان را به ایران فرستادند تا سران کشور را وادار کند، پایان دادن به جنگ را بپذیرند. چیزی که سرانجام نیز رخ داد!
ایران هر چند که توانسته بود یکپارچگی خود را در جنگ ویرانگر هشت ساله نگاه دارد ولی به دلیل فرسایشی بودن این جنگ، بسیار زیان دیده و سالها از قافله تمدن پس افتاده بود. در واقع ایران به همانجایی رسیده بود که غرب می خواست.
حتی در دوران پس از جنگ، موسوم به دوران سازندگی و اصلاحات نیز، ایران اسلامی همان نقشی را در منطقه بازی می کرد که غرب با وجود همه داد و بیدادهایش، کمابیش خواهان آن بود. غرب توانسته بود در منطقه دشمنی برای خود درست کند که به آسانی توسط خود او نیز قابل هدایت و کنترل بود. دشمنی که به خوبی می توانست غرب را در رسیدن به اهدافش، بویژه در بازی رقابتهای جهانی، یاری نماید.
بخش چهارم
انقلاب شکوهمند، جنبش خودجوش ملت، رهبری مدبرانه و داستان هایی از این دست را فراموش کنید! اینها همه افسانه اند! در اتاقهای عملیاتی ناتو حتی تعیین شده بود کدام کشور باید از نظر سیاسی، زمینه را هموار کند، کدام کشور وظیفه هدایت ارتش را به عهده دارد، کدام کشور لجستیک و امور مالی انقلاب را باید مدیریت کند و رسانه های کدام کشور باید نقش رادیوی انقلاب را بازی کرده و به تحریک هر چه بیشتر ملت بپردازد.
در اینجا نیز بخوبی می توان دید که شاه و حکومتش از ارزیابی دقیق اوضاع ناتوان بوده اند. هر چند که شاید بیماری شاه در آن زمان، در این اشتباهات موثر بوده و کار را برای آنها دشواتر می کرده است، ولی این اشتباهات آن اندازه بزرگ هستند که نمی توان آنها را نادیده گرفت و به آسانی از کنار آنها گذشت.
به هر روی، با این که نباید کوچکترین تردیدی در میهن پرستی شاه داشت، ولی نتیجه تصمیم گیری های او، ایران را در یکی از بدترین شرایط تاریخی خود قرار داد.
غرب مدتها بود که می دانست چه می خواهد و چگونه می خواهد به آن برسد. آنها بر این باور بودند (و هنوز هم هستند) که هیچ حکومتی بهتر از یک حکومت اسلامی، نمی تواند منافع غرب را در منطقه تامین و تضمین کند. |
در ضمن، انقلاب ٥٧ به خودی خود اسلامی نشد. ساده انگاری است اگر بیاندیشیم، آنهایی که برای براه انداختن انقلاب آن همه انرژی صرف کرده بودند، نسبت به گونه و ماهیت حکومت بر آمده از آن، بی تفاوت بودند و برنامه ای آماده نداشتند.
غرب مدتها بود که می دانست چه می خواهد و چگونه می خواهد به آن برسد. آنها بر این باور بودند (و هنوز هم هستند) که هیچ حکومتی بهتر از یک حکومت اسلامی، نمی تواند منافع غرب را در منطقه تامین و تضمین کند. در مورد ایران چنین حکومتی، حتی این امتیاز را داشت که بدلیل جهان وطن بودنش، مخالف ملی گرایی و ناسیونالیسم ایرانی بود. چیزی که کار را برای آنان آسانتر هم می کرد و می کند .
Rumsfeld va Saddām |
غرب در جنگ عراق بر ضد ایران، اهداف گوناگونی را دنبال می کرد. این جنگ از یک سو سبب می شد که هر دو کشور درگیر ناتوان شوند و بویژه ایران، آنچه را که در چند دهه گذشته ساخته بود به یک باره از دست بدهد.
پروژه های بزرگی مانند پتروشیمی که سالها روی آن کار شده بود و حتی بازار آن از هند گرفته تا آفریقا نیز آماده بود، درست پیش از بهره برداری، به انقلاب برخوردند و در جنگ، به ویرانی کامل کشیده شدند. از این گونه پروژه ها، نمونه های فراوانی در دست است. و به همین دلیل نیز گفته می شود که انقلاب در ایران، بسیار حساب شده و با یک برنامه از پیش مشخص، راه اندازی شده بود.
از سوی دیگر این جنگ سبب می شد تا بخش بزرگی از نخبگان ایران، کشور را ترک کنند. کشورهای غربی به یکباره به گروه بزرگی از متخصصان آماده به کار و دارای سرمایه دست یافتند که برای آموزش و آماده کردن آنها، حتی یک سنت هم هزینه نکرده بودند. کانادا زمانی گفته بود که انقلاب ایران برای هر کس هم که بد شده باشد برای آنها یک فرصت طلایی بوده و این انقلاب، کمبود کادر پزشکی آنها را به یکباره برطرف کرده است. .
این که آمریکا و اروپا درست پس از انقلاب درهای خود را به روی ایرانیان (بویژه آنهایی که تخصص و سرمایه داشتند) باز کردند تنها بدلیل احساسات بشر دوستانه آنان نبود. حتی گفته می شود که گزینش و تعیین لوس آنجلس برای اقامت ایرانیان، چند سال پیش از انقلاب انجام گرفته بود.
فرار نخبگان ایران از کشور این نتیجه دیگر را هم داشت که میدان را برای جا انداختن حکومت اسلامی بازتر، و کار را برای تازه به قدرت رسیده ها، آسانتر می نمود. چیزی که غرب نیز خواهان آن بود.
بهر روی این جنگ خانمانسوز، هشت سال ادامه یافت و کشته های فراوانی را نیز از هر دو سوی درگیر گرفت. جنگ با این که توانست از توان ایران به سختی بکاهد، ولی جوانان برومند ایرانی، از سربازان میهن پرست گرفته تا پاسداران فداکار و بسیجیان شیردل، نشان دادند که وجود ایران برایشان حتی مهمتر از جانشان است.
نوجوانانی که جانشان را به مام میهن تقدیم کردند... آنها را هرگز نباید فراموش کنیم! |
به همین دلیل نیز گنشر، وزیر امور خارجه آلمان را به ایران فرستادند تا سران کشور را وادار کند، پایان دادن به جنگ را بپذیرند. چیزی که سرانجام نیز رخ داد!
ایران هر چند که توانسته بود یکپارچگی خود را در جنگ ویرانگر هشت ساله نگاه دارد ولی به دلیل فرسایشی بودن این جنگ، بسیار زیان دیده و سالها از قافله تمدن پس افتاده بود. در واقع ایران به همانجایی رسیده بود که غرب می خواست.
حتی در دوران پس از جنگ، موسوم به دوران سازندگی و اصلاحات نیز، ایران اسلامی همان نقشی را در منطقه بازی می کرد که غرب با وجود همه داد و بیدادهایش، کمابیش خواهان آن بود. غرب توانسته بود در منطقه دشمنی برای خود درست کند که به آسانی توسط خود او نیز قابل هدایت و کنترل بود. دشمنی که به خوبی می توانست غرب را در رسیدن به اهدافش، بویژه در بازی رقابتهای جهانی، یاری نماید.
بخش چهارم
اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
________________________
____________________________________________________
Gharb az jāne Irān che mikhāhad?
Bakhshe sewom
Bakhshe pishin
Gāme nokhost dar in rāh, sarneguniye hokumate Shāh bud. Chizi ke bā barnāmeriziye daqiq va bā moshārekate keshvarhāye bozorge Gharbi, saranjām pish az forupāshiye Bloke Sharq anjām gereft.
Enqelābe shokuhmand, jonbeshe khodjushe mellat, rahbariye modabberāne va dāstānhāyi az in dast rā farāmush konid! Inhā hame afsāneand!
Dar otāqhāye amaliyātiye NATO hattā tayin shode bud kodām keshvar bāyad az nazare siāsi, zamine rā hamvār konad, kodām keshvar vazifeye hedāyate artesh rā be ohde dārad, kodām keshvar lojestik va omure māliye enqelāb rā bāyad modiriyat konad va resānehāye kodām keshvar bāyad naqshe rādioye enqelāb rā bāzi karde va be tahrike harche bishtare mellat bepardāzad.
Shariati, Mojāhedine Khalq, Cherikhāye Fedāyiye Khalq, Tude, Tufān, raadobarq va digar qārchhāye sammi niz, hame dāneste yā nadāneste be bakhshi az in barnāmeye bozorg tabdil shode budand va dar lāyehāye movāzi, hedāyat va modiriyat mishodand.
Dar injā niz be khubi mitavān did ke Shāh va hokumatash az arzyābiye daqiqe ouzā nātavān budeand. Harchnd ke shāyad bimāriye Shāh dar ān zamān, dar in eshtebāhāt moasser bude va kār rā barāye ānhā doshvārtar mikarde ast, vali in eshtebāhāt ān andāze bozorg hastand ke namitavān ānhā rā nādide gereft va be āsāni az kenāre ān gozasht.
Bh har ruy, bā in ke nabāyad kuchaktarin tardidi dar mihanparast budane Shāh dāsht, vali natijeye tasmimgirihāye u, Irān rā dar yeki az badtarin sharāyete tārikhiye khod qarār dād.
Dar zemn, enqelābe 57 be khodiye khod eslāmi nashod. Sādeengāri ast agar biandishim ānhāyi ke barāye be rāh andākhtane enqelāb, ān hame enerĵi sarf karde budand, nesbat be gune va māhiyate hokumate barāmade az ān, bitafāvot budand va barnāmeyi āmāde nadāshtand.
Gharb moddathā bud ke midānest che mikhāhad va chegune mikhāhad be ān beresad. Ānhā bar in bāvar budand (va hanuz ham hastand) ke hich hokumati behtar az yek hokumate Eslāmi, namitavānad manāfeye Gharb rā dar mantaqe taamin va tazmin konad.
Dar mourede Irān, chonin hokumati hattā in emtiāz rā dāsht ke be dalile jhānvatan budanash, mokhālefe melligerāyi va nāsionālisme Irāni bud. Chizi ke kār rā barāye ānān āsāntar ham mikard va mikonad.
Barnāmeye kāstan az tavāne mantaqeyiye Irān, bā āghāze jange virāngare hasht sāle, be marhaleye baadiye khod vāred shod. Gharb bā yāriye hamejānebe az Saddāme gojastak, u rā tashviq be hamle be Irān nemud.
Gharb dar jange Erāq bar zedde Irān, ahdāfe gunāguni rā donbāl mikard. In jang az yek su sabab mishod ke har do keshvare dargir nātavān shavand va beviĵe Irān, ānche rā ke dar chand daheye gozashte sākhte bud be yekbāre az dast bedahad.
Proĵehāye bozorgi mānand Petroshimi ke sālhā ruye ān kār shode bud va hattā bāzāre ān az Hend gerefte tā Afriqā niz āmāde bud, dorost pish az bahrebardāri, be enqelāb barkhordand va dar jang be virāniye kāmel keshide shodand. Az in gune proĵehā, nemunehāye farāvāni dar dast ast. Va be hamin dalil niz gofte mishavad ke enqelāb dar Irān, besyār hesāb shode va bā yek barnāmeye az pish moshakhas, rāhandāzi shode bud.
Az suye digar in jang sabab mishod tā bakhshe bozorgi az nokhbegāne Irān, keshvar rā tark konand. Keshvarhāye Gharbi be yekbāre be goruhe bozorgi az motakhassesāne āmde be kār va dārāye sarmāye dast yāftand ke barāye āmuzesh va āmāde kardane ānhā, httā yek sent ham hazine nakarde budand. Kānādā zamāni gofte bud ke enqelābe Irān, barāye har kas ham ke bad shode bāshad barāye ānhā yek forsate talāyi bude va in enqelāb kambude kādre pezeshkiye ānhā rā be yekbāre bartaraf karde ast.
In ke Āmrikā va Urupā dorost pas az enqelāb, darhāye khod rā be ruye Irāniān (beviĵe ānhāyi ke takhassos va sarmāye dāshtand) bāz kardand, tanhā be dalile ehsāsāte bashardustāneye ānān nabud. Hattā gofte mishavad ke gozinesh va taayine Los Angeles barāye eqāmate Irāniān, chand sāl pish az enqelāb anjām gerefte bud.
Farāre nokhbegāne Irān az in keshvar in natijeye digar rā ham dāsht ke meydān rā barāye jā andākhtane hokumate Eslāmi bāztar, va kār rā barāye tāze be qodrat residehā, āsāntar minemud. Chizi ke Gharb niz khāhāne ān bud.
Proĵeye rāhandāzi va pishborde enqelāb dar Irān ān qadr āsān va bedune dardesar pish rafte bud ke hattā barkhi az keshvarhāye Gharbi rā be havase tajziyeye Irān ham andākhte bud. In ke goruhhāye mashkuke siāsi dorost dar zamāni ke sarbāzāne bigāne gām bar khāke mihan gozāshte budand, dam az khodmokhtāri zade va dar jāy jāye keshvar āshub bepā mikardand bihude va bibarnāme nabud.
Be har ruy in jange khānomānsuz, hasht sāl edāme yāft va koshtehāye farāvāni rā niz az har do suye dargir gereft. Jang bā in ke tavānest az tavāne Irān be sakhti bekāhad, vali javānāne barumande Irāni, az sarbāzāne mihanparast gerefte tā Pāsdārāne fedākār va Basijiāne shirdel, neshān dādand ke vojude Irān barāyeshān hattā mohemtar az jāneshān ast.
Ānhā na tanhā az forupāshi va shekaste Irān jelougiri kardand, ke dar sālhāye pāyāniye jang niz in ehtemāl rā taqviat nemudand ke Irān mitavānad bakhshi az Erāq rā begirad va piruz az meydāne jang be dar āyad. In dorost hamān chizi bud ke Gharb namikhāst!
Be hamin dalil niz Genscher, vazire omure khārejeye Ālmān rā be Irān ferestādand tā sarāne keshvar rā vādār konad, pāyān dādan be jang rā bepazirand. Chizi ke saranjām niz rokh dād!
Irān har chand ke tavāneste bud yekpārchegiye khod rā dar jange virāngare hasht sāle negāh dārad vali be dalile farsāyeshi budane in jang, besyār ziān dide va sālhā az qāfeleye tamaddon pas oftāde bud. Dar vāqe Irān be hamān jāyi reside bud ke Gharb mikhāst.
Hattā dar dourāne pas az jang, mousum be dourāne sāzandegi va eslāhāt niz, Irāne Eslāmi hamān naqshi rā dar mantaqe bāzi mikard ke Gharb bā vojude hameye dādo bidādhāyash, kamābish khāhāne ān bud. Gharb tavāneste bud dar mantaqe doshmani barāye khod dorost konad ke be āsāni tavassote khode u qābele hedāyat va kontorol bud. Doshmani ke be khubi mitavānest Gharb rā dar residan be ahdāfash, beviĵe dar bāziye reqābathāye jahāni, yāri namāyad.
Bakhshe chahārom
Gāme nokhost dar in rāh, sarneguniye hokumate Shāh bud. Chizi ke bā barnāmeriziye daqiq va bā moshārekate keshvarhāye bozorge Gharbi, saranjām pish az forupāshiye Bloke Sharq anjām gereft.
Enqelābe shokuhmand, jonbeshe khodjushe mellat, rahbariye modabberāne va dāstānhāyi az in dast rā farāmush konid! Inhā hame afsāneand!
Dar otāqhāye amaliyātiye NATO hattā tayin shode bud kodām keshvar bāyad az nazare siāsi, zamine rā hamvār konad, kodām keshvar vazifeye hedāyate artesh rā be ohde dārad, kodām keshvar lojestik va omure māliye enqelāb rā bāyad modiriyat konad va resānehāye kodām keshvar bāyad naqshe rādioye enqelāb rā bāzi karde va be tahrike harche bishtare mellat bepardāzad.
Shariati, Mojāhedine Khalq, Cherikhāye Fedāyiye Khalq, Tude, Tufān, raadobarq va digar qārchhāye sammi niz, hame dāneste yā nadāneste be bakhshi az in barnāmeye bozorg tabdil shode budand va dar lāyehāye movāzi, hedāyat va modiriyat mishodand.
Dar injā niz be khubi mitavān did ke Shāh va hokumatash az arzyābiye daqiqe ouzā nātavān budeand. Harchnd ke shāyad bimāriye Shāh dar ān zamān, dar in eshtebāhāt moasser bude va kār rā barāye ānhā doshvārtar mikarde ast, vali in eshtebāhāt ān andāze bozorg hastand ke namitavān ānhā rā nādide gereft va be āsāni az kenāre ān gozasht.
Bh har ruy, bā in ke nabāyad kuchaktarin tardidi dar mihanparast budane Shāh dāsht, vali natijeye tasmimgirihāye u, Irān rā dar yeki az badtarin sharāyete tārikhiye khod qarār dād.
Gharb moddathā bud ke midānest che mikhāhad va chegune mikhāhad be ān beresad. Ānhā bar in bāvar budand (va hanuz ham hastand) ke hich hokumati behtar az yek hokumate Eslāmi, namitavānad manāfeye Gharb rā dar mantaqe taamin va tazmin konad. |
Dar zemn, enqelābe 57 be khodiye khod eslāmi nashod. Sādeengāri ast agar biandishim ānhāyi ke barāye be rāh andākhtane enqelāb, ān hame enerĵi sarf karde budand, nesbat be gune va māhiyate hokumate barāmade az ān, bitafāvot budand va barnāmeyi āmāde nadāshtand.
Gharb moddathā bud ke midānest che mikhāhad va chegune mikhāhad be ān beresad. Ānhā bar in bāvar budand (va hanuz ham hastand) ke hich hokumati behtar az yek hokumate Eslāmi, namitavānad manāfeye Gharb rā dar mantaqe taamin va tazmin konad.
Dar mourede Irān, chonin hokumati hattā in emtiāz rā dāsht ke be dalile jhānvatan budanash, mokhālefe melligerāyi va nāsionālisme Irāni bud. Chizi ke kār rā barāye ānān āsāntar ham mikard va mikonad.
Rumsfeld va Saddām |
Gharb dar jange Erāq bar zedde Irān, ahdāfe gunāguni rā donbāl mikard. In jang az yek su sabab mishod ke har do keshvare dargir nātavān shavand va beviĵe Irān, ānche rā ke dar chand daheye gozashte sākhte bud be yekbāre az dast bedahad.
Proĵehāye bozorgi mānand Petroshimi ke sālhā ruye ān kār shode bud va hattā bāzāre ān az Hend gerefte tā Afriqā niz āmāde bud, dorost pish az bahrebardāri, be enqelāb barkhordand va dar jang be virāniye kāmel keshide shodand. Az in gune proĵehā, nemunehāye farāvāni dar dast ast. Va be hamin dalil niz gofte mishavad ke enqelāb dar Irān, besyār hesāb shode va bā yek barnāmeye az pish moshakhas, rāhandāzi shode bud.
Az suye digar in jang sabab mishod tā bakhshe bozorgi az nokhbegāne Irān, keshvar rā tark konand. Keshvarhāye Gharbi be yekbāre be goruhe bozorgi az motakhassesāne āmde be kār va dārāye sarmāye dast yāftand ke barāye āmuzesh va āmāde kardane ānhā, httā yek sent ham hazine nakarde budand. Kānādā zamāni gofte bud ke enqelābe Irān, barāye har kas ham ke bad shode bāshad barāye ānhā yek forsate talāyi bude va in enqelāb kambude kādre pezeshkiye ānhā rā be yekbāre bartaraf karde ast.
In ke Āmrikā va Urupā dorost pas az enqelāb, darhāye khod rā be ruye Irāniān (beviĵe ānhāyi ke takhassos va sarmāye dāshtand) bāz kardand, tanhā be dalile ehsāsāte bashardustāneye ānān nabud. Hattā gofte mishavad ke gozinesh va taayine Los Angeles barāye eqāmate Irāniān, chand sāl pish az enqelāb anjām gerefte bud.
Farāre nokhbegāne Irān az in keshvar in natijeye digar rā ham dāsht ke meydān rā barāye jā andākhtane hokumate Eslāmi bāztar, va kār rā barāye tāze be qodrat residehā, āsāntar minemud. Chizi ke Gharb niz khāhāne ān bud.
Proĵeye rāhandāzi va pishborde enqelāb dar Irān ān qadr āsān va bedune dardesar pish rafte bud ke hattā barkhi az keshvarhāye Gharbi rā be havase tajziyeye Irān ham andākhte bud. In ke goruhhāye mashkuke siāsi dorost dar zamāni ke sarbāzāne bigāne gām bar khāke mihan gozāshte budand, dam az khodmokhtāri zade va dar jāy jāye keshvar āshub bepā mikardand bihude va bibarnāme nabud.
Be har ruy in jange khānomānsuz, hasht sāl edāme yāft va koshtehāye farāvāni rā niz az har do suye dargir gereft. Jang bā in ke tavānest az tavāne Irān be sakhti bekāhad, vali javānāne barumande Irāni, az sarbāzāne mihanparast gerefte tā Pāsdārāne fedākār va Basijiāne shirdel, neshān dādand ke vojude Irān barāyeshān hattā mohemtar az jāneshān ast.
Noujavānāni ke jāneshān rā be māme mihan taqdim kardand... Ānhā rā hargez nabāyad farāmush konim! |
Be hamin dalil niz Genscher, vazire omure khārejeye Ālmān rā be Irān ferestādand tā sarāne keshvar rā vādār konad, pāyān dādan be jang rā bepazirand. Chizi ke saranjām niz rokh dād!
Irān har chand ke tavāneste bud yekpārchegiye khod rā dar jange virāngare hasht sāle negāh dārad vali be dalile farsāyeshi budane in jang, besyār ziān dide va sālhā az qāfeleye tamaddon pas oftāde bud. Dar vāqe Irān be hamān jāyi reside bud ke Gharb mikhāst.
Hattā dar dourāne pas az jang, mousum be dourāne sāzandegi va eslāhāt niz, Irāne Eslāmi hamān naqshi rā dar mantaqe bāzi mikard ke Gharb bā vojude hameye dādo bidādhāyash, kamābish khāhāne ān bud. Gharb tavāneste bud dar mantaqe doshmani barāye khod dorost konad ke be āsāni tavassote khode u qābele hedāyat va kontorol bud. Doshmani ke be khubi mitavānest Gharb rā dar residan be ahdāfash, beviĵe dar bāziye reqābathāye jahāni, yāri namāyad.
Bakhshe chahārom
Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!
امام زمان :
پاسخحذفبگو اين ميمونها را از قم بيرون بريزند(خاتمی و مهاجراني و عبدالله نوري)
http://www.dailylink.ir/news.php?link=33618