۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

براستی در خرداد ۸۸ چه گذشت؟

تهران، خرداد ١٣٨٨
در آغاز حکومت اسلامی، بسیاری از خارجی ها نمی توانستند مسائل ایران را به خوبی تجزیه و تحلیل کنند. یکی‌ از دلأیل آن این بود که آنها به جمهوری اسلامی به دیده یک حکومت یکدست نگاه می کردند.

این اشتباه را ما ایرانیها نیز در برخورد با آمریکا و اروپا مرتکب شده و می‌شویم. زمانی‌ که سخن از آمریکا به میان می آید، کشوری یکدست را در اندیشهٔ خود تصور می‌کنیم که همهٔ دستگاه‌های حکومتیش در رئیس جمهور آنجا خلاصه میشود. در حالی‌ که حکومت این کشور از گروههای گوناگون سیاسی تشکیل شده است که گاهی دیدگاههای کاملا مخالف یکدیگر را دارا می باشند.

حکومت اسلامی نیز از همان آغاز از گروههای گوناگونی که جایگاه متفاوتی داشته و اهداف گوناگونی را دنبال می کردند تشکیل شد. البته در جمهوری اسلامی، همهٔ گروهها زیر نظر رهبری قرار داشتند و دارند. رهبری جمهوری اسلامی چه در زمان خمینی و چه در زمان خامنه‌ای، بیشترین سود را از این سیستم برده است. رهبری با قرار دادن گروهها در روبروی یکدیگر، نیروهای آنها را خنثی کرده و جایگاه خود را پایدارتر میسازد.

این روند در ریاست جمهوری رفسنجانی‌ و خاتمی ادامه یافت تا به احمدی نژاد رسید. او که به ملت قول تغییرات بنیادین، بویژه ‌در زمینه فساد اقتصادی و اداری داده بود، به زودی متوجه شد که با وجود دستگاه‌های موازی هدایت شده توسط خامنه‌ای، کاری از پیش نخواهد برد.

احمدی نژاد پیش از برگزیده شدن گفته بود که مشکل اصلی کشور، موی سر زنان و پوشاک جوانان نیست، ولی‌ در دورهٔ ریاست جمهوری او فشار بر جوانان و زنان بیشتر از گذشته شد. او قول داده بود که دشواریهای اقتصادی را برطرف نموده و دزدهای دانه درشت را افشا کند، ولی‌ در دوره او فشار اقتصادی بر ملت بیشتر شده و دزدهای دانه درشت نیز، که همگی‌ دوستان رهبر بودند، به دزدی خود ادامه دادند. او خواهان عادی سازی روابط با آمریکا و ارتباط با ایرانیان خارج از کشور بود، ولی‌ در این زمینه ها نیز، راه به جایی‌ نبرد. کوتاه سخن این که هر جا که او دست می گذاشت با دیوار بلند رهبری روبرو می شد. حتی در زمینهٔ سیاست خارجی‌ و امنیت ملی‌ نیز دستگاه‌های موازی که زیر نظر خامنه‌ای کار می کردند او را آزاد نگذاشتند. همهٔ گناهان نیز به پای او نوشته می شد، حتا اگر خود او نیز مخالف این نابکاریها بود. نتیجه این شد که خوشنامی احمدی نژاد پس از یکی‌ دو سال فروکش کرده و او را از کارایی انداخت.

اینجا بود که احمدی نژاد به اندیشهٔ کوتاه کردن دست خامنه‌ای افتاد. برای این کار هیچ فرصتی بهتر از آغاز دورهٔ دوم ریاست جمهوری نبود. او بر این باور بود که در زمینهٔ امور داخلی‌، ایجاد عدالت اقتصادی و در زمینهٔ خارجی‌، عادی سازی روابط با آمریکا از مهمترین کارهایی‌ است که باید انجام دهد. ولی‌ در ضمن پی‌ برده بود که تا خامنه‌ای در مقام رهبری قدرت تمام را دارد، هیچکدام از این دو کار انجام نخواهد گرفت.

از سوی دیگر خامنه‌ای که پی‌ به برنامهٔ احمدی نژاد برده بود، بر پایهٔ روش کهنهٔ قرار دادن گروهها در روبروی یکدیگر، به اندیشهٔ ایجاد نیرویی بازدارنده در برابر احمدی نژاد افتاد. همین بود که سبب شد خامنه‌ای به موسوی چراغ سبز نشان داده و او را برای شرکت در انتخابات تایید کند.

مناظره های بی سابقهٔ تلویزیونی و سخنان بی پروای احمدی نژاد، توجه ملت را به خود جلب کرد. ولی‌ نتیجه کار، آن نبود که احمدی نژاد می‌خواست. از یک سؤ این گفتگوها، طبقهٔ متوسط و مرفه، که چندان تمایلی به احمدی نژاد نداشتند را به پای صندوق های رای کشاند، و از سوی دیگر تبلیغات منظم و حساب شده برای موسوی، با یادآوری نارساییهای چهار سال پیش و انداختن همهٔ گناهان به گردن احمدی نژاد، از موسوی یک فرشته آزادی ساختند.

همه چیز طبق خواست و برنامهٔ خامنه‌ای پیش می رفت. حتا ناخرسندی موسوی از نتیجهٔ انتخابات نیز چندان مهم نبود. تا این که روز ۲۵ خرداد نزدیک به ۳ میلیون تظاهر کننده به خیابان آماده و نسبت به دستکاری نتیجهٔ انتخابات اعتراض کردند. این رویداد را نه خامنه‌ای می‌خواست و نه احمدی نژاد را خرسند می کرد. بدتر از همه این که موسوی نیز چنین سیلی از ملت را انتظار نداشت و تا ساعت‌ها نمی دانست چگونه با آن برخورد کند.

آنچه در آن نمی توان تردید داشت این بود که موسوی خواهان براندازی نبود و تنها می‌خواست که به ریاست جمهوری به قول او دزدیده شده دست یابد. به همین دلیل نیز بسیار دیر در برابر رویداداها واکنش نشان می داد و گاه تا روزها خبری از او نمی شد. البته این کار با هماهنگی کامل انجام می‌گرفت. همانگونه که دیدیم، هنگامی که ملت، شعار "جمهوری ایرانی‌" را سردادند، موسوی و کروبی بی درنگ نمایان شده و واکنش نشان دادند. این روند همان گونه که انتظار می رفت ادامه یافت و سرانجام به سرد شدن ملت و از میان رفتن تظاهرات انجامید. چیزی که خامنه‌ای بیش از هر کس دیگر خواهان آن بود.

نگاهی‌ دوباره به این رویدادها نشان میدهد که، موسوی و کروبی خواسته یا ناخواسته بازیچه دست خامنه‌ای قرار گرفته و او را در رسیدن به هدفش یاری کردند. موسوی و کروبی توانستند به یاری تبلیغات رسانه‌های بیگانه و اینترنت، احمدی نژاد را از پیشبرد برنامه هایش بازدارند. بدون تردید احمدی نژاد در این میان بیشترین زیان را دید. جنبش سبز سیدی، همهٔ رشته‌های او را پنبه کرد. پس از این که آبها از آسیاب افتاد، خامنه‌ای همچون گذشته به رهبری خود ادامه داد، دزدهای دانه درشت همچون گذشته به دزدی خود سرگرم شدند، فشار اقتصادی بر ملت روز به روز بیشتر شد، برنامهٔ عادی سازی روابط با آمریکا و برگرداندن نخبگان ایرانی‌ به میهن نیز، دود شده و به هوا رفت. براستی که کارهائ موسوی و کروبی زیان هنگفتی روی دست ملت ایران گذاشت.

احمدی نژاد اما، با این که زخمی بزرگ برداشت بود، ادامه داده و دریافت که زمان مشخص کردن مرز خود با خامنه‌ای فرا رسیده است. این بود که نیروهای سنگر گرفته در پشت احمدی نژاد، آرام آرام خود را به ملت نشان داده و کسانی‌ مانند مشائی، با افتخار از فرهنگ ایرانی‌ سخن به میان آورد‌ند و در مقابل با آخوندهای واپسگرا، از هنر و دانش آهنگسازی سخن گفتند. کار به جایی‌ رسید که احمدی نژاد به گونه‌ای آشکار در برابر خامنه‌ای ایستاد و حاضر به برکنار کردن هماندیش خود، مشائی نشد. این روند همچنان ادامه دارد.

رویدادهای سال ۸۸ درس بزرگی‌ به گروه مشائی-‌احمدی نژاد داد. آنها که به نظر می رسد، تنها گروه پاک و میهندوست در درون حکومت جمهوری اسلامی باشند، تصمیم گرفته‌اند که با ارادهٔ هر چه بیشتر، برنامه های‌ خود را به پیش ببرند. گذشت زمان به سود گروه مشائی-‌احمدی نژاد است. اگر ملت در سال ۸۸ گناه همهٔ نابسامانیها را به گردن احمدی نژاد می انداخت، و حتا او را سبب رویداد شوم و زشت کهریزک می دانست، اینک با دیده دیگری به او و یارانش نگاه می‌کند. مشائی به خوبی دریافته است که ملت ایران چه می‌خواهد. او نشان داده است که همچون احمدی نژاد می تواند بی‌پروا سخن خود را که درددل ملت است گفته و خود را به زبان ملت تبدیل کند. در حالی‌ که موسوی‌-‌کروبی پیوسته از دوران طلایی امام سخن گفته و دست گدایی نزد آخوندها دراز کرده اند، مشائی در برابر آنها ایستاده و از آرمانهای ملی ایرانیان دفاع می‌کند. این کارها ملت ایران را به تحسین او وا خوهد داشت، حتا اگر هدف از این سخنان، گردآوری رای برای انتخابات آینده باشد.

از سوی دیگر سردرگمی موسوی‌-‌کروبی، رو شدن دست کسانی‌ مانند رفسنجانی‌ و لاریجانی و ناشایستگی کسانی‌ مانند قالیباف، شانس پیروزی مشائی را در انتخابات آینده دوچندن کرده است. عرصه روز به روز بر خامنه‌ای تنگتر می شود. به نظر می رسد که این بار خامنه‌ای راه فراری ندارد. تا آن زمان باید به همین کارت موسوی‌-‌کروبی بسنده کند. هرچند که این کارت نیز دارد آرام آرام رنگ می بازد. ملت ایران سرانجام دوست و دشمن خود را خواهد یافت.

البته مشائی نیز باید بداند که ملت ایران تنها به سخنأن زیبا بسنده نخواهند کرد. مشائی تنها زمانی‌ می تواند به راستی‌ در دل ملت جا باز کند، که آشکارا سخن از یک حکومت غیر دینی و ملی‌، برداشتن پوشش اجباری زنان، عادی سازی رابطه با آمریکا، برگرداندن ایرانیان خارج از کشور و مهمتر از همه، ایجاد یک فضای آرام سیاسی-‌اقتصادی بر پایهٔ احترام به آزادیهای شخصی‌ بر زبان آورد.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Berāsti dar Khordāde 88 che gozasht?

Tehrān, Khordād 1388
Dar āghāze hokumate Eslāmi, besyāri az khārejihā namitavānestand masāele Irān rā be khubi tajziye va tahlil konand. Yeki az dalāele ān in bud ke ānhā be Jomhuriye Eslāmi be dide yek hokumate yekdast negāh mikardand.

In eshtebāh rā mā Irānihā niz dar barkhord bā Āmrikā va Urupā mortakeb shode va mishavim. Zamāni ke sokhan az Āmrikā be miān miāyad, keshvari yekdast rā dar andisheye khod tasawor mikonim ke hameye dastgāhhāye hokumatiash dar raisejomhure ānjā kholāse mishavad. Dar hāli ke hokumate in keshvar az goruhhāye gunāgune siāsi tashkil shode ast ke gāhi didgāhhāye kāmelan mokhālefe yekdigar rā dārā mibāshand.

Hokumate Eslāmi niz az hamān āghāz az goruhhāye gunāguni ke jāygāhe motafāveti dāshte va ahdāfe gunāguni rā donbāl mikardand tashkil shod. Albatte dar Jomhuri Eslāmi, hameye goruhhā zire nazar rahbari qarār dāshtand va dārand. Rahbariye Jomhuriye Eslāmi che dar zamāne Khomeini va che dar zamāne Khāmeneyi, bishtarin sud rā az in sistem borde ast. Rahbari bā qarār dādane goruhhā dar ruberuye yekdigar, niruhāye ānhā rā khonsā karde va jāygāhe khod rā pāydārtar misāzad.

In ravand dar riāsate jomhuriye Rafsanjāni va Khātami edāme yāft tā be Ahmadineĵād rasid. U ke be mellat qoule taghyirāte bonyādin, beviĵe dar zamine fesāde eqtesādi va edāri dāde bud, be zudi motavajjeh shod ke bā vojude dastgāhhāye movāziye hedāyat shode tavassote Khāmeneyi, kāri az pish nakhāhad bord.

Ahmadineĵād pish az bargozide shodan gofte bud ke moshkele asliye keshvar, muye sare zanān va pushāke javānān nist, vali dar doureye riāste jomhuriye u feshār bar javānān va zanān bishtar az gozashte shod. U qoule dāde bud ke doshvārihāye eqtesādi rā bartaraf nemude va dozdhāye dāne dorosht rā efshā konad, vali dar doure u feshāre eqtesādi bar mellat bishtar shode va dozdhāye dāne dorosht niz, ke hamegi dustāne rahbar budand, be dozdiye khod edāme dādand. U khāhāne āddisāziye ravābet bā Āmrikā va ertebāt bā Irāniāne khārej az keshvar bud, vali dar in zaminehā niz, rāh be jāyi nabord. Kutāhe sokhan in ke har jā ke u dast migozāsht bā divāre bolande rahbari ruberu mishod. Hattā dar zamineye siāsate khāreji va amniyate melli niz dastgāhhāye movāzi ke zire nazar Khāmeneyi kār mikardand u rā āzād nagozāshtand. Hameye gonāhān niz be pāye u neveshte mishod, hattā agar khode u niz mokhālefe in nābekārihā bud. Natije in shod ke khoshnāmiye Ahmadineĵād pas az yeki do sāl forukesh karde va u rā az kārāyi andākht.

Injā bud ke Ahmadineĵād be andisheye kutāh kardane daste Khāmeneyi oftād. Barāye in kār hich forsati behtar az āghāze doureye dowome riāsate jomhuri nabud. U bar in bāvar bud ke dar zamineye omure dākheli, ijāde edālate eqtesādi va dar zamineye khāreji, āddisāziye ravābet bā Āmrikā az mohemtarin kārhāyi ast ke bāyad anjām dahad. Vali dar zemn pey borde bud ke tā Khāmeneyi dar maqāme rahbari qodrate tamām rā dārad, hichkodām az in do kār anjām nakhāhad gereft.

Az suye digar Khāmeneyi ke pey be barnāmeye Ahmadineĵād borde bud, bar pāyeye raveshe kohneye qarār dādane goruhhā dar ruberuye yekdigar, be andisheye ijād niruyi bāzdārande dar barābare Ahmadineĵād oftād. Hamin bud ke sabab shod Khāmeneyi be Musāvi cherāghe sabz neshān dāde va u rā barāye sherkat dar entekhābāt tayid konad.

Monāzerehāye bisābeqeye televizioni va sokhānāne biparvāye Ahmadineĵād, tavajjohe mellat rā be khod jalb kard. Vali natije kār, ān nabud ke Ahmadineĵd mikhāst. Az yek su in goftoguhā, tabaqeye motavasset va moraffah, ke chandān tamāyoli be Ahmadineĵād nadāshtand rā be pāye sanduqhāye ray keshānd, va az suye digar tablighāte monazzam va hesāb shode barāye Musavi, bā yādāvariye nārasāyihāye chahār sāle pish va andākhtane hameye gonāhān be gardane Ahmadineĵād, az Musavi yek fereshteye āzādi sākhtand.

Hame chiz tebqe khāst va barnāmeye Khāmeneyi pish miraft. Hattā nākhorsandiye Musavi az natijeye entekhābāt niz chandāne mohem nabud. Tā in ke ruze 25 Khordād nazdik be 3 milion tazāhor konande be khiābān āmade va nesbat be dastkāriye natijeye entekhābāt eeterāz kardand. In ruydād rā na Khāmeneyi mikhāst va na Ahmadineĵād rā khorsand mikarad. Badtar az hame in ke Musavi niz chonin seyli az mellat rā entezār nadāsht va tā sāathā namidānest chegune bā ān barkhord konad.

Ānche dar ān namitavān tardid dāsht in bud ke Musavi khāhāne barandāzi nabud va tanhā mikhāst ke be riāsate jomhuriye be qoule u dozdide shode dast yābad. Be hamin dalil niz besyār dir dar barābare ruydādhā vākonesh neshān midād va gāh tā ruzhā khabari az u namishod. Albatte in kār bā hamāhangiye kāmel anjām migereft. Hamāngune ke didim, hangāmi ke mellat, shoāre "Jomhuriye Irāni" rā sardādand, Musavi va Karrubi biderang namāyān shode va vākonesh neshān dādand. In ravand hamān gune ke entezār miraft edāme yāfte va saranjām be sard shodane mellat va az miān raftane tazāhorāt anjāmid. Chizi ke Khāmeneyi bish az har kase digar khāhāne ān bud.

Negāhi dobāre be in ruydādhā neshān midahad ke, Musavi va Karrubi khāste yā nākhāste bāzicheye dast Khāmeneyi qarār gerefte va u rā dar rasidane be hadafash yāri kardand. Musavi va karrubi tavānestānd be yāriye tablighāte resānehāye bigāne va Internet, Ahmadineĵād rā az pishborde barnāmehāyash bāzdārand. Bedune tardid Ahmadineĵād dar in miān bishtarin ziān rā did. Jonbeshe sabze seyydi, hameye reshtehāye u rā panbe kard. Pas az in ke ābhā az āsiāb oftād, Khāmeneyi hamchun gozashte be rahbariye khod edāme dād, dozdhāye dāne dorosht hamchun gozashte be dozdiye khod sargarm shodand, feshāre eqtesādi bar mellat ruz be ruz bishtar shod, barnāmeye āddisāziye ravābet bā Āmrikā va bargardāndane nokhbegāne Irāni be mihan niz, dud shode va be havā raft. Berāsti ke kārhāe Musavi va Karrubi ziāne hangofti ruye daste mellate Irān gozāsht.

Ahmadineĵād amma, bā in ke zakhmi bozorg bardāshte bud, edāme dāde va daryāft ke zamāne moshakhas kardaen marze khod bā Khāmeneyi farā raside ast. In bud ke niruhāye sangar gerefte dar poshte Ahmadineĵād, ārām ārām khod rā be mellat neshān dāde va kasāni mānande Mashāyi, bā eftekhār az farhange Irāni sokhan be miān āvardand va dar moqābele bā ākhundhāye vāpasgarā, az honar va dāneshe āhangsāzi sokhan goftand. Kār be jāyi rasid ke Ahmadineĵād be guneyi āshkār dar barābare Khāmeneyi istād va hāzer be barkenār kardane hamandishe khod, Mashāyi nashod. In ravand hamchonān edāme dārad.

Ruydādhāye sāle 88 darse bozorgi be goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād dād. Ānhā ke be nazar mirasad, tanhā goruhe pāk va mihandust dar darune hokumate Jomhuriye Eslāmi bāshand, tasmim gerefteand ke bā erādeye har che bishtar, barnāmehāye khod rā be pish bebarand. Gozashte zamān be sude goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād ast. Agar mellat dar sāle 88 gonāhe hameye nābesāmānihā rā be gardane Ahmadineĵād miandakht, va hattā u rā sababe ruydāde shum va zeshte Kahrizak midānest, inak bā dide digari be u va yārānash negāh mikonad. Mashāyi be khubi daryāfte ast ke mellate Irān che mikhāhad. U neshān dāde ast ke hamchun Ahmādineĵād mitavānd biparvā sokhane khod rā ke dardedele mellat ast gofte va khod rā be zabāne mellat tabdil koand. Dar hāli ke Musavi-Karrubi peyvaste az dourāne talāyiye Emām sokhan gofte va dast gedāyi nazde ākhundhā derāz kardeand, Mashāyi dar barābar ānhā istāde va az ārmānhāye melliye Irāniān defā mikonad. In kārhā mellate Irān rā be tahsine u vākhāhad dāsht, hattā agar hadafe az in sokhanān, gerdāvariye ray barāye entekhābāte āyande bāshad.

Az suye digar sardargomiye Musavi-Karrubi, ru shodane daste kasāni mānande Rafsanjāni va Lārijāni va nāshāyestegiye kasāni mānande Qālibāf, shānse piruziye Mashāyi rā dar entekhābāte āyande duchandān karde ast. Arse ruz be ruz bar Khāmeneyi tangtar mishavad. Be nazar mirasad ke in bār Khāmeneyi rāhe farāri nadārad. Tā ān zamān bāyad be hamin kārte Musavi-Karrubi basande koand. Harchand ke in kārt niz dārad ārām ārām rang mibāzad. Mellate Irān saranjām dust va doshmane khod rā khāhad yaft.

Albatte Mashāyi niz bāyad bedānad ke mellate Irān tanhā be sokhanāe zibā basande nakhāhand kard. Mashāyi tanhā zamāni mitavānad be rāsti dar dele maellat jā bāz konad, ke āshkārā sokhan az yek hokumate gheyre dini va melli, bardāshtane pusheshe ejbāriye zanān, āddisāziye rābete bā Āmrikā, bargardāndane Irāniāne khārej az keshvar va mohemtar az hame, ijāde yek fazāye ārāme siāsi-eqtesādi bar pāyeye ehterām be āzādihāye shakhsi bar zabān āvarad.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

0 comments:

ارسال یک نظر