در اخبار آمده بود که قرار است پایکوبی و آواز از برنامه مهد کودک ها برداشته شود.
نخستین واکنش آدم نسبت به این گونه اخبار، گونه ای خشم درونی، همراه با این پرسش است که کودکان دیگر چرا؟ آخر چه کسی می تواند در سده بیست و یکم تا این اندازه پس افتاده و کوتاه بین باشد، که حتی نتواند جنب و جوش و شادی کودکان را ببیند؟ این که دیگر بخشی از ذات نوباوگان و کودکان است و حتی منحصر به آدمی هم نمی شود. حتی بره ها و بزغاله ها نیز این کار را انجام می دهند. آنها که دیگر اسلام و غیر اسلام سرشان نمی شود!
ولی همین که آدم، کمی آرامتر شده و با بکارگیری خرد در مورد آن می اندیشد، می بیند که این خبر آن گونه هم که در نگاه نخست به نظر می رسد، بد و ناامید کننده نیست.
این گونه تصمیمات با وجود زیان های ظاهری آن، یک نتیجه بسیار مثبت دارد و آن این است که روز بروز بیشتر به ملت ایران و نسل جوان آن نشان می دهد که اسلام با فرهنگ و روحیه ایرانی سازگار نیست و هیچگاه نیز سازگار نخواهد شد.
تجربه و تلاش های هزار و چهار صد ساله نیاکان ما برای سازگار کردن ایران و اسلام، تنها سبب بوجود آمدن دینی با رنگ و بوی ایرانی (مذهب شیعه) شد. چیزی که در زمان خود مثبت بود و توانست ایرانیان را در نگهداشتن فرهنگ خود یاری کند.
آنها به بهانه پشتیبانی از علی و فرزندانش، دشمنی خلیفه عمر، سمبل اسلام سیاسی در آن زمان، نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی را افشا کرده و جنایاتی را که اسلام عمری بر ایرانیان روا داشته بود را گوشزد می نمودند و با این کار ایرانیان را به نگهداری از فرهنگ و شناسه خود تشویق می کردند.
نیاکان ما با روی آوردن به شیعه، نشان دادند که هیچگاه زیر بار فرهنگ تازی و اسلام عمری نخواهند رفت. در آن زمان شیعه، ابزار و سرپوشی برای فرهنگ و ارزش های ایرانی بود.
اکنون دنیا، دنیای دیگری است. در سده بیست و یکم، نه ایران، آن ایران ناتوان و پریشانی است که پس از شکست از تازیان مسلمان بود و نه شیعه، آن دین ملی و ابزار بیان شناسه و فرهنگ ایرانی!
شیعه نه تنها کاربرد و کارایی گذشته خود را از دست داده است، بلکه امروزه روحانیون شیعه، غرق در فساد قدرت، به ابزاری بر ضد فرهنگ و شناسه ایرانی تبدیل گشته و انگیزه وجودی و پذیرش خود توسط ایرانیان را، که همان نگهداری از ارزش های ایرانی و ملی بود را به چالش گرفته اند.
در حالی که برای بازسازی و گسترش امامزاده ها در درون و بیرون از کشور میلیون ها دلار هزینه می شود، آرمگاه کوروش بزرگ به ویرانه ای تبدیل گشته است، سخن گفتن از ایران پیش از اسلام جرم بشمار آمده و ملی گرایی ناپسند شمرده می شود. اگر کسی از مکتب ایرانی سخن بگوید، چپ و راست از سوی روحانیون غرق شده در مادیات به چالش گرفته می شود، به بهانه های گوناگون تلاش می شود ارزش های ملی را کم رنگ تر نموده و بجای آن ارزش های اسلامی را وارد سیستم های آموزشی و فرهنگی ایرانیان کنند.
روحانیون به قدرت رسیده شیعه، در رویارویی با فرهنگ و ارزش های ایرانی حتی حاضرند دست به دامان اسلام عمری شده و از آن یاری بگیرند. یعنی همان انگیزه ای که سبب شد ایرانیان به شیعه روی بیاورند، امروزه به دستاویز و ابزاری برای روحانیون این مذهب بر ضد فرهنگ ایرانی تبدیل شده است.
اینجاست که دیگر نمی توان رویارویی شیعه و ایران را انکار کرد. حاکمیت سی ساله شیعه، به ایرانیان نشان داد که مبارزه برای نگهداری ارزش های ملی، وارد فاز دیگری شده است. آنها دریافته اند که برای نگهداری از فرهنگ ایرانی، دیگر نیازی به شیعه نیست.
ابزارهای رسانه ای پیشرفته در دنیای کنونی به ایرانیان این امکان را می دهد تا بدون نیاز به سرپوش، به پراکندن اندیشه های ملی گرایانه پرداخته و ناسازگار بودن اسلام و ایران را بدون پرده بیان کنند. آنها روز بروز بیشتر در می یابند که پیشرفت و خوشبختی اشان در گرو بازگشت به دین راستین خود، دین زرتشت می باشد. دین زرتشت نه تنها دین ملی و باستانی ماست، بلکه از هر نظر با روحیه و فرهنگ ما نیز سازگاری دارد.
در هیچ ملت دیگری، در هیچ کشور دیگری، چالش میان دین رسمی و فرهنگ ملی، به اندازه ای نیست که در ایران وجود دارد. این چالش، انرژی و فرصت های بسیاری را از ملت و کشور می گیرد و هیچ راه حل دیگری ندارد مگر بازگشت به دینی که با فرهنگ ملی در تضاد نباشد.
ایران هیچگاه به خوشبختی نمی رسد مگر این که به دین زرتشت برگردد. ایرانیان روز به روز بیشتر از اسلام فاصله می گیرند. این را آن گونه که گفته می شود، حتی نسل جوان طلبه ها در حوزه علمیه قم که هنوز به فساد قدرت آلوده نشده اند، نیز دریافته اند.
خوشبختانه بسیاری از جوانان ایرانی در این مورد دست بکار شده اند و هرچند شوربختانه از سوی موبدان درون کشور هیچگونه کمکی به آنها نمی شود، ولی دریافته اند که بازگشت به دین زرتشت هیچ مراسم ویژه ای را نمی طلبد و هیچ شرط خاصی را خواهان نیست. تنها همین که به اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک باور داشته باشید، کافی است.
امروزه، دین یک امر خصوصی و روشی برای بر طرف کردن نیازهای روحانی است و در کنار آن وسیله ای برای نزدیک کردن مردم به یکدیگر بویژه در مراسم و مناسبات گوناگون دینی است که سرانجام به پیوند هر چه بیشتر شهروندان و رنگ دادن به شناسه ملی و ارزش های فرهنگی آنان رهنمون می شود.
البته بازگشت به دین زرتشت به هیچ روی به این معنی نیست که دوباره دین را در سیاست راه داده و به این وسیله بگذاریم هم دین و هم سیاستمان نابود شود. باید پشت دستمان را داغ کنیم تا فراموشمان نشود که آمیختن دین به سیاست، برای ملت بدبختی می آورد و برای کشور ویرانی و سیاهروزی!
ایران سرانجام روزی به دین زرتشت باز خواهد گشت. تردیدی نداشته باشید.
تا آن زمان باید به این تازه به دوران رسیده های خشک مغز گفت، اگر توانستید جلوی جست وخیز بره ها را بگیرید، خواهید توانست جلوی شادی و پایکوبی کودکان ایرانی را نیز بگیرید! اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
________________________
____________________________________________________
Irān, Eslām va pāykubiye kudakān
Dar akhbār āmade bud ke qarār ast pāykubi va āvāz az barnāmeye mahdekudakhā bardāshte shavad.
Nokhostin vākoneshe ādam be in gune akhbār, guneyi khashme daruni, hamrāh bā in porsesh ast ke kudakān digar cherā? Ākher che kasi mitavānad dar sadeye bisto yekom tā in andāze pas oftāde va kutāhbin bāshad, ke hattā natavānad jonbojush va shādiye kudakān rā bebinad? In ke digar bakhshi az zāte noubāvegān va kudakān ast va hattā monhaser be ādami ham namishavad. Hattā barrehā va bozghālehā niz in kār rā anjām midahand. Ānhā ke digar Eslām va gheyre Eslām sareshān namishavad!
Vali hamin ke ādam, kami ārāmtar shode va bā bekārgiriye kherad dar mourede ān miandishad, mibinad ke in khabar ān gune ham ke dar negāhe nokhost be nazar mirasad, bad va nāomid konande nist.
In gune tasmimāt bā vojude ziānhāye zāheriye ān, yek natijeye besyār mosbat dārad va ān in ast ke ruz be ruz bishtar be mellate Irān va nasle javāne ān neshān midahad ke Eslām bā farhang va ruhiyeye Irāni sāzgār nist va hichgāh niz sāzgār nakhāhad shod.
Tajrobe va talāshhāye hezāro chahārsad sāleye niākāne mā barāye sāzgār kardane Irān va Eslām, tanhā sababe be vojud āmadane dini bā rang va buye Irāni (mazhabe Shiye) shod. Chizi ke dar zamāne khod mosbat bud va tavānest Irāniān rā dar negah dāshtane farhange khod yāri konad.
Ānhā be bahāneye poshtibāni az Ali va farzandānash, doshmaniye khalife Omar, sambole Eslāme siāsi dar ān zamān, nesbat be Irān va farhange Irāni rā efshā karde va jenāyāti rā ke Eslāme Omari bar Irāniān ravā dāshte bud rā gushzad minemudand va bā in kār Irāniān rā be negahdāri az farhang va shenāseye khod tashviq mikardand.
Niākāne mā bā ruy āvardan be Shiye, neshān dādand ke hichgāh zire bāre farhānge Tāzi va Eslāme Omari nakhāhand raft. Dar ān zamān Shiye, abzār va sarpushi barāye farhang va arzeshhāye Irāni bud.
Aknun donyā, donyāye digari ast. Dar sadeye bisto yekom, na Irān ān Irāne nātavān va parishāni ast ke pas az shekaste az Tāziāne mosalmān bud, va nā Shiye, ān dine melli va abzāre bayāne shenāse va farhange Irāni!
Shiye na tanhā kārbord va kārāyiye gozahteye khod rā az dast dāde ast, balke emruze rouhāniyune Shiye, gharq dar fesāde qodrat, be abzāri bar zedde farhang va shenāseye Irāni tabdil gashte va angizeye vojudiy va pazireshe khod tavassote Irāniān rā, ke hamān negahdāri az arzeshhāye Irāni va melli bud rā be chālesh gerefteand.
Dar hāli ke barāye bāzsāzi va gostareshe emāmzādehā dar darun va birun az keshvar milionhā dolār hazine mishavad, ārāmgāhe Kuroshe bozorg be virāneyi tabdil gashte ast, sokhan goftan az Irāne pish az Eslām jorm be shomār āmade va melligerāyi nāpasand shomorde mishavad. Agar kasi az maktabe Irāni sokhan beguyad, chap va rāst az suye rouhāniyune gharq shode dar māddiyāt be chālesh gerefte mishavad, be bahānehāye gunāgun talāsh mishavad arzeshhāye melli rā kamrangtar nemude va be jāye ān arzeshhāye Eslāmi rā vārede sistemhāye āmuzeshi va farhangiye Irāniān konand.
Rouhāniyune be qodrat rasideye Shiye, dar ruyāruyi bā farhang va arzeshhāye Irāni hattā hāzerand dast be dāmāne Eslāme Omari shode va az ān yāri begirand. Yaani hamān angizeyi ke sabab shod Irāniān be Shiye ruy biāvarand, emruze be dastāviz va abzāri barāye rouhāniyune in mazhab bar zedde farhange Irāni tabdil shode ast.
Injāst ke digar namitavān ruyāruyiye Shiye va Irān rā enkār kard. Hākemiyate si sāleye Shiye, be irāniān neshān dād ke mobāreze barāye negahdāriye arzeshhāye melli, vārede fāze digari shode ast. Ānhā daryāfteand ke barāye negahdāri az farhange Irāni, digar niāzi be Shiye nist.
Abzārhāye resāneyiye pishrafte dar donyāye konuni be Irāniān in emkān rā midahad tā bedune niāz be sarpush, be parākandane andishehāye melligerāyāne pardākhte va nāsāzgār budane Eslām va Irān rā bedune parde bayān konand. Ānhā ruz be ruz bishtar darmiyāband ke pishraft va khoshbakhtiyeshān dar geroue bāzgashte be dine rāstine khod, dine Zartosht mibāshad. Dine Zartosht na tanhā dine melli va bāstāniye māst, balke az har nazar bā ruhiye va farhange mā niz sāzgāri dārad.
Dar hich mellate digari, dar hich keshvare digari, chāleshe miāne dine rasmi va farhange melli, be andāzeyi nist ke dar Irān vojud dārad. In chālesh, enerĵi va forsathāye besyāri rā az mellat va keshvar migirad va hich rāh halle digari nadārad magar bāzgasht be dini ke bā farhange melli dar tazzād nabāshad.
Irān hichgāh be khoshbakhti namirasad magar in ke be dine Zartosht bargardad. Irāniān ruz be ruz bishtar az Eslām fāsele migirand. In rā, ān gune ke gofte mishavad, hattā nasle javāne talabehā dar Houzeye Elmiyeye Qom ke hanuz be fesāde qodrat ālude nashodeand, niz daryāfteand.
Khoshbakhtāne besyāri az javānāne Irāni dar in moured dast be kār shodeand va harchand shurbakhtāne az suye mubedāne darune keshvar hichgune komaki be ānhā namishavad, vali daryāfteand ke bāzgasht be dine Zartosht hich marāseme viĵeyi rā namitalabad va hich sharte khāssi rā khāhān nist. Tanhā hamin ke be andisheye nik, goftāre nik va kerdāre nik bāvar dāshte bāshid, kāfi ast.
Emruze, din yek amre khosusi va raveshi barāye bartaraf kardane niāzhāye rouhāni ast va dar kenāre ān vasileyi barāye nazdik kardane mardom be yekdigar be viĵe dar marāsem va monāsebāte gunāgune dini ast ke saranjām be peyvande har che bishtare shahrvandān va rang dādan be shenāseye melli va arzeshhāye farhangiye ānān rahnemun mishavad.
Albatte bāzgasht be dine Zartosht be hich ruy be in maani nist ke dobāre din rā dar siāsat rāh dāde va be in vasile begozārim ham din va ham siāsatemān nābud shavad. Bāyad poshte dastemān rā dāgh konim tā farāmushemān nashavad ke āmikhtane din be siāsat, barāye mellat badbakhti miāvard va barāye keshvar virāni va siāhruzi!
Irān saranjām be dine Zartosht bāz khāhad gasht. Tardidi nadāshte bāshid.
Tā ān zamān bāyad be in tāze be dourān rasidehāye khoshk maghz gofy, agar tavānestid jelouye jastokhize barrehā rā begirid, khāhid tavānest jelouye shādi va pāykubiye kudakāne Irāni rā niz begirid!
Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!