۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

فسیل های گرد گرفته سید موسوی-شیخ کروبی

در اخبار آمده بود که سید میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده دیدار کردند.
نمایش مسخره آخوندها که هر از چند گاهی به هدف زنده کردن فسیل های گرد گرفته سید موسوی-شیخ کروبی اجرا می شود دیگر دارد حال آدم را به هم می زند.

آخوندها به رهبری سید خامنه ای، این دو ابزار ارزان و بی دردسر (موسوی و کروبی) را با مهارت تمام در برابر گروه احمدی نژاد-مشایی به کار گرفته اند.
موسوی و کروبی در خرداد ۱۳۸۸ و به هنگامی که گروه احمدی نژاد-مشایی زمینه را فراهم کرده بود تا:

- پست من در آوردی "ولایت فقیه" را برچیده،
- رابطه با آمریکا را بدون واسطه و بر پایه احترام متقابل برقرار نموده،
- قانون پوسیده حجاب اجباری را لغو کرده،
- پیوند با ایرانیان خارج از کشور را گسترش داده و آنها را به بازگشت به میهن فراخوانده،
- با کوتاه کردن دست دزدان دانه درشت و گسترش طبقه متوسط، اقتصاد کشور را ثبات و آرامش بخشیده،
- با بزرگداشت فرهنگ و مکتب ایرانی در برابر مکتب آخوندی، غرور ملی را در مردم زنده کرده،
- با ایجاد روبط نزدیک و هدفمند با کشورهایی مانند تاجیکستان، افغانستان و آذربایجان زمینه یک اتحادیه توانمند در منطقه را پایه ریزی نموده،
- و ....

آمدند و با سخنان زیبا سر ملت را گرم کرده و شرایط را به سود آخوندها و شخص سید علی خامنه ای تغییر دادند.

بسختی بتوان چشم بر این واقعیت بست که سید علی خامنه ای تا کنون بیشترین سود را ازنابخردی ها (خیانت ها ؟) و سیاست های اشتباه سید موسوی-شیخ کروبی برده است. این که این کار آنها خواسته یا ناخواسته بوده است چیزی را در اصل مطلب تغییر نمی دهد. در این میان ملت ایران بیشترین زیان ها را متحمل شد.

دلیل اصلی "اشتباهات" سید موسوی-شیخ کروبی و تفاوت عمده این دو با گروه احمدی نژاد-مشایی این است که آنها همچنان بر طبل توخالی جهان وطنی اسلامی می کوبند و به فرهنگ آخوندی، به چشم چاره کار ایران می نگرند، در حالی که احمدی نژاد-مشایی اندیشه های ملی گرایانه داشته و بر این باوردند که نه فرهنگ آخوندی، بلکه فرهنگ غنی ایرانی می تواند چاره ساز دشواریهای کنونی میهنمان باشد. این تفاوت، ریشه ای است!

ملت ایران روزبروز بیشتر به این باور می رسد که راه چاره نابسامانی های کنونی کشور در ملی گرایی و سیاست های پایه ریزی شده بر میهن پرستی نهفته است.

داوری تاریخ و نسل آینده ایران در مورد نابخردی های سید موسوی-شیخ کروبی، که از برخی از یاران آنان حتی بوی خیانت نیز به مشام می رسد، بسیار سهمگین خواهد بود.

اکنون که میهن مان هر روز از سوی بیگانگان تهدید می شود، نگهداری از خاک کشور، الویت نخست ما را تشکیل می دهد. ولی اگر کار بجایی برسد که آخوندها به رهبری سید تازی تبار و ایران ستیز، علی خامنه ای بخواهند گروه احمدی نژاد-مشایی را لت و پار کنند، الویت ها تغییر خواهند کرد. چرا که در آن صورت تنها کشور را دست از نخواهیم داد.

نباید به این خشک مغزهای بی وطن که هیچ احساسی نسبت به ایران و ایرانی ندارند، اجازه دهیم که کشورمان را به روز افغانستان طالبان بیاندازند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Fosilhāye gard gerefteye seyyed Musavi- sheykh Karrubi

Dar akhbār āmade bud ke seyyed Mirhoseyn Musavi va Zahrā Rahnavard bā khānevāde didār kardeand.

Namāyeshe maskhareye ākhundhā ke har az chand gāhi be hadafe zende kardane fosilhāye gard gerefteye seyyed Mirhoseyn Musavi-sheykh Karrubi ejrā mishavad, digar dārad hāle ādam rā be ham mizanad.

Ākhundhā be rahbariye seyyed Khāmeneyi, in do abzāre arzān va bidardesar (Musavi va Karrubi) rā bā mahārate tamām dar barābare goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi be kār gerefteand.

Seyyed Mirhoseyn Musavi va sheykh Karrubi dar Khordāde 1388 va be hangāmi ke goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi zamine rā farāham karde bud tā:

- poste mandarāvardiye “velāyate faqih” rā barchide,
- rābete bā Āmrikā rā bedune vāsete va bar pāyeye ehterāme motaqābel baqarār nemude,
- qānune pusideye hejābe ejbāri rā laghv karde,
- peyvand bā Irāniāne khārej az keshvar rā gostaresh dāde va ānhā rā be bāzgasht be mihan farākhānde,
- bā kutāh kardane daste dozdāne dānedorosht va gostareshe tabaqeye motavasset, eqtesāde keshvar rā sobāt va ārāmesh bakhshide,
- bā bozorgdāshte farhang va maktabe Irāni dar barābare maktabe ākhundi, ghorure melli rā dar mardom zende karde,
- bā ijāde ravābete nazdik va hadafmand bā keshvarhāyi mānande Tājikestān, afghānestān va Āzarbāyjān zamineye yek ettehādiyeye tavānmand rā dar mantaqe pāyerizi nemude,
- va …

Āmadand va bā sokhanāne zibā sare mellat rā garm karde va sharāyet rā be sude ākhundhā va shakhse seyyed Ali Khāmeneyi taghyir dādand.

Be sakhti betavān chashm bar in vāqeiyat bast ke seyyed Khāmeneyi tā konun bishtarin sud rā az nābekhradihā (khiānathā ?) va siāsathāye eshtebāhe seyyed Musavi-sheykh Karrubi borde ast. In ke in kāre ānhā khāste yā nākhāste bude ast, chizi rā dar asle matlab taghyir namidahad. Dar in miān mellate Irān bishtarin ziānhā rā motahammel shod.

Dalile asliye “eshtebāhāte” seyyed Musavi-sheykh Karrubi va tafāvote omdeye in do bā goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi in ast ke ānhā hamchonān bar table tukhāliye jahānvataniye eslāmi mikuband va be farhange ākhundi be chashme chāreye kāre Irān minegarand. Dar hāli ke Ahmadineĵād-Mashāyi andishehāye melligerāyāne dāshte va bar in bāvarand ke na farhange ākhundi, balke farhange ghaniye Irāni mitavānad chāresāze doshvārihāye konuniye mihanemān bāshad. In tafāvot, risheyi ast!

Mellate Irān ruz be ruz bishtar be in bāvar mirasad ke rāhe chāreye nābesāmānihāye konuniye keshvar dar melligerāyi va siāsathāye pāyerizi shode bar mihanparasti nohofte ast.

Dāvariye tārikh va nasle āyandeye Irān dar mourede nābekhradihāye seyyed Musavi-sheykh Karrubi, ke az barkhi az yārāne ānān hattā buye khiānat niz be mashām mirasad, besyār sahmgin khāhad bud.

Aknun ke mihanemān har ruz az suye bigānegān tahdid mishavad, negahdāri az khāke keshvar, oulaviyate nokhoste mā rā tashkil midahad. Vali agar kār be jāyi berasad ke ākhundhā be rahbariye seyyede tāzitabāt va Irānsetiz Ali Khāmeneyi bekhāhand goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi rā latopār konand, olaviyathā taghyir khāhand kard. Cherā ke dar ān surat tanhā keshvar rā az dast nakhāhim dād.

Nabāyad be in khoshkmaghzhāye bivatan ke hich ehsāsi be Irān va Irāni nadārand, ejāze dahim ke keshvaremān rā be ruze Afghānestāne Tālebān biandāzand!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

چرا احمدی نژاد آن گونه با مجلس سخن گفت؟

دست نشاندگان آخوندها در مجلس، پس از مدتها هماندیشی و سبک سنگین کردن، سرانجام روز ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ احمدی نژاد را به مجلس کشانده و به خیال خام خود خواستند او را زیر فشار بگذارند.

هدف کسانی که این نمایندگان را هدایت می کردند، نه رسیدگی به کارهای دولت بود و نه پرداختن به دشواری های کنونی ملت. بلکه هدف اصلی آنها این بود که از احمدی نژاد زهر چشم گرفته و او را به پیروی از آخوندها وادار کنند. برنامه ای که از مدتها پیش روی آن کار شده و از همه جوانب مورد بررسی قرار گرفته بود. شاید همین کار درازمدت و برنامه “حساب شده” بود که به این دست نشانده ها و آخوندهای پشتیبانشان اعتماد بنفس داده و آنها را مطمئن کرده بود که این بار احمدی نژاد را در تله خواهند انداخت. رسانه های این جریان نیز از چند هفته پیش، زمینه را آماده کرده و به گونه ای این خبر را پوشش می دادند که گویی احمدی نژاد از ترس رویارویی با مجلس هر روز بهانه ای آورده و از رفتن به بهارستان خودداری می کند، چون می داند پاسخی برای گفتن ندارد.

ولی همان گونه که از احمدی نژاد انتظار می رفت، در روز پاسخگویی کاری به سر این بازیچه های دست نشانده آورد که به این زودی ها فراموش نخواهند کرد. احمدی نژاد با هدایت هوشمندانه جلسه، نشان داد که نه تنها از این پرسش ها ترسی ندارد بلکه خود نیز خواهان چنین فرصتی بوده است تا با بهره گیری از آن، هم دهان یاوه گویان را ببندد و هم پیام های خود را به گوش آنهایی که باید، برساند. برای این کار، او روش ویژه خود را برگزید.

بیش از هر چیز شیوه سخن گفتن و برخورد احمدی نژاد در این جلسه چشمگیر بود. چیزی که آه و ناله این نابخردان را درآورده و آنها را واداشته است تا با نامناسب خواندن ادبیات احمدی نژاد، او را به باد انتقاد بگیرند.

ولی همان گونه که می دانیم احمدی نژاد، بر خلاف آنچه که در ظاهر بنظر می رسد، آدمی نیست که بدون حساب، کاری را انجام دهد. پس دلیل این شیوه سخن گفتن و شوخی های او چه می تواند باشد؟

سخنان احمدی نژاد را می توان به دو دسته تقسیم کرد: بخشی از آن خطاب به ملت است. او برای این بخش، زبان مردم کوچه و بازار را به کار می گیرد و پیام خود را به ملت می رساند. این گونه سخن گفتن نه تنها ایرادی ندارد، بلکه بدلیل دریافت آسان، بیشترین تاثیر را بر ملت گذاشته و بهترین بازده را سبب می شود. بیهوده نیست که سیاستمداران دیگر کشورها نیز، به گونه فزاینده ای این گونه سخن گفتن با مردم را بکار می گیرند.

بخش دیگر سخنان احمدی نژاد رو به دست نشاندگانی بود که نام “نماینده ملت” را یدک می کشند در حالی که هیچ گونه شایستگی و لیاقتی برای آن ندارند. مهره های دست نشانده ای که توسط دزدان دانه درشت هدایت شده و به همه چیز می اندیشند مگر منافع ملی کشور. کسانی که نه تنها احساسی به تاریخ و فرهنگ ایران ندارند بلکه دشمنی خود را با آن، بارها آشکار کرده اند.

در برابر این گونه افراد، احمدی نژاد گزنده یرین و موثرترین شیوه را به کار گرفت. او در قالب شوخی به آنها فهماند که ملت و مردم کوچه و بازار آنها را جدی نمی گیرند. او ژست مسخره دست نشاندگانی که ادای نمایندگی ملت را در می آورند، را به شوخی گرفته و با این کار جایگاه آنها را به چالش کشید. حتی سخنان ملایم برخی از این دست نشاندگان که جا خورده بودند و هیچگاه فکر نمی کردند که خود این گونه در تله بیفتند، نتوانست احمدی نژاد را از ادامه این روش برخورد بازدارد.

احمدی نژاد بخوبی می داند که این گونه افراد، سزاوار برخوردی بهتر از این نیستند.
آخر مگر می شود با کسی مانند مطهری که احمدی نژاد را به دلیل بزرگداشت فرهنگ ایرانی به پرسش گرفته بود، به شیوه دیگری برخورد کرد؟
آیا کسی که خود دارای پرونده فساد و دزدی است و با این حال دم از قانون می زند، سزاوار برخوردی بهتر از این است؟
آیا کسی که با نکوهش چهارشنبه سوری و دیگر آداب و رسوم ملی فکر می کند که می توند ایران را به افغانستان طالبان تبدیل کند، شایسته رفتار دیگری است؟
احمدی نژاد به بهترین و موثرترین شیوه به این آدمهای کوچک نشان داد که سزاوار آن گونه سخن شنیدن و آن شیوه برخورد می باشند. ولی پیامی که احمدی نژاد با این کار فرستاد، نه رو به دست نشاندگان بی لیاقتی بود که روبروی او نشسته بودند و نه رو به دزد دانه درشتی که در بالای مجلس جای گرفته است.

پیام احمدی نژاد خطاب به بالاتر از آنها، و رو به کسانی بود که در لانه آخوندها نشسته و به دسیسه سرگرمند. احمدی نژاد پیامی روشن تر از این نمی توانست بفرستد. آنها که باید پیام را می گرفتند، گرفته اند.

بدون تردید چالش میان آخوندهای آلوده به فساد قدرت از یک سو، و میهن دوستانی مانند مشایی و احمدی نژاد از سوی دیگر، در آینده گسترده تر خواهد شد. از هم اکنون باید راه را از چاه تشخیص داده و با پشتیبانی از کسانی که به ایران و آینده آن می اندیشند، راه را بر دشمنان خشک مغز و بی وطنی که هیچگونه احساسی نسبت به ایران و تاریخ آن ندارند ببندیم. آخوندها می خواهند با کنار زدن احمدی نژاد-مشایی و میدان دادن به برخی عناصر موسوم به "اصلاح طلب" سر ملت را چند سال دیگر نیز به یاوه های تو خالی گرم کنند.

آنها می دانند که گروه احمدی نژاد-مشایی به این آسانی با مسببان نابسامانی های کشور کنار نخواهد آمد. اختلاف اصلی احمدی نژاد با آخوندها بر سر این است که احمدی نژاد می گوید همه باید در برابر قانون پاسخگو باشند ولی آخوندها با وارد کردن مسائل دینی به سیاست، بر این پافشاری می کنند که پست "ولایت فقیه" بالاتر از همه و حتی بالاتر از قانون است.

براستی که یکی از دلایل اصلی نابسامانی های کنونی کشورمان در این نهفته است که آخوندها در هرم قدرت، پستی را ایجاد کرده اند، که با وجود همه اختیارات پنهان و آشکاری که دارد، به کسی پاسخگو نیست و حتی از نظر قانونی نیز نمی توان آن را مورد پیگرد قرار داد. سر چشمه فساد در آنجاست! احمدی نژاد نیز این را دریافته است و می داند که تا این مشکل حل نشود، ایران سر و سامان نخواهد گرفت. شوربختانه فرصت مناسبی که در سال ۱۳۸۸ بوجود آمده بود، با نادانی و خیانت برخی نابخردان از میان رفت. نگذاریم فرصت کنونی را نیز از ما بگیرند.

در شرایط کنونی هیچ کس بهتر از احمدی نژاد نمی تواند از پس آخوندهای فاسد و قدرت طلب برآید. نگذاریم سرمان را با "اصلاح طلبان" بی لیاقت و ترسو گرم کنند. کسی که امروز از میهن دوستی و فرهنگ ایرانی سخن نگوید، فردا نیز آن را پیاده نخواهد کرد. کسانی که از فرهنگ و مکتب ایرانی در برابر مکتب آخوندی دفاع می کنند، شایسته و سزاوار پشتیبانی ملت هستند. پشتیبانی از آنها وظیفه ملی ماست!

هر چند که شرایط پیچیده کنونی که ترکیبی از بحران های داخلی و خارجی است، هوشیاری دو چندان ما را می طلبد، هر چند که اولویت نخست ما در شرایط کنونی، نگهداری از خاک کشور در برابر تهدیدات روزافزون بیگانگان است، ولی نباید از نظر دور داشت که روند تغییرات می تواند ما را به واکنش روشنتر و مرزبندی آشکارتر وادارد. برای آن شرایط، باید از همین امروز آماده بود!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Cherā Ahmadinjeĵād ān gune bā Majles sokhan goft?

Dast neshāndegāne ākhundhā dar Majles, pas az moddathā hamandishi va sabok sangein kardan, saranjām ruze 24 Esfand 1390 Ahmadineĵād rā be Majles keshānde va be khiāle khāme khod khāstand ke u rā zir feshār begozārand.

Hadafe kasāni ke in namāyandegān rā hedāyat mikardand, na residegi be kārhāye doulat bud va na pardākhtan be doshvārihāye konuniye mellat. Balke hadafe asli āhā in bud ke az Ahmadineĵād zaher chashm gerefte va u rā be peyravi az ākhundhā vādār konand. Barnāmeyi ke az moddathā pish ruye ān kār shode va az hameye javāneb mourede barrasi qarār gerefte bud. Shāyad hamin kāre derāzmoddat va barnāmeye “hesāb shode” bud ke be in dast neshāndehā va ākhundhāye poshtibāneshān eetemāde benafs dāde va ānhārā motmaen karde bud ke in bār Ahmadineĵād rā dar tale khāhand andākht. Resānehāye in jaryān niz az chand hafte pish, zamine rā āmāde karde va be guneyi in khabar rā pushesh midādand ke guyi Ahmadineĵād az tarse ruyāruyi bā Majles har ruz bahāneyi āvarde va az raftan be Bahārestān khoddāri mikonad, chun pāsokhi barāye goftan nadārad.

Vali hamā gune ke az Ahmadineĵād entezār miraft, dar ruze pāsokhguyi kāri be sare in bāzichehāye dast neshānde āvard ke be in zudihā farāmush nakhāhand kar. Ahmadineĵād bā hedāyat hushmandāneye jalase, neshān dād ke na tanhā az in porseshhā tarsi nadārad, balke khod niz khāhāne chonin forsati bude ast tā bā bahregiri az ān, ham dahāne yāveguyān rā bebandad va ham payāme khod rā be gushe ānhāyi ke bāyad, berasānad. Barāye in kār u raveshe viĵeye khod rā bargozid.

Bish az har chiz shiveye sokhan goftan va barkhorde Ahmadineĵāddar in jalase chashmgir bud. Chizi ke āh va nāleye in nābekhradān rā dar āvarde va ānhā rā vādāshte ast tā bā nāmonāseb khāndane adabiyāte Ahmadineĵād u rā be bāde enteqād begirand.

Vali hamān gune ke midānim Ahmadineĵād bar khalāfe ānche ke da zāher be nazar mirasad, ādami nist ke bedune hesāb, kāri rā anjām dahad. Pas dalile in shiveye sokhan goftan va shukhihāye u che mitavānad bāshad?

Sokhanāne Ahmadineĵād rā mitavān be do daste taqsim kard: Bakshshi az ān khatāb be mellat ast. U barāye in bakhsh, zabāne mardome kuche va bāzār rā be kār migirad va payāme khod rā be mellat mirasānad. In gune sokhan goftan nh tanhā irādi nadārad balke be dalile daryāfte āsān, bishtarin taasir rā bar mellat gozāshte va behtarin bāzdeh rā sabab mishavad. Bihude nist ke siāsatmadārāne digar keshvarhā niz, be guneye fazāyandeyi, in gune sokhan goftan bā mardom rā be kār migirand.

Bakhshe digare sokhanāne Ahmadineĵād ru be dast neshāndegāni bud ke nāme “namāyandeye mellat” rā yadak mikeshand, dar hāli ke hich gune shāyestegi va liāqati barāye in kār nadārand. Mohrehāye daast neshāndeyi ke tavassote dozdāne dāne dorosht hedāyat shode va be hame chiz miandishand magar manāfeye melli keshvar. Kasāni ke na tanhā ehsāsi be tārikh va farhange Irān nadārand, balke doshmaniye khod rā bā ān, bārhā āshkār kardeand.

Dar barābare in gune afrād, Ahmadineĵād gazandetarin va moassertarin shive rā be kār gereft. U dar qālebe shukhi be ānhā fahmānd ke mellat va mardome kuche va bāzār ānhā rā jeddi namigirand. U ĵeste maskhareye dast neshāndegāni ke adāye namāyandegiye mellat rā dar miāvarand, rā be shukhi gerefte va bā in kār jāygāhe ānhā rā be chālesh keshid. Hattā sokhanāne molāyeme barkhi az in dast neshāndegān ke jā khorde budand va hichgāh fekr namikardand ke khod in gune dar tale bioftand, Ahmadineĵād rā az edāmeye in raveshe barkhord bāz dārad.

Ahmadineĵād be khubi midānad ke in gune afrād, sezāvāre barkhordi behtar az in nistand.
Ākher magar mishavad bā kasi mānande Motahhari ke Ahmadineĵād rā be dalile bozorgdāshte farhange Irāni be porsesh gerefte bud, be shiveye digari barkhord kard?
Āyā kasi ke khod dārāye parvandeye fesād va dozdi ast va bā in hāl dam az qānun mizanad, sezāvāre barkhordi behtar az in ast?
Āyā kasi ke bā nekuheshe ChahārshanbeSuri va digar ādāb va rosume melli fekr mikonad ke mitavānad Irān rā be Afghānestāne Tālebān tabdil konad, shāyesteye raftāre digari ast?

Ahmadineĵād be behtarin va moassertarin shive be in ādamhāye kuchak neshān dād ke sezāvāre ān gune sokhan shenidan va ān shiveye barkhord mibāshand.

Vali payāmi ke Ahmadineĵād bā in kār ferestād, ne ru be dast neshāndegāne biliāqati bud ke ruberuye u neshaste budand va na ru be dozde dāne doroshti ke dar bālāye Majles jāy gerefte ast.

Payāme Ahmadineĵād khatāb be bālātar az ānhā, va ru be kasāni bud ke dar lāneye ākhundhā neshaste va be dasise sargarmand.

Ahmadineĵād payāmi roushantar az in namitavānest beferestad. Ānhā ke bāyad payām rā migereftand, gerefteand.

Bedune tardid chālesh miāne ākhundhāye ālude be fesāde qodrat az yek su va mihandustāni mānande Mashāyi va Ahmadineĵād az suye digar, dar āyande gostardetar khāhad shod. Az hamaknun bāyad rāh rā az chāh tashkhis dād va bāposhtibāni az kasāni ke be Irān va āyandeye ān miandishand, rāh rā bar doshmanāne khoshkmaghz va bivatani ke hichgune ehsāsi be Irān va tārikhe ān nadārand bebandim.

Ākhundhā mikhāhand bā kenār zadane Ahmadineĵād-Mashāyi va meydān dādan be barkhi anāsore mousum be “eslāhtalab” sare mellat rā chand sāle dige niz be yāvehāye tukhāli garm konand.

Ānhā midānand ke goruhe Ahmadineĵād-Mashāyi be in āsāni bā mosabbabāne nābesāmānihāye keshvar kenār nakhāhad āmad.

Ekhtelāfe asli Ahmadineĵād bā ākhundhā bar sare in ast ke Ahmadineĵād miguyad hame bāyad dar barābare qānun pāsokhgu bāshand vali akhundhā bā vāred kardane masāele dini dar siāsat, bar in pāfeshāri mikonand ke poste “velāyate faqih” bālātar az hame va hattā bālātar az qānun ast.

Be rāsti ke yeki az dalāyele asliye nābesāmānihāye konuniye keshvaremān dar in nohofte ast ke ākhundhā da herame qodrat, posti rā ijād kardeand, ke bā hameye ekhtiārāte penhān va āsshkāri ke dārad, be kasi pāsokhgu nist va hattā az nazare qānuni niz, namitavān ān rā mourede peygard qarār dād. Sarchashmeye fesād dar ānjāst!

Ahmadineĵād niz in rā daryāfte ast va midānad ke tā in moshkel hall nashavad, Irān saro sāmān nakhāhad gereft. Shurbakhtāne forsate monāsebi ke dar sāle 1388 be vojud āmade bud, bā nādāni va khiānate barkhi nābekhradān az miān raft. Nagozārim forsate konuni rā niz az mā begirand.

Dar sharāyete konuni hichkas behtar az Ahmadineĵād namitavānad az pase ākhundhāye fāsed va qodrattalab barāyad. Nagozārim saremān rā bā “eslāhtalabāne” biliāqat va tarsu garm konand. Kasi ke emruz az mihandusti va farhange Irāni sokhan naguyad, fardā niz ān rā piāde nakhāhad kard. Kasāni ke az farhang va maktabe Irāni dar barābare maktabe ākhundi defā mikonand, shāyeste va sezāvāre poshtibāniye mellat hastand. Poshtibāni az ānhā vazifeye melliye māst!

Harchand ke sharāyete pichideye konuni ke tarkibi az bohrānhāye dākheli va khāreji ast, hushyāriye dochandāne mā rā mitalabad, harchand ke oulaviyate nokhoste mā dar sharāyete konuni, negahdāri az khāke keshvar dar barābare tahdidāte ruzafzune bigānegān ast, vali nabāyad az nazar dur dāsht ke ravand taghyirāt mitavānad mā rā be vākoneshe roushantar va marzbandiye āshkārtar vādārad. Barāye ān sharāyet, bāyad az hamin emruz āmāde bud!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

نوروزتان پیروز باد

به امید روزی که مرزهای سیاسی بیگانه ساخته از میان رفته و کشورهای تاجیکستان، افغانستان، ایران، آذربایجان، کردستان و استان چهاردهم به صورت یک کشور یکپارچه، این جشن ملی و باستانی را برگزار کنند.

بدون تردید آن روز خواهد رسید!

فرتور:
http://myth.tarikhema.ir

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Nouruzetān piruz bād!

Be omide ruzi ke marzhāye siāsiye bigāne sākhte az miān rafte va keshvarhāye Tājikestān, Afghānestān, Irān, Āzarbāyjān, Kordestān va ostāne chahārdahom be surate yek keshvare yekpārche, in jashne melli va bāstāni rā bargozār konand.

Bedune tardid ān ruz khāhad rasid!

Fartur:
http://myth.tarikhema.ir

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

چه چیز غرب را از حمله به ایران بازداشته است؟

این روزها هر روزنامه ای را که باز کنید و پای هر رادیو و تلویزیونی که بنشینید، خبر از احتمال حمله اسرائیل و آمریکا به ایران را می دهد.

یک روز از آماده شدن نهایی اسرائیل خبر می دهند و روز دیگر مانور گسترده ارتش آمریکا را به گوش جهانیان می رسانند. هر بار نیز قدرت نظامی آمریکا و اسرائیل را با توانایی های ایران مقایسه کرده و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند. این اخبار چندی روزی شدت می گیرد تا سرانجام یکی در کاخ سفید بلند شده و اعلام کند که آمریکا در شرایط کنونی عجله ای برای حمله نظامی ندارد. چند روزی هم به این گونه می گذرد تا این که دوباره سر وکله یک اسرائیلی دیگر پیدا شود و خبر از حمله زودهنگام اسرائیل به ایران را بدهد. آنگاه آمریکایی ها دوباره پس از چند روز واکنش نشان داده و اعلام می کنند که بهتر می دانند ابتدا گفتگو و راه حل سیاسی را آزمایش کنند. و دوباره اظهارات جنگ طلبانه اسرائیل و ... روز از نو روزی از نو ... این دور باطل گویا سر پایانی ندارد.

البته این بازی مسخره که بخشی از جنگ روانی غرب بر ضد ملت ایران است دارد رنگ و بوی خود را کم کم از دست می دهد و حتی خود آنها نیز دریافته اند که این گونه تهدید و ترفندها هم دیگر اثر چندانی ندارند. با این وجود یک پرسش همچنان ذهن آدم را به خود سرگرم می سازد: چرا غرب هنوز به ایران حمله نکرده است؟

بر کسی پوشیده نیست که توانایی های نظامی ایران به خودی خود نمی تواند با زرادخانه هسته ای و غیر هسته ای غرب رویارویی کند. نیروی هوایی ایران حتی با اسرائیل قابل مقایسه نیست چه رسد به نیروی هوایی پیشرفته آمریکا که تجربه چندین جنگ بزرگ را در خود دارد و مسلح به جنگ افزارهای هسته ای نیز می باشد. با این حساب توانایی های نظامی، نمی تواند عامل بازدارنده غرب از حمله به میهنمان بشمار آید.

از سوی دیگر کشورهای رقیب غرب (اگر بشود آنها را رقیب نام نهاد) بارها نشان داده اند که رفیق نیمه راه هستند و با دادن امتیاز می توان آنها را به آسانی خرید. سیاست و اقتصاد آنها، چنان با غرب در هم تنیده است که به این آسانی قابل جدا شدن نیست. چه رسد به این که بخواهند رودرروی غرب ایستاده و از حملات نظامی آنها جلوگیری به عمل آورند. پس این هم نمی تواند دلیل حمله نکردن غرب به ایران باشد.

از نظر داخلی نیز، آخوندهای حاکم، تهدیدی واقعی برای غرب به شمار نمی آیند. آنها آن چنان در فساد قدرت غرق شده اند که حتی حاضرند منافع ملی کشور را فدای قدرت طلبی و منافع شخصی و گروهی خود کنند. البته از درون همین حاکمیت، گروهی نیز سر بر آورده اند که به ملی گرایی و اندیشه های ملی باور دارند. آنها که پیرامون دولت کنونی گرد آمده اند، چاره دشواری های کشور را در فرهنگ و مکتب ایرانی می بینند. ولی حتی آنها نیز از گزند آخوندهای قدرت طلب و فاسد در امان نمانده اند. آخوندهای پول پرستی که به دزدان دانه درشت این کشور تبدیل شده اند، با تمام نیرو در برابر میهندوستان ایستاده و در تلاش های آنها کارشکنی می کنند. غرب نیز بخوبی از این جنگ قدرت آگاه است و بهتر از هر کس دیگر می داند که این دزدان پول پرست و بیوطن، نه تنها برای متجاوزین دردسری درست نمی کنند، که حتی حاضرند برای منافع شخصی با آنها به داد و ستد نیز بپردازند. پس این هم نمی تواند دلیل حمله نکردن غرب به ایران باشد.

برای یافتن این که چرا غرب هنوز به ایران حمله نکرده است، کافی است به این بخش از نوشته مجله اکونومیست توجه کنیم:

بزرگترین نقطه ضعف حمله به ایران می تواند این باشد که امکان زنده شدن پشتیبانی های میهن پرستانه از رژیم منفور و بی لیاقت را بوجود آورد.
(اکونومیست ۲۵ فوریه ۲۰۱۲)

به بیان دیگر حمله به ایران می تواند احساسات و اندیشه های میهن پرستانه را در ملت ایران زنده کند. این همان چیزی است که غرب را از حمله به ایران باز داشته است. کارشناسان نظامی آنها بخوبی از تاریخ ایران و نقش ناسیونالیسم ایرانی در شکل گیری و تداوم این ملت و کشور آگاهند. آنها بر خلاف "روشنفکران" ما که فکر می کنند میهن آدم، آن جایی است که به آدم خوش بگذرد، به خوبی آگاهند که اگر شیر خفته ناسیونالیسم ایرانی بیدار شود به این آسانی ها شکست دادنی نیست. آنها آگاهند که حتی ساده ترین جنگ افزار، زمانی که با عنصر میهن پرستی همراه شود، می تواند در برابر پیشرفته ترین ارتش ها نیز ایستادگی کند. آنها می دانند که در صورت حمله به ایران، با دزدان دانه درشتی مانند آخوند رفسنجانی روبرو نیستند. بلکه کسانی به رویارویی با آنها برخواهند خواست که در دل و مغز خود، عنصر ناسیونالیسم ایرانی را جا داده اند.

چیزی که غرب، با آن همه تلاش و تقلایش، از بکارگیری آخوندهای تازی پرست گرفته تا "روشنفکران" جهان وطن و برنامه های ماهواره ای، هنوز برای آن پاسخی نیافته است. و تا زمانی که این پاسخ را نیافته است دست به حمله نمی زند.

تا زمانی که امکان زنده شدن ناسیونالیسم ایرانی وجود دارد حمله ای از جانب غرب صورت نخواهد گرفت. ولی چنانچه روزی بتواند این احساس را در ایرانیان بکشد، برای حمله، حتی ثانیه ای هم درنگ نخواهد کرد.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Che chiz Gharb ra az hamle be Irān bāzdāshte ast?

In ruzhā har ruznāmeyi rā ke bāz konid va pāye har rādio va televizioni ke beneshinid, khabar az ehtemāle hamleye Esrāil va Āmrikā be Irān rā midahad.

Yek ruz az āmāde shodane nahāyiye Esrāil khabar midahand va ruze digar mānovre gostardeye arteshe Āmrikā rā be gushe jahāniān mirasānand. Har bār niz qodrate nezāmiye Āmrikā va Esrāil rā bā tavānāyihāye Irān moqāyese karde va ān rā mourede tajziye va tahlil qarār midahand. In akhbār chand ruzi sheddat migirad tā saranjām yeki dar kālhe sefidboland shode va eelām konad ke Āmrikā dar sharāyete konuni, ajaleyi barāye hamleye nezāmi nadārad. Chand ruzi ham be in gune migozarad tā in ke dobāre sarokalleye yek Esrāiliye digar peydā shavad va khabar az hamleye zudhangāme Esrāil be Irān rā bedahad. Āngāh Āmrikāyihā dobāre pas az chand ruz vākonesh neshān dāde va eelām mikonand ke behtar midānand ebtedā goftogu va rāhehālle siāsi rā āzmāyesh konand. Va dobāre ezhārāte jangtalabāneye Esrāil va … ruz az nou, ruzi az nou… Engār in doure bātel sare pāyāni nadārad.

Albatte in bāziye maskhare ke bakhshi az jange ravāniye Gharb bar zedde mellate Irān ast dārad rang va buye khod rā kamkam az dast midahad va hattā khode ānhā niz daryāfteand ke in gune tahdid va tarfandhā ham digar asare chandāni nadārad. Bā in vojud yek porsesh hamchonān zehne ādam rā be khod sargarm misāzad: Cherā Gharb hanuz be Irān hamle nakarde ast?

Bar aksi pushide nist ke tavānāyihāye nezāmiye Irān be khodiye khod namitavānad bā zarrādkhāneye hasteyi va gheyre hasteyiye Gharb ruyāruyi koand. Niruye havāyiye Irān hattā bā Esrāil qābele moqāyese nist, che rasad be niruye havāyiye pishrafteye Āmrikā ke tajrobeye chandin jange bozorg rā dar khod dārad va mosallah be jangafzārhāye hasteyi niz mibāshad. Bā in hesāb tavānāyihāye nezāmi, namitavānad āmele bāzdārandeye Gharb az hamle be mihanemān be shomār āyad.

Az suye digar keshvarhāye raqibe Gharb (agar beshavad ānhā rā raqib nām nahād) bārhā neshān dādeand ke rafiqe nime rāh hastand va bā dādane emtiāz mitavān ānhā rā be āsāni kharid. Siāsat va eqtesāde ānhā, chonān bā Gharb tanide ast ke be in āsāni qābele jodā shodan nist. Che rasad be in ke bekhāhand ru dar ruye Gharb istāde va az hamalāte nezāmiye ānhā jelougiri be amal āvarand. Pas in ham namitavānad dalile hamle nakardane Gharb be Irān bāshad.

Az nazare dākheli niz ākhundhāye hākem, tahdidi vāqeyi barāye Gharb be shomār namiāyand. Ānhā ān chonā dar fesāde qodrat gharq shodeand ke hattā hāzerand manāfeye melliye keshvar rā fedāye qodrattalabi va manāfeye shakhsi va goruhiye khod konand. Albatte az darune hamin hākemiyat, goruhi niz sar barāvardeand ke be melligerāyi va andishehāye melli bāvar dārand. Ānhā ke pirāmune doulate konuni gerd āmadeand, chāreye doshvārihāye keshvar rā dar farhang va maktabe Irāni mibinand. Vāli hattā ānhā niz az gazande ākhundhāe qodrattalab va fāsed dar amān namāndeand. Ākhundhāye pulparasti ke be dozdāne dānedoroshte in keshvar tabdil shodeand, bā tamāme niru dar barābare mihandustān istāde va dar talāshhāye ānhā kārshekani mikonand. Gharb niz be khubi az in jange qodrat āgāh ast va behtar az har kase digar midānad ke in dozdāne pulparast va bivatan, na tanhā barāye motajāvezin dardesari dorost namikonand, ke hattā hāzerand barāye manāfeye shakhsi bā ānhā be dādo setad niz bepardāzand. Pas in ham namitavānad dalile hamle nakardane Gharb be Irān bāshad.

Barāye yāftane in ke cherā Gharb hanuz be Irān hamle nakarde ast, kāfi ast be in bakhsh az neveshteye majalleye The Economist tavajjoh konim: Bozorgtarin noqteye zaafe hamle be Irān mitavānad in bāshad ke emkāne zende shodane poshtibānihāye mihanparastāne az reĵime manfur va biliāqat rā be vojud āvarad. (The Economist 25 Feb 2012)

Be bayāne digar, hamle be Irān mitavānad ehsāsāt va andishehāye mihanparastāne rā dar mellate Irān zende konad. In hamān chizi ast ke Gharb rā az hamle be Irān bāzdāshte ast. Kārshenāsāne nezāmiye ānhā be khubi az tārikhe Irān va naqshe nāsionālisme Irāni rā dar sheklgiri va tadāvome in mellat va keshvar āgāhand. Ānhā bar khalāfe “roushanfekrāne” mā ke fekr mikonand mihane ādam, ān jāyi ast ke be ādam khosh begozarad, be khubi āgāhand ke agar shire khofteye nāsionālisme Irāni bidār shavad, be in āsānihā shekast dādani nist.

Ānhā āgāhand ke hattā sādetarin jangafzār, zamāni ke bā onsore mihanparasti hamrāh shavad, mitavānad dar barābare pishraftetarin arteshhā niz istādegi konad. Ānhā midānand ke dar surate hamle be Irān bā dozdāne dānedoroshti mānande ākhund Rafsanjāni ruberu nistand. Balke kasāni be ruyāruyi bā ānhābarkhvahnd khāst ke dar del va maghze khod, onsore nāsionālisme Irāni rā jā dādeand. Chizi ke Gharb bā ān hame talāsh va taqallāyash, az be kārgiriye ākhundhāye Tāziparast gerefte tā “roushanfekrāne” jahānvatan va barnāmehāye māhvāreyi, hanuz barāye ān pāsokhi nayāfte ast. Va tā zamāni ke in pāsokh rā nayāfte ast, dast be hamle namizanad.

Tā zamāni ke emkāne zende shodane nāsionālisme Irāni vojud dārad, hamleyi az jānebe Gharb surat nakhāhad gereft. Vali chonānche ruzi betavānad in ehsās rā dar Irāniān bekoshad, barāye hamle, hattā sāniyeyi ham derang nakhāhad kard.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!