حسین علی عبدل عامر، پناهنده عراقی |
تماس های پی در پی همسر و فرزندانش بر نگرانی او می افزود. همسرش گفته بود وضعیت مالی شان آن اندازه خراب شده است که حتی برای کرایه خانه نیز دچار مشکل شده اند. و هرچه هم بیشتر می گذرد این وضع خرابتر می شود چرا که نان آوری ندارند.
این همه راه را با زحمت و تحمل مشکلات فراوان آمده بود ولی اکنون می دانست که تنها یک هدف دارد: به خانه برگردد و نزد زن و فرزندانش باشد. سرانجام هم تصمیم گرفت که از هر راهی که شده به عراق برگردد. به همین دلیل به هر دری زد و دست به دامان هر مسئولی شد تا گذرنامه اش را پس بگیرد. ولی هرچه بیشتر می گذشت و هر چه بیشتر تلاش می کرد، کمتر به نتیجه می رسید.
باور نمی کرد که در هلند با آن نظم و ترتیب مشهورش، کاغذ بازی و بوروکراسی باشد. ولی بود. انگار که در چاهی افتاده بود که راهی برای رهایی ندارد. آشکارا می دید که کسی او را نمی بیند و رنج و درد او را درک نمی کند. آخر آنقدر آدمهای مانند او در آن کمپ فراوان بودند و روز به روز نیز بر تعداد آنها افزوده می شد که حتی خود او هم دیگر تردیدی نداشت که در آن انبوه آدمها گم شده است.
سرنجام هم، نیمروز شنبه شانزدهم ژانویه (بیست و ششم دی ماه ۱۳۹۴) حسین علی عبدل عامر پس از کوبیدن به هر دری و نشنیدن پاسخ مناسب و پس از این که همه راهها را برای پس گرفتن گذرنامه اش بسته دید، دست به خودکشی زد و در "بهشت" اروپا جان به جان آفرین تسلیم کرد...
زمانی بود که ملت های خاورمیانه امنیت نسبی داشتند. هرچند که از رفاه آن چنانی خبری نبود ولی دستکم مردم می توانستند آرامشی داشته باشند و حتی زمانی هم برای خندیدن و خندان می یافتند. اگر از سر صبح تا کله شب زحمت می کشیدند، دستکم شب می توانستند کنار زن و بچه خود به تماشای برنامه های ارزان تلویزیون بنشینند و یا خود را در کافه های تهران، فاهره، بغداد و دمشق جا دهند و کمی از فشارهای زندگی را فراموش کنند.
آن روزها تفاوت میان اروپا و خاور میانه این گونه سر به فلک نمی زد و مانند امروز نبود که شهرهای اروپایی در برابر دوزخ خاورمیانه به مانند بهشت برین دیده شوند. اختلاف درآمد سرانه میان کشورهای غربی و کشورهای خاورمیانه این گونه بیداد نمی کرد...
ولی همه چیز با انقلاب شوم ۱۳۵۷ تغییر کرد. در آغاز در ایران...، دسته دسته ایرانی هایی که خانه و کاشانه خود را رها کرده و به غرب پناه می بردند... سپس جنگ شوم هشت ساله که رهبران دیوانه هر دو طرف، هرکدام به گونه ای، به آنهایی که آنها را بر سر کار آورده بودند خدمت کردند... میلیونها کشته، زخمی و آواره جنگی از یک سو و کارخانه های اسلحه سازی غرب که پیوسته در حال چرخیدن بودن از سوی دیگر...
پس از آن هم زمانی که تاریخ مصرف صدام به پایان رسید برنامه اشغال عراق را آغاز کردند و جنگ افغانستان را، که سبب آوارگی هر چه بیشتر مردم این منطقه شد. هنوز انبار کارخانه های اسلحه سازی غرب آن چنان انباشته نشده بود که پروژه انقلاب عربی راه افتاد و تونس، لیبی، مصر و سوریه را به آتش کشاند. و دوباره موج گسترده بی خانمان ها و مهاجرانی که می خواستند از دوزخ غرب ساخته داعش بگریزند و زن و بچه خود را از گزند این وحشی های آدمخوار در امان نگاه دارند...
و عثمانی های کاسبکاری که فرصت را غنیمت شمردند تا از آه کودکان آواره و از درد مادران فرزند از دست داده، برای خود امتیاز سیاسی- اقتصادی بسازند و قدرت منطقه ای خود را افزایش دهند. بدون کوچکترین شرمی هم آن را در بلندگو می کردند... به همان بی شرمی کسانی که آوارگی یمنی ها را فرصتی برای تسویه حساب سیاسی خود دانسته اند و یا می خواهند آن را به عنوان ابزاری برای گسترش مذهب مورد پسند خود قرار دهند.
رهبران کنونی خاورمیانه خرابند! بیشتر آنها توسط کسانی بر سر کار آورده شده اند که پروژه اسلامیزه کردن منطقه را در دستور کار خود دارند. شیعه و سنی هم ندارد. هردو لبه های یک قیچی هستند. در این میان ملت های منطقه اند که نابود می شوند و نسل جوانی که در درون آتش ناامنی ها می سوزند و خاکستر می شوند... زمانی بود که ملت های خاورمیانه امنیت نسبی داشتند...
زمانی بود که ملت های خاورمیانه امنیت نسبی داشتند...
اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
__________________
____________________________________________________
Che bar sare javānāne Mantaqe āmade ast?
Hussein Ali Abdel Amer, panāhandeye Erāqi
|
In farture Hussein Ali Abdel Amer ast. Javāne si sāleye Erāqi ke bā hezār dardesar khod rā saranjām be Urupā resānde va dar kampe Alphen aan den Rijn dar Holand panāh gerefte bud. āmade bud tā rāh rā barāye āvardane zan va farzandānash az jahanname erāq be beheshte Urupā hamvār konad. Vali har che bishtar migozasht, bishtar darmiyāft ke in beheshte barin, tanhā sarābi faribande bish nist. Agar ham beheshti bāshad, barāy u nist!
Tamāshāye pey dar peye hamsar va farzandānash bar negarāniye u miafzud. Hamsarash gofte bud vaziyate māliyeshān ān andāze kharāb shode ast ke hattā barāye kerāyeye khāne niz dochāre moshkel shodeand. Va harche ham bishtar migozarad in vaaz kharābtar mishavad. Cherā ke nānāvari nadārand.
In hame rāh rā bā zahmat va tahammole moshkelāte farāvān āmade bud vali aknun midānest ke tanhā yek hadaf dārad: Be khāne bargardad va nazde zan va farzandānash bāshad. Saranjām ham tasmim gereft az har rāhi ke shode be Erāq bargardad. Be hamin dalil be har dari zad va dast be dāmāne har masuuli shod tā gozarnāmeash rā pas begirad. Vali har che bishtar migozasht va har che bistar talāsh mikard, kamtar be natije miresid.
Bāvar namikard ke dar Holand bā ān nazm va tartibe mashhurash, kāghazbāzi va burukrāsi bāshad. Vali bud. Engār ke dar chāhi oftāde bud ke rāhi barāye rahāyi nadārad. Āshkārā midid ke kasi u rā namibinad va ranj va darde u rā dark namikonad. Ākher ānqadr ādamhāye mānande u dar ān kamp farāvān budand va ruz be ruz niz bar teedāde ānhā afzude mishod ke hattā khode u ham digari tardidi nadāsht ke dar ān anbuhe ādamhā gom shode ast.
Tamāshāye pey dar peye hamsar va farzandānash bar negarāniye u miafzud. Hamsarash gofte bud vaziyate māliyeshān ān andāze kharāb shode ast ke hattā barāye kerāyeye khāne niz dochāre moshkel shodeand. Va harche ham bishtar migozarad in vaaz kharābtar mishavad. Cherā ke nānāvari nadārand.
In hame rāh rā bā zahmat va tahammole moshkelāte farāvān āmade bud vali aknun midānest ke tanhā yek hadaf dārad: Be khāne bargardad va nazde zan va farzandānash bāshad. Saranjām ham tasmim gereft az har rāhi ke shode be Erāq bargardad. Be hamin dalil be har dari zad va dast be dāmāne har masuuli shod tā gozarnāmeash rā pas begirad. Vali har che bishtar migozasht va har che bistar talāsh mikard, kamtar be natije miresid.
Bāvar namikard ke dar Holand bā ān nazm va tartibe mashhurash, kāghazbāzi va burukrāsi bāshad. Vali bud. Engār ke dar chāhi oftāde bud ke rāhi barāye rahāyi nadārad. Āshkārā midid ke kasi u rā namibinad va ranj va darde u rā dark namikonad. Ākher ānqadr ādamhāye mānande u dar ān kamp farāvān budand va ruz be ruz niz bar teedāde ānhā afzude mishod ke hattā khode u ham digari tardidi nadāsht ke dar ān anbuhe ādamhā gom shode ast.
Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!
______________________________