در دقیقه ۵:۴۵ این ویدئو، عیسی سحرخیز به خبرنگار هلندی می گوید که در دوران احمدی نژاد امکان نداشت که فرتور یک زن بدون حجاب را در روزنامه ببینید! برای دیدن ویدئو روی ان کلیک کنید. |
در مورد این گزارش (دستکم بخش نخست آن که تا کنون پخش شده است) گفتنی ها، بسیار است. این که سیاستهای آشفته و بی حساب و کتاب آخوندهای جهان وطن، چگونه ایران را درمانده کرده است، براستی دل آدم را به درد می آورد.
ایران کنونی و شهروندان آن به روسیه پس از فروپاشی شوروی می مانند. در آن دوران هم روس ها، که سالها در پشت پرده آهنین نگهداشته شده بودند، پس از فروریختن دیوار، مانند ندید بدیدها، شیفته غرب و بویژه آمریکا شده و هر چیزی را که نام و نشانی از غرب و آمریکا داشت، آن هم تنها به این دلیل که غربی بود، می ستودند و خوب بشمار می آوردند. البته گناهی هم نداشتند. گناه اصلی متوجه حکومت و سیستمی بود که آنها را سالها در انزوا قرار داده بود.
البته، روس ها پس از چندی متوجه شدند که داستان از چه قرار است و چهره واقعی غرب را دیدند و با آمدن پوتین، سرانجام دوباره اعتماد به نفس خود را به دست آوردند و با تلاش توانستند تحقیر سالهای فروپاشی را کمابیش جبران کنند.
در مورد ایران نیز، همین گونه خواهد بود. ایرانی ها به دلیل بایکوت های غرب، در انزوا قرار گرفته اند و هر چیز غربی برای آنها تازه، دست نیافتنی، خوب و ستودنی است. ولی سرانجام آنها نیز متوجه داستان خواهند شد. دستکم امید آن هست که چنین شود.
ولی آنچه که در این گزارش، شگفتی آدم را برمی انگیزد، این است که برخی از "روشنفکران" ایرانی بویژه از جنس اصلاح طلب، به هرچیزی چنگ می زنند تا مورد توجه غرب قرار گیرند.
این واقعیت، از یک سو نشان دهنده احساس حقارتی است که آنها نسبت به غرب و پیشرفت های آن دارند (همان احساسی که روس ها نیز، پس از فروپاشی شوروی داشتند) و از سوی دیگر این موضوع را نشان می دهد که این "روسنفکران" به چیزی به نام صداقت و اخلاق پایبند نیستند و برای رسیدن به هدف به هر چیز از جمله به دروغ نیز چنگ می زنند و به عبارت دیگر برای آنها هدف، وسیله را توجیه می کند.
در دقیقه ۵:۴۵ از این گزارش، عیسی سحرخیز با آب و تاب از سختی های دوران احمدی نژاد سخن به میان آورده و به خبرنگار هلندی می گوید که در آن دوران، امکان نداشت که فرتور یک زن بدون حجاب را در روزنامه ببینید!
همان گونه که می بینید، در این فرتور اشتون بدون روسری است. این نسخه از روزنامه مربوط به دوران احمدی نژاد است |
ولی برای آگاهی ایشان و دیگر هم میهنان، فرتوری از برگ نخست روزنامه دولتی ایران شماره ۵۰۵۴ به تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۹۱ که مربوط به دوران دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد می شود، آورده شده است، تا هم ایشان ببینند که آنچه می گویند و بر آن هم سخت پافشاری می کنند، درست نیست و هم ایرانیان بهوش باشند که هر آنچه که "روشنفکران" خودکم بین و گمراه ما بلغور می کنند، با واقعیت ارتباط ندارد و از روی صداقت و دلسوزی به میهن نمی باشد.
این گونه سیاه نمایی ها از دولت و شخص احمدی نژاد، در دوران روحانی مد شده است و هم "روشنفکران" ما و هم روزنامه و تارنماهای زرد پشتیبان آنها می خواهند به ما بباورانند که همه بدبختی های ایران زیر سر احمدی نژاد و مشایی بوده است. و برای رسیدن به این هدف هم حاضرند زبان به هر دروغی بزنند.
البته در اینجا هدف، دفاع از احمدی نژاد نیست. هر چند که بر این باورم، احمدی نژاد با همه ایرادهایی که دارد، به دلیل شهامت، نداشتن فساد مالی و آگاهی درست از شرایط کنونی دنیا، هنوز یکی از اندک کسانی است که بسیار بهتر از شبه سیاستمداران فیسبوک باز، می تواند ایران را از بن بست کنونی به در آورد.
فراموش نکنیم که احمدی نژاد در مواردی مانند در آغوش گرفتن مادر چاوز و احساس همدردی با این مادر داغدیده، حتی لحظه ای نیز به انتقادات چندش آور مخالفان چپ و راست توجه نکرد و به درستی نشان داد که برخلاف بسیاری از "روشنفکران" ما، بر سر آنچه که به آن باور دارد، می ایستد.
اکنون، عیسی سحرخیز می کوشد این خبرنگار هلندی را حالی کند که احمدی نژاد نمی توانست فرتور یک زن بی حجاب را در روزنامه ها تاب بیاورد. به راستی که وجدان هم چیز خوبی است!
به نظر می رسد که لازم است، به "روشنفکران" خوش باور و نه چندان صادق مان یادآوری کنیم، که اگر نمی توانند راه درست را به ما نشان دهند، دستکم صداقت داشته باشند و نکوشند ما را به زور به کژراهه کشانده و به ما بباورانند که هدف، وسیله را توجیه می کند!
اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
__________________
____________________________________________________
Hadaf, vasile rā toujih namikonad!
Dar mourede in gozāresh (dastekam bakhshe nokhoste ān ke tā konun pakhsh shode ast) goftanihā, besyār ast. In ke siāsathāye āshofte va bihesābo ketābe ākhundhāye jahānvatan, chegune Irān rā darmānde karde ast, be rāsti dele ādam rā be dard miāvarad.
Irāne konuni va shahrvandāne ān be Russiyeye pas az forupāshiye Shouravi mimānand. Dar ān dourān ham Rushā, ke sālhā dar poshte pardeye āhanin negahdāshte shode budand, pas az foru rikhtane divār, mānande nadid badidhā, shifteye Gharb va beviĵe Āmrikā shode va har chizi rā ke nām va neshāni az Gharb va Āmrikā dāsht, ān ham tanhā be in dalil ke Gharbi bud, misetudand va khub be shomār miāvardand. Albatte gonāhi ham nadāshrand. Gonāhe asli motavajjehe hokumat va sistemi bud ke ānhā rā sālhā dar enzevā qarār dāde bud.
Albatte, Rushā pas az chandi motavajjeh shodand ke dāstān az che qarār ast va chehreye vāqeyiye Gharb rā didand va bā āmadane Putin, saranjām dobāre eetemāde be nafse khod rā be dast āvardand va bā talāsh tavānestand tahqire sālhāye forupāshi rā kamābish jobrān konand.
Dar mourede Irāniān niz hamin gune khāhad bud. Irānihā be dalile bāykothāe Gharb, dar enzevā qarār gerefteand va har chize Gharbi barāye ānhā tāze, dast natāftani, khub va setudani ast. Vali saranjām ānhā niz motavajjehe dāstān khāhand shod. Dastekam omide ān hast ke chonin shavad.
Vali ānche ke dar in gozāresh, shegeftiye ādam rā barmiangizad, in ast ke barkhi az “roushanfekrāne” Irāni, beviĵe az jense eslāhtalab, be har chizi chang mizanand tā mourede tavajjohe Gharb qarār girand.
In vāqeiyat az yek su neshān dahandeye ehsāse heqārati ast ke ānhā nesbat be Gharb va pishrafthāye ān dārand (hamān ehsāsi ke Rushā niz, pas az forupāshiye Shouravi dāshtand) va az suye digar in mouzu rā neshān midahad ke in “roushanfekrān” be chizi be nāme sedāqat va akhlāq pāyband nistand va barāye residane be hadaf be har chiz az jomle dorugh niz chang mizanand va be ebārate digar barāye ānhā hadaf, vasile rā toujih mikonad.
Dar daqiqye 05:45 az in gozāresh, Isā Saharkhiz bā ābotāb az sakhtihāye dourāne Ahmadineĵād sokhan be miān āvarde va be khabarnegāre Holandi miguyad ke dar ān dourān, emkān nadāsht ke farture yek zane bedune hejāb rā dar ruznāme bebinid!
Hamān gune ke mibinid, dar in fartur Ashton bedune rusari ast. In noskhe az ruznāme marbut be dourāne Ahmadineĵād ast. |
Vali barāye āgāhiye ishān va digar hammihanān, farturi az barge nokhoste ruznāmeye doulatiye Irān shomāreye 5054 be tārikhe 27 Farvardin 1391 ke marbut be dourāne dowome riāsate jomhuriye Ahmadineĵād mishavad, āvarde shode ast, tā ham ishān bebinand ke ānche miguyand va bar ān ham sakht pāfeshāri mikonband, dorst nist va ham Irāniān be hush bāshand ke har ānche ke “roushanfekrāne” khodkambin va gomrāhe mā balghur mikonand, bā vāqeiyat ertebāt nadārad va az ruye sedāqat va delsuzi be mihan namibāshad.
In gune siāhnamāyihā az doulat va shakhse Ahmadineĵād, dar dourāne Rouhāni mod shode ast va ham “roushanfekrāne” mā va ham ruznāme va tārnamāhāye zarde poshtibāne ānhā mikhāhand be mā bebāvarānand ke hameye badbakhtihāye Irān, zire sare Ahmadineĵād va Mashāyi bude ast. Va barāye residan be in hadaf ham hāzerand zabān be har dorughi bezanand.
Albatte dar injā hadaf, defā az Ahmadineĵād nist. Har chand ke bar in bāvaram, Ahmadineĵād bā hameye irādhāyi ke dārad, be dalile shahāmat, nadāshtane fesāde māli va āgāhiye dorost az sharāyet konuniye donyā, hanuz yeki az andak kasāni ast ke besyār behtar az shebe siāsatmadārāne Facebookbāz, mitavānad Irān rā az bonbaste konuni be dar āvarad.
Farāmush nakonim ke Ahmadineĵād dar mavāredi mānande dar āghush gereftane mādare Chāvez va ehsāse hamdardi bā in mādare dāghdide, hattā lahzeyi niz be enteqādāte chendeshāvare chap va rāst tavajjoh nakard va be dorosti neshān dād ke barkhalāfe besyāri az “roushanfekrāne” mā, bar sare ānche ke be ān bāvar dārad, miistad.
Aknun Isā Saharkhiz mikushad in khabarnegāre Holandi rā hāli konad ke Ahmadineĵād namitavānest farture yek zane bihejāb rā dar ruznāmehā tāb biāvard. Be rāsti ke vejdān ham chize khubi ast!
Be nazar miresad ke lāzem ast, be “roushanfekrāne” khoshbāvar va na chandān sādeqemān yādāvari konim, ke agar namitavānand rāhe dorost rā be mā neshān dahand, dastekam sedāqat dāshtebāshand va nakushand mā rā be zur be kaĵrāhe keshānde va be mā bebāvarānand ke hadaf, vasile rā toujih mikonad!
Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!
______________________________