پیشگفتار کتاب "واژه نامه پارسی، نگارش نو
هم میهنان و همزبانان گرامی،
دنیا دارد با شتاب به پیش می رود. دنیای کنونی با دنیای صد سال پیش که دگرگونی ها در آن به آرامی انجام می گرفت، تفاوت های بنیادین دارد. دگرگونی های چند دهه اخیر پیامد پیشرفت های بزرگی است که روش پیوند و ارتباط آدمها با یکدیگر را به گونه ای شگفت انگیز تغییر داده و در آینده نیز تغییر خواهد داد.
این دگرگونی ها به سبب پیشرفت های بزرگی است که در دانش الکترونیک و به پیروی از آن در دنیای اتباطات رخ داده است. اینترنت کار دسترسی به اطلاعات را بسیار آسانتر کرده است. شبکه های گروهی در اینترنت، این امکان را به کاربران می دهند تا دیدگاه های خود را به گونه گسترده ای پخش کرده و به آگاهی دیگران برسانند. در کتابخانه های اینترنتی، نایاب ترین کتابها را نیز می توانید پیدا کنید. کنترل و سانسور شهروندان آن گونه که در گذشته دیده می شد، دیگر امکان ندارد. روزنامه های اینترنتی بازار را از دست روزنامه های چاپی گرفته اند. این روزنامه ها در مقایسه با روزنامه های چاپی نه تنها ارزانترند، بلکه به آسانی نیز به روز میشوند و همه جا در دسترس هستند. کار به رادیو نیز کشیده شده و تلویزیون هم در امان نمانده است. تلویزیون های اینترنتی دارند کم کم جای کانالهای سنتی را میگیرند. البته بازار نیز بیکار ننشسته و خرید و فروش کالا از راه اینترنت، روز به روز گسترش می یابد. حتا دولتها هم پی برده اند که کنار کشیدن از اینترنت نه آسان است و نه شدنی. به همین دلیل دست به کار شده و دادن خدمات اینترنتی به شهروندان را آغاز کرده اند.
اینها همه نشانه هایی هستند از اینکه دنیا با شتاب به سوی الکترونیکی شدن گام برمی دارد و ایستادن در برابر این پیشرفت و دگرگونی ها بی فایده است. دگرگونی هایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم بر زندگی ما تاثیر بزرگی خواهند داشت .باید با این جنبش همراه شد .کشورهایی که بدون برنامه در کناری ایستاده و به تماشای دیگران سرگرمند، در آینده با مشکلات بزرگی روبرو خواهند شد و تاوان این سهل انگاری را دو چندان خواهند پرداخت.
شوربختانه جایگاه کشورمان در این دگرگونی و پیشرفت ها، چندان رضایتبخش نیست. کشوری به این بزرگی و دارای اینهمه نیروی جوان، سزاوار جایگاهی بهتر از این است. البته نقش جوانان ایران در این زمینه نه تنها منفی نیست، که اندک پیشرفتی که در کشورمان در این زمینه می بینیم را مدیون آنها هستیم. باید به آنها افتخار کرد. ولی در این که چه عواملی سبب شده است تا ما در جایگاه شایسته امان نباشیم می توان از مواردی مانند شرایط سیاسی کشور و بی برنامگی را نام برد. در کنار اینها، عوامل دیگری نیز هستند که نقش بزرگی را در این زمینه بازی می کنند ولی کمتر به چشم می آیند. یکی از این عوامل، الفبای ناقص و نارسایی است که ما به کار میبریم. زمان آن رسیده است که نقش بازدارنده این الفبا و مشکلات بزرگی که این نگارش نارسا برای ما به ارمغان آورده است را رو کرده و برای این درد دارویی بیابیم. الفبایی که هیچ پیوند و هم خوانی با زبان شیرین و پربار پارسی ندارد. الفبایی که زبان پارسی را در نارسایی خود زندانی کرده است و از شکوفایی و گسترش آن جلوگیری می کند.
البته جای شگفتی هم نیست و نباید بیش از این هم انتظار داشت. چون این الفبا، الفبای تازی است و برای زبان تازی پدید آمده است. دست روزگار آن را به ما تحمیل کرد و سهل انگاری و تنبلی نیاکانمان، آن را جا انداخت و کار را به جایی رساند که امروز می بینیم.
این الفبا دارای نارساییهای بسیاری است که برخی از آنها در زیر می آیند:
- یکی از بزرگترین نارساییهای این الفبا، نداشتن حروف آوادار) صدا دار (است. این کمبود، کار یادگیری و خواندن واژه ها را بسیار دشوار می کند. البته این مشکل به چند هزار سال پیش بر میگردد.
آن گونه که دانشمندان و پژوهشگران می گویند، الفبای فنیقی، نخستین الفبایی که نزدیک به سه هزار سال پیش پدید آمد، مادر بسیاری از الفباهای کنونی می باشد و الفبای تازی، یونانی، عبری و چندین الفبای دیگر از آن پدید آمده اند. زمانی که تازی ها این الفبا را به کار گرفتند، ایراد بزرگ آن، که همین نداشتن حروف آوادار است را، یا ندیدند و یا دیدند و نتوانستند چاره ای برای آن بیابند. زمانی بس دراز گذشت تا آنها به فکر افتادند با بکارگیری زبر، زیر و پیش (فتحه، کسره و ضمه) این مشکل را برطرف سازند. ولی این هم تلاش بیهوده ای بیش نبود و نه تنها مشکل را چاره نشد، بلکه این الفبا و نگارش را زشت و پیچیده تر هم کرد. هنوز پس از سه هزار سال این ایراد و کمبود برطرف نشده است.
درست بر عکس آن، یونانی ها در همان آغاز بکارگیری الفبای فنیقی، به کمبود بزرگ آن پی برده و بسیار زود برای آن چاره ای یافتند. آنها با افزودن حروف آوادار، ایراد و کمبود الفبای فنیقی را برطرف کرده و بدین گونه یادگیری و خواندن واژه ها را آسان نمودند.
این الفبا با تغییراتی که در یونان یافت، بوسیله بازرگانان و مهاجران به ایتالیا راه پیدا کرد. در آنجا نیز بنا بر نیاز زمان، تغییراتی در آن داده شد و سرانجام الفبای لاتین را پدید آورد. پیروزی امپراتوری روم سبب گسترش هر چه بیشتر الفبای لاتین در اروپا گردید و چنانکه امروز می بینیم الفبای لاتین به شکل های گوناگون در اروپا و امریکا به کار می رود و وسیله نوشتن این ملت ها شده است. الفبای لاتین به مانند الفبای یونانی دارای حروف آوادار بوده و حتا از آن پیشرفته تر است. به همین سبب، گسترش بسیار یافته و از اروپا تا امریکا را زیر پوشش خود گرفته است.
زمانی که برای خواندن واژه "سر" تردید داشتید که آیا منظور سر به معنی بالا است، یا سر به معنی راز، یا سر به معنی لیز، و از نارسایی این واژه کلافه شدید، نه به فنیقی ها ناسزا بگویید و نه حتا به تازی ها. به جای آن باید نشست و خرد را به کار گرفت و دید چگونه این درد را می توان درمان کرد. گناه، گناه فنیقی ها نیست که این الفبا را پدید آوردند. حتا گناه تازی ها هم نیست که این الفبا را برای زبان خودشان به کار گرفتند و به ما هم چپاندند. گناه، گناه خود ماست که بدون خرد، زبان شیوای پارسی را در زندان این الفبا انداخته ایم و هنوز هم بر آن پافشاری می کنیم.
-الفبای تازی برای یک حرف، دو یا چند نشانه گوناگون دارد که به هنگام بر زبان راندن، هیچ تفاوتی با هم ندارند. این الفبا آنجا که باید حرف آوادار داشته باشد، ندارد ولی جایی که باید برای آسانی تنها یک حرف داشته باشد، نشانه های گوناگونی دارد که تنها، کار یادگیری را دشوارتر می کند و هیچ خاصیت دیگری ندارد.
این الفبا چهار حرف ز، سه حرف س، دو حرف ت و غیره دارد. البته این لیست به همین جا پایان نمی یابد ولی اگر به همین نمونه کوچک هم نگاه کنیم به ژرفای نارسایی این الفبا پی خواهیم برد. اینکه میان چهار ز و سه س و نمونه هایی از این دست، در زبان تازی تفاوت هست چه ربطی به زبان پارسی دارد؟ چرا کودک ایرانی باید تاوان آن را بپردازد که برای یادگیری دیکته درست واژه ها، سالها باید تلاش کند؟ آنهم تلاشی برای هیچ! بز را بظ بنویسید یا بض، فرقی نمی کند و به هر حال بز خوانده میشود.
در باره همزه و های گویا و گنگ (ملفوظ و نا ملفوظ) که خود داستان خنده داردیگری است، سرتان را درد نمی آورم.
- این الفبا با فناوری های پیشرفته مانند رایانه و اینترنت همخوانی ندارد .به کار بردن این الفبا در اینترنت و رایانه، بسیار دشوارتر از الفبای لاتین است و دردسر بسیاری به همراه دارد. تازه آن هم بدون کم و کاستی نیست. دلیل آن هم این است که پایه زبان برنامه نویسی در رایانه، بر الفبای لاتین گذاشته شده است. در اینجا نیز الفبای نارسای تازی سخنی برای گفتن ندارد. این الفبای نارسا، جلوی پیشرفت جوانان باهوش ایرانی و پارسی زبان را، در زمینه برنامه نویسی و دیگر کارهای کامپیوتری گرفته است. هرچند برای برطرف کردن این نارسایی، تلاش هایی شده است و شرکت هایی مانند گوگل برنامه هایی ساخته اند ولی این گونه برنامه ها تنها گوشه ای از مشکل را حل می کنند و قادر به حل بنیادین مشکل نیستند. مشکلاتی از این دست را باید بنیادی و یک بار و برای همیشه حل کرد. ریشه مشکل، الفبای خراب و نارسای تازی است و راه حل آن، تنها دست کشیدن از این الفبای نارسا و پیدا نمودن جایگزینی مناسب برای آن است.
- به دلیل کاربرد این الفبا توسط ایرانی ها، بسیاری از مردم کشور های دیگر، ایران را یکی از کشورهای تازی به حساب می آورند. از آن بدتر هم آنکه، شرکتهایی مانند مایکروسافت به ظاهر تفاوتی میان زبان پارسی و تازی نمی بیند. بسیاری از برنامه های رایانه ای، نسخه پارسی ندارند و یا اگر هم دارند دست و پا شکسته و نیمی تازی نیمی پارسی هستند. بیش از یکصد میلیون پارسی زبان در دنیا وجود دارد و وقت آن رسیده است که شرکت های بزرگ، آنها را جدی بگیرند. الفبای تازی در این زمینه نیز کارشکنی می کند. با بکارگیری یک الفبای قانونمند، شرکت هایی مانند مایکروسافت و اپل مجبور میشوند به زبان پارسی، توجه درخور و شایسته آن بنمایند. باید خود دست به کار شد وگر نه، آب از آب تکان نخواهد خورد و پس از ویندوز ۱۰ نیز، آش همان و کاسه همان خواهد بود، که هست.
- این الفبای بدون حساب و کتاب، مردم کشورهای دیگر را هم، که قصد یادگیری زبان پارسی را دارند، ترسانده و برای همیشه نسبت به این زبان شیرین دلسرد می کند. کسان بسیاری بوده اند که با خواندن تاریخ و فرهنگ ایران زمین یا به دلیل تماس با پارسی زبانان تصمیم به یادگیری زبان پارسی گرفته، ولی با نخستین برخورد با این نگارش پیچیده و زشت، شور و شوق خود را از دست داده اند.
-شرایط سیاسی منطقه و جهان به گونه ای دگرگون شده است که نیاز به یکپارچگی کشورهای پارسی زبان را هر روز بیشتر می کند. این یک مورد راهبردی و بسیار مهم است. موردی که نیاز به آن را حتا مردم کوچه و بازار نیز، احساس می کنند. ما باید سیاستمان را در مسیر همبستگی و یکپارچگی کشورهای پارسی زبان تنظیم کنیم. پیداست که یک الفبای قانونمند و درست، از مهمترین پایه های این برنامه خواهد بود. الفبایی که ما را به همزبانانمان در دوشنبه، سمرقند، بخارا، هرات و کابل و دیگر مناطق پارسی زبان پیوند دهد. الفبایی که سبب گسترش و یکسان شدن زبان پارسی گشته و با ایجاد یک فرهنگستان زبان، کار پالایش زبان پارسی را پیشرفت و شتاب بخشد. زبان پارسی، نیازمند یک فرهنگستان توانا و کوشا است که از همه کشورهای پارسی زبان نماینده داشته باشد. چنین سازمانی برای ما، حتا از وزارت دفاع نیز مهمتر و واجب تر است. بودجه این سازمان را باید پیش از هر سازمان و اداره دیگر فراهم نمود. حتا اگر پولی برای ساخت یا خرید جنگ افزار برایمان بجا نمانده باشد. جنگ افزار زبان پارسی کاراتر از هر سلاح دیگری است. ارزش آن را بدانیم و پیش از آن که دیر شده باشد، دست به کار گسترش آن شویم. نخستین گام در این راه جایگزینی الفبای کنونی است.
-آنچه در بالا آورده شد تنها چند نمونه ازدلایل نارسایی این الفبا می باشد. این که یادگیری این الفبای دشوار و نارسا، سالیانه چه هزینه هنگفتی بر ملت ایران تحمیل می کند و اثر منفی آن بر زبان پارسی در رشته های گوناگون تا چه اندازه است را، تنها یک پژوهش دقیق و علمی می تواند روشن می کند.
ولی آنچه مرا بیش از هر چیز وادار به این کارکرد، حقیقت تلخی است که ما چشم بر آن بسته ایم .
در سی سال گذشته آنگونه که گفته میشود، نزدیک به پنج میلیون ایرانی، میهن خود را ترک گفته و در خارج از کشور زندگی می کنند. فرزندان بیشتر این هم میهنان می توانند به پارسی سخن بگویند ولی نوشتن به پارسی برای آنان دشوار و گاه ناممکن است. دلیل آن هم همین الفبای ناآشنای تازی است که در اینجا نیز به ضرر زبان پارسی کار می کند. این سبب می شود که هم میهنان جوان ما روز بروز بیشتر از زبان پارسی فاصله بگیرند. این خطر و تهدید بزرگی است که باید جدی گرفته شود. اگر آنها زبان پارسی را از دست بدهند، ما این سرمایه های گرانبها و بزرگ را برای همیشه از دست داده ایم .این جوانان سرمایه های گرانبهای ایران هستند که مام میهن، در آینده سخت به آنها نیاز دارد. اگر امروز سهل انگاری کرده و برای این سرمایه بزرگ برنامه ریزی نکنیم، آنها را برای همیشه از دست داده ایم و در آینده نیز نخواهیم توانست این اشتباه را جبران کنیم. فردا دیر است. همین امروز باید دست به کار شد. باید با جا بجا کردن الفبای تازی با الفبایی که آشنا، آسان و قابل دسترسی با شد، پلی میان این جوانان و مادر میهن برقرار نمود.
داستان زبان پارسی و الفبای تازی، به این می ماند که باری گرانبها از سیم و زر را، بار یک گاری فرسوده و کهنه کرده اند و دارند به سختی به پیش می برند. اینکه این گاری فرسوده هر روز یک جایش خراب می شود و از کاروان پس افتاده است، چیزی از ارزش بار نمی کاهد، ولی نگرانی بزرگ این است که این بار گرانبها با این روش، هرگز به سرمنزل مقصود نرسد. تازه راه های سخت تری نیز در پیش است و زمستان هم دارد نزدیک می شود.
هم میهنان، همزبانان، با این گاری فرسوده امانتی، به جایی نخواهیم رسید! باید در اندیشه به کارگیری وسیله ای مدرن و پیشرفته بود که ارزش این بار گرانبها را داشته باشد و بتواند راه های دشواری را که در پیش است، به آسانی بگذراند.
سهل انگاری نیاکانمان در این رابطه، ما را با مشکلات بزرگی روبرو کرد. سهل انگاری ما، دشواری هایی دو چندان بزرگتر برای نسل آینده این سرزمین به ارث خواهد گذشت که سبب پس افتادن ایران و سرزمین پارسی از کاروان تمدن خواهد شد. ما به نیاکانمان در این رابطه ایراد میگیریم و آنها را به سهل انگاری متهم می کنیم. بهوش باشیم که خود نیز با تنبلی و سهل انگاریمان، نسل آینده را وادار به ناسزاگویی نکنیم.
چگونه تا اینجا را تاب آوردیم، داستان دیگری است ولی باید بدانیم که ادامه این راه کژ، زبان پارسی را تهدید کرده و سبب نابودی فرهنگمان میشود .دیگر زمانی برای سهل انگاری به جا نمانده است.
پس چه باید کرد؟ پاسخ این پرسش بسیار آسان است. هر چه زودتر باید الفبای تازی را کنار گذاشت و الفبای دیگری را جایگزین آن نمود. الفبایی که کمبودهای الفبای تازی را نداشته و آسان تر، آشناتر و قانونمندتر از آن باشد. هم اکنون تنها الفبایی که بتواند چنین ویژگیهایی را داشته باشد، الفبای لاتین است. این الفبا به دلیل جهانی بودن زبان انگلیسی فراگیر، آشنا و آسان است و به کارگیری آن، کمترین هزینه و بیشترین بازده را دارد. هم برای ما آسان است که نگارشمان را بر پایه آن قرار دهیم و هم برای بیگانگان آسان است تا با آن زبان پارسی را فرا گیرند. ضمن این که چاره مشکلات ایرانیان خارج از کشور نیز هست.
بدون تردید خواهید گفت که این روش تازه ای نیست و این گونه نگارش پیشتر نیز، با نام های پینگلیش و فینگلیش تجربه شده و شکست خورده است. درست است! این ایده تازه ای نیست. آنچه تازه است روش کاربرد و نگرش به آن است.
در این مورد باید بیشتر توضیح دهم. همان گونه که می دانید پس از فراگیر شدن رایانه و اینترنت کاربران، بسیار زود پی به نارسایی های الفبای تازی برده و در صدد پیدا کردن چاره ای برای آن شدند. بدین ترتیب کاربرد الفبای لاتین برای زبان پارسی آغاز شد. آنها مناسب ترین راه را برگزیدند. ولی گروههای گوناگونی که هر کدام دلیل ویژه خود را دارند با این کار به مخالفت برخاسته اند.
گروهی از این می ترسند که این تغییر الفبا، پایه دین را سست کند و گروه دیگری بدرستی در یافته است که این کار می تواند سکوی جهشی برای ایرانیان و پارسی زبانان شده و سبب پیشرفت آنها گردد و به همین دلیل، همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا آن را از کار بیاندازند.
برخی نیز بکارگیری الفبای لاتین را تلاشی برای نزدیکی به اروپا، و خود را اروپایی نشان دادن می دانند. در حالی که این الفبا، که سرچشمه آن از خاور میانه آغاز شده است، همچون بسیاری از دانش های دیگر، نتیجه کار ملت های گوناگونی است که هر کدام به سهم خود در تکمیل آن، نقش داشته اند. این هیچ ربطی به اروپایی شدن ندارد .اینکه کشور هایی می کوشند تا خود را به زور به اروپا پیوند بزنند به دلیل آن است که آنها، پیشینه و فرهنگ برجسته ای ندارند. ولی ایران با این فرهنگ و پیشینه باشکوه، مگر دیوانه است که بخواهد خود را به دیگران بچسباند. ما همیشه به پیشینه و فرهنگ خود افتخار کرده ایم و آن را یکی ازدلایل پابرجا ماندن این ملت و کشور می دانیم. ما ایرانی بوده، هستیم و خواهیم بود.
گروهی نیز می گفتند، به کارگیری این الفبا، پیوند ما را با گذشته و نیاکانمان از میان خواهد برد. گمان نمی کنم که خود آنان نیز، به این سخن باور داشتند. ولی بهر حال شرایط به گونه ای پیش رفت که هر کس به سلیقه خود نسخه جدیدی از نگارش لاتین را درست کرد و به کار برد. همین بی نظمی ها سبب گشت تا خواندن و نوشتن با الفبای لاتین بسیار آزار دهنده و بی ارزش گردد. نام زشت و نا آشنای پینگلیش و فینگلیش را هم بر آن گذاشتند تا آن را در چشم کاربران سیاه تر کنند. در این کار موفق هم شدند. چون کسی پیدا نشد که شکست این روش را ریشه یابی کند و بگوید که نه الفبای لاتین، بلکه بی قانونی و بی نظمی دلیل شکست این نگارش بوده است.
شاید کمتر به آن اندیشیده باشیم ولی به هنگام خواندن یک واژه، به تک تک حرفهای آن واژه نگاه نمی کنیم بلکه یک دید کلی به واژه می اندازیم. همان گونه که با دیدن یک شخص نیز بجای دقیق شدن در پوشاک یا کفش آن شخص، نگاه نخستین ما به او، یک نگاه کلی است. واژه ها مانند آدمها هستند. ریز، درشت، بلند، کوتاه، زشت و زیبا را نیز می توان در واژه ها یافت. برای روشن شدن سخن، به این نوشته نگاه کنید
Aoccdrnig to a rscheearch at Cmabrigde Uinervtisy, it deosn't mttaer in waht oredr the ltteers in a wrod are, the olny iprmoetnt tihng is taht the frist and lsat ltteer be at the rghit pclae. The rset can be a total mses and you can sitll raed it wouthit a porbelm. Tihs is bcuseae the huamn mnid deos not raed ervey lteter by istlef, but the wrod as a wlohe.
همان گونه که می توان دید، بیشتر واژه های این نوشته اشتباه هستند. با وجود این، می توان آن را به آسانی خواند. دلیل آن این است که مغز آدمی به هنگام خواندن یک واژه، همه حرفهای آن را نمی خواند بلکه با یک نگاه کلی به واژه، می کوشد آن را بشناسد. به این می مانند که شما عکسی را نگاه کرده و می کوشید آدمهای درون عکس را شناسایی کنید. هر چه بیشتر یک شخص را دیده باشید، آسان تر می توانید او را شناسایی کنید. در مورد واژه ها نیز به همین گونه است. اگر واژه ای را بسیار دیده یا نوشته باشید، به آسانی می توانید آن را شناسایی کرده و بخوانید. مهم این است که واژه را همیشه به یک صورت و بر پایه دستور مشخصی بنویسید. و گرنه شناسایی آن دشوار خواهد بود. شناسایی کسی که موهایش را بسیار متفاوت آرایش کرده باشد نیز، در نگاه اول مشکل است ولی کم کم به آن عادت کرده و پس از چند روز می توانیم او را به آسانی شناسایی کنیم.
دلیل این که نوشتن با الفبای لاتین سرانجامی نداشت این بود که برای واژه ها، تصویر درست و ثابتی نداشیم که بتوانیم آن را در مغز خود ثبت کنیم. برای یک واژه، هر بار با تصویری متفاوت روبرو می شدیم. این سبب ناهنجاری و سردرگمی ما می شد. برای آشنایی با اندک واژه هایی که یکسان نوشته می شدند نیز، زمان کمی گذاشته بودیم. این به هر حال هیچ ربطی به الفبای لاتین ندارد و تردیدی در برتری الفبای لاتین بر الفبای تازی و مناسب تر بودن آن برای زبان پارسی نیست.
شاید بپرسید اگر الفبای لاتین برای زبان پارسی مناسبتر است، پس چرا خواندن یک نوشته با الفبای لاتین دشوارتر از خواندن همان نوشته با الفبای تازی است. پاسخ این است که ما سالها روی الفبای تازی کار کرده و برای یادگیری آن از زمان دبستان زحمت کشیده ایم . اگر همین انرژی و کار را روی الفبای لاتین بگذاریم، بازده آن به مراتب بیشتر خواهد بود. البته نسل آینده و کودکانی که آموزش زبان پارسی را با الفبای لاتین آغاز کنند، این مشکل را نخواهند داشت.
در رابطه با نسل کنونی نیز، مشکل کوچکتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. این نسل نیز به تدریج با واژه های پارسی که در قالب لاتین نوشته شده اند، آشنا شده و سرانجام به آنها خو خواهند گرفت. به گونه ای که با یک نگاه می توانند واژه ها را شناخته و آنها را بخوانند. این کار بدون تردید دردسر نیز دارد و زمان می برد. هر کاری در آغاز دردسر و زحمت دارد. باید این تلاش و زحمت را برای گسترش و شکوفایی زبان پارسی، برای بهروزی نسل آینده این کشور، برای سربلندی و پیشرفت ایران و دیگر سرزمین های پارسی زبان، به جان خرید.
باید زمانی را پیش چشم آورد که این الفبا در اینترنت، روزنامه ها، کتابها، تلویزیون و سینما، بر سردر فروشگاهها، برپلاک نام خیابان ها، روی دفتر نوآموزان، بر پایان نامه دانشجویان، بر پیراهن ورزشکاران، روی یونیفرم سربازان و در کنار پرچم سه رنگی که بر لباس کیهان نوردان ایرانی نقش بسته است، به کار برده می شود. آن زمان خواهد رسید. تردیدی نداشته باشد.
برخی، شاید اندیشه کاربرد الفبای لاتین برای زبان پارسی و آنچه که در اینجا گفته شد را، کمی ساده و خیالی بدانند. ولی به یاد داشته باشیم که حتا بزرگترین کارها و پیشرفت ها نیز، از یک خیال و اندیشه ساده سرچشمه گرفته است. زمانی که در یک هواپیمای غول پیکر نشسته و در چند ساعت از یک قاره به قاره دیگر پرواز می کنیم، به این نمی اندیشیم که این فناوری پیچیده و پیشرفته، از یک اندیشه و خیال ساده آغاز شده است. گام نخست در ساخت این هواپیمای پیشرفته زمانی برداشته شد، که شخصی بر پایه خیال کودکانه اش، می خواست پرواز پرندگان را تقلید کند.
سرانجام باید روزی گام نخست را برداشت.
اهورامزدا ایران زمین را از دشمن، دروغ و خشکسالی نگاه دارد.
۳ اسپند ۱۳۸۸ خورشیدی
زاگرس آریان
E-mail: zagros.aryan@gmail.com
پی نوشت: یادمان باشد که که نام زبان ما، "پارسی" است و نه فارسی. واژه زشت "فارسی" را تازی ها، به دلیل آن که الفبای تازی حرف پ را نمی شناسد، درست کردند. شایسته نیست نام خود را به زبان بیگانه بخوانیم. در این واژه نامه تنها واژه "پارسی" به کار برده می شود
بزودی دستور و روش نگارش پارسی با الفبای نو (لاتین) را در اینجا خواهید دید
این یک توطئه است که در زمان سید ضیاء طباطبائی نیز می خواست انجام شود.
پاسخحذفبرای از بین بردن یک تمدن و نژاد و قوم و ملت باید تاریخ آنرا از بین برد . حال برای اینکه یک ایرانی دیگر نتواند کتابهای قدیم و علم ثابت کهن خود را بخواند زبان او را عوض کنید اول خط سپس زبان.
علم خرافی غرب که هر سه سال تمام قوانین خود را عوض می کند پیشرفت نیست.