اگر تاریخ ایران را ورق زده و سرگذشت حاکمان آن را کمی مورد توجه قرار دهیم، به آسانی پی می بریم که این سرزمین را، دو دسته و گونه مختلف از دولتمردان، اداره کرده اند:
یکی آن دسته که خود را خدمتگزار ملت نامیده و همه تلاش خود را بکار گرفته اند تا ایران را در مسیر پیشرفت، سربلندی و سرافرازی قرار دهند و دیگری، آن که ملت را خدمتگزار خود دانسته، روزگار را به خوشگذرانی سپری کرده و تلاش چندانی برای پیشرفت این کشور انجام نداده اند.
جای شگفتی هم نیست که پیرامون گروه نخست را میهن دوستان لایقی فرا گرفته بودند که هم از نظر کاردانی و هم از نظر اخلاقی شایستگی داشتند. در حالی که گرداگرد گروه دوم را مشتی نالایق زبون و دون مایه، بسته بودند که تنها هنرشان چاپلوسی و زبانبازی بود.
گروه نخست با هوشیاری، از نفوذ این مگسان گرد شیرینی، پیشگیری کرده و راه را بر آنها بسته بودند. در حالی که گروه دوم که به شنیدن چاپلوسی معتاد شده بودند، دستگاه دولت را به جایگاهی برای عرض اندام چرب زبانان بی کفایت ولابه گران بی لیاقت تبدیل کرده بودند.
چندی پیش در خبرها آمده بود که استاندار گیلان در نشست مشترك دولت و مسئولان اجرايي كشور گفته بود: قبلاً دنيا ايران را به كوروش كبير ميشناختند ولي اکنون به "محمود كبير" ميشناسند!
هم میهن گرامی،
این خبر، و بویژه این که شما هیچ گونه اعتراضی نسبت به آن نداشته اید، بسیار بدور از انتظار بود. آخر ملت ایران، شما را به عنوان کسی می شاسند که به فروتنی زبانزد است و به خدمتگزاری ملت افتخار می کند. اما این تصویر با آنچه که در این خبر آمده است هماهنگی ندارد.
آنچه که در این خبر آمده است بروشنی بوی چاپلوسی و لابه گری می دهد و آدم را به یاد خلفای بی کفایتی می اندازد که دلشان را به مدح و سنای دیگران خوش کرده و دستگاه دولت را بازیچه دست چرب زبانان و چاپلوسان قرار داده بودند.
هم میهن گرامی، آنهایی که این گونه از شما تعریف و تمجید می کنند، نه کوروش بزرگ (کبیر) را می شناسند و نه دلشان برای شما سوخته است. فراموش نکنید، همانهایی که شاه را خدایگان روی زمین می نامیدند، پس از برگشتن ورق، نخستین کسانی بودند که در رسانه ها، به بدگویی از ایشان پرداختند.
براستی که گذشته و تاریخ می تواند آموزگار خوبی باشد. تنها شرط آن این است که ما دانش آموزان خوبی بوده، چشمانی باز و گوشهایی تیز داشته باشیم.
این گونه ستایش ها، حتی اگر بدون غرض و مرض هم باشد، به برداشت و تصویری که ملت ایران از شما دارد، بسختی ضربه می زند. شایسته است که در این مورد واکنش نشان داده و با برکنار کردن این استاندار، بر روی این رسم ناپسند که شوربختانه آفت دولتمردان ایرانی گشته است، خط کشیده و به این عادت زشت پایان دهید.
این فرصت خوبی است تا بطور رسمی بخواهید از به کار بردن عنوانهای بیمورد و بیجا در مکاتبات دولتی و در صورت امکان در رسانه های همگانی خودداری شود. آخر در زمانی که حتی در روستاهای کشور هم، دکتر و مهندس یافت می شوند، بکار بردن این گونه عناوین و القاب دیگر موردی ندارد. شاید صد سال پیش که شمار دکترها و مهندسان کشور کمتر از شمار انگشتان دو دست بود، می شد آن را منطقی دانست ولی بکارگیری این عناوین در دنیای امروزی نه تنها موردی ندارد که راه را نیز برای چاپلوسی و چرب زبانی هموار می کند.
از کسی مانند شما، با تصویری که ملت ایران از او دارد، انتظار می رود که این کار را از شخص خود آغاز کرده و بطور رسمی بخواهد که از او تنها با نام و نام خانوادگی اش یاد شود و از بکار بردن هر گونه عنوان بیجا در مورد وی خودداری گردد. باشد که این آغازی بر پایان رسم ناپسند و ناشایست چاپلوسی شود
هم میهن گرامی، یادتان باشد، هر چه شما را بالاتر ببرند، سخت تر به زمین خواهید خورد!
اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
________________________
____________________________________________________
Sokhani bā āqāye Ahmadineĵād
Agar tārikhe Irān rā varaq zade va sargozashte hākemāne ān rā kami mourede tavajjoh qarār dahim, be āsāni pey mibarim ke in sarzamin rā do daste va guneye mokhtalef az doulatmardān, edāre kardeand:
Yeki ān daste ke khod rā khedmatgozāre mellat nāmide va hameye talāshe khod rā be kār gerefteand tā Irān rā dar masire pishraft, sarbolandi va sarafrāzi qarār dahand va digari, ān ke mellat rā khedmatgozāre khod dāneste, ruzgār rā be khoshgozarāni separi karde va talāshe chandāni barāye pishrafte in keshvar anjām nadādeand.
Jāye shegefti ham nist ke pirāmune goruhe nokhost rā mihandustāne lāyeqi farā gerefte budand ke ham az nazare kārdāni va ham az nazare akhlāqi shāyestegi dāshtand. Dar hāli ke gerdāgerde goruhe dowom rā moshti nālāyeqe zabun va dunmāye baste budand ke tanhā honareshān, chāplusi va zabānbāzi bud.
Goruhe nokhost bā hushyāri, az nofuze in magasāne gerde shirini, pishgiri karde va rāh rā bar ānhā baste budand. Dar hāli ke goruhe dowom ke be shenidane chāplusi motād shode budand, dastgāhe doulat rā be jāygāhi barāye arze andāme charbzabānāne bikefāyat va lābegarāne biliāqat tabdil karde budand.
Chandi pish dar khabarhā āmade bud ke ostāndāre Gilān dar neshaste moshtarake doulat va masulāne ejrāyiye keshvar gofte bud: Qablan donyā Irān rā be Kuroshe kabir mishenākhtand vali aknun be “Mahmude kabir” mishenāsand!
Hammihane gerāmi,
In khabar va beviĵe in ke shomā hich gune eeterāzi nesbat be ān nadāshteid, besyār bedur az entezār bud. Ākher mellate Irān shomā rā be onvāne kasi mishenāsad ke be forutani zabānzad ast va be khedmatgozāriye mellat eftekhār mikonad. Ammā in tasvir bā ānche dar in khabar āmade ast hamāhangi nadārad.
Ānche ke dar in khabar āmade ast be roushani buye chāplusi va lābegari midahad va ādami rā be yāde kholafāye bikefāyati miandāzad ke deleshān rā be madh va sanāye digarān khosh karde va dastgāhe doulat rā bāzicheye daste charbzabānān va chāplusān qarār dāde budand.
Hammihane gerāmi, ānhāyi ke in gune az shomā taarif va tamjid mikonand, na Kuroshe bozorg (kabir) rā mishenāsand va na deleshān barāye shomā sukhte ast. Farāmush nakonid, hamānhāyi ke Shāh rā khodāygāne ruye zamin mināmidand, pas az bargashtane varaq, nokhostin kasāni budand ke dar resānehā, be badguyi az ishān pardākhtand.
Berāsti ke gozashte va tārikh mitavānad āmuzgāre khubi bāshad. Tanhā sharte ān in ast ke mā dāneshāmuzāne khubi bude, chashmāni bāz va gushhāyi tiz dāshte bāshim.
In gune setāyeshhā, hattā agar bedune kharaz va maraz ham bāshad, be bardāsht va tasviri ke mellate Irān az shomā dārad, besakhti zarbe mizanad.
Shāyeste ast ke dar in moured vākonesh neshān dāde va bā barkenār kardane in ostāndār, bar ruye in rasme nāpasand, ke shurbakhtāne āfate doulatmardāne Irāni gashte ast, khatt keshide va be in ādate zesht pāyān dahid.
In forsate khubi ast tā be toure rasmi bekhāhid az be kār bordane onvānhāye bimoured va bijā dar mokātebāte doulati va dar surate emkān dar resānehāye hamegāni khoddāri shavad. Ākher dar zamāni ke hattā dar rustāhāye keshvar ham, doktor va mohandes yāft mishavand, be kār bordane in gune anāvin va alqāb digar mouredi nadārad.
Shāyad sad sāle pish ke shomāre doktorhā va mohandesāne keshvar kamtar az shomāre angoshtāne do dast bud, mishod ān rā manteqi dānest vali be kārgiriye in anāvin dar donyāye emruzi na tanhā mouredi nadārad ke rāh rā niz barāye chāplusi va charbzabāni hamvār mikonad.
Az kasi mānande shomā, bā tasviri ke mellate Irān az u dārad, entezār miravad ke in kār rā az shakhse khod āghāz karde va be toure rasmi bekhāhad ke az u tanhā bā nām va nāme khānevādegiash yād shavad va az be kār bordane har gune onvāne bijā dar mourede u khoddāri gardad.
Bāshad ke in āghāzi bar pāyāne rasme nāpasand va nāshāyeste chāplusi shavd.
Hammihane gerāmi, yādetān bāshad, har che shomā rā bālātar bebarand, sakhttar be zamin khāhid khord!
Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!