نقد کتاب "واژه نامه پارسی، نگارش نو" در کیهان لندن نهم سپتامبر ٢٠١٠ |
آنگونه که پیداست نقد کننده گرامی، چندان با ایده تغییر الفبای کنونی موافق نیست. با این وجود بیطرفی حرفه ای، که نشانه ای از روزنامه نگاری مدرن و بدون تعصب است، در جای جای این نقد به چشم می خورد. کار پسندیده ایشان درخور ستایش و تقدیر است. امیدوارم که اینگونه برخورد با دیگراندیشان، در میان ما ایرانیها گسترش یافته و به یک رسم فراگیر تبدیل شود. در مورد دلایلی که این هم میهن گرامی آورده است چند نکته نیاز به توضیح دارد.
به طور کلی، مخالفان به کارگیری الفبای لاتین را می توان به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول مذهبی های سنت گرائی هستند که با هر اندیشه نو مخالفت کرده وآن را نادرست می خوانند. برای این دسته، پیشرفت اسلام مهمتر از پیشرفت ایران است. این دسته از تغییر الفبای کنونی می ترسند چون آن را الفبای قران می دانند و به باور آنان تغییر این الفبا، مردم ایران را از اسلام دور کرده و به دین ضربه می زند. به همین دلیل هر جا که پیشنهادی در مورد تغییر این الفبای نارسا و خراب می بینند به شیوه های گوناگون، از تهدید و دشنام گرفته تا خود را اقلیت قومی جا زدن، متوسل می شوند و هر جا هم که بتوانند این اندیشه را کودکانه و خنده آور معرفی کرده و به مسخره کردن آن می پردازند.
گروه دوم اما، هم میهنانی هستند که در میهن دوستی آنان کمتر تردیدی نمی توان داشت و مخالفت آنان با تغییر الفبای کنونی، از روی دلسوزی و نگرانی است. دلسوزی و نگرانی نسبت به از میان رفتن پیوند مردم با گنجینه ادب پارسی. نقد کننده گرامی "کیهان لندن" را باید از این دسته دانست. فراموش نکنیم که "کیهان لندن" یکی از آن دسته رسانه هایی است که از همان فردای انقلاب شوم ۵۷، همواره کوشیده است چهره دشمنان میهن و آخوندهای دروغگو را آشکار ساخته، و به ملت، بویژه هم میهنان خارج از کشور راه را از چاه نشان بدهد.
ما را با گروه نخست، کاری نیست و نخواهد بود. ولی در پاسخ به گروه دوم باید گفت که به کارگیری الفبای لاتین نه تنها پیوند پارسی زبانان را با آثار فرهنگی گذشته از میان نمی برد که آن را محکمتر نیز کرده و گسترش می دهد.
هم میهنان گرامی، بیایید به جای احساساتی برخورد کردن، کمی ژرفتر بیاندیشیم. الفبا و نگارش، تنها وسیله ای برای جابجایی و انتقال اندیشه ها است، همین و بس. زمانی که می گوییم شاهنامه یک اثر بزرگ فرهنگی است، منظورمان پیامی است که فردوسی در سروده هایش به ما داده است و نه دست خط و چگونگی نگارش این سروده ها. این که این پیام چگونه جابجا شود ربطی به خود پیام ندارد. تازه در آینده روش های دیگری مانند کتابهای گفتاری برای جابجایی اندیشه و پیام به کار برده خواهد شد و انتقال اندیشه منحصر به کتاب و نوشته نخواهد بود. مهم این است که اندیشه و پیام نهفته در یک نوشته را بتوانیم به بهترین روش انتقال دهیم. هرچه این روش آسانتر و فراگیرتر باشد بهتر است.
برای نمونه به دو نوشته زیر توجه کنید:
توانا بود هر که دانا بود - ز دانش دل پیر پرنا بود
Tavānā bovad har ke dānā bovad – ze dānesh dele pir bornā bovad
هر دو نوشته، یک پیام را می رسانند. ولی تفاوت آن ها در این است که در نگارش تازی به عنوان نمونه تلفظ درست واژه "بود" ناپیداست. در حالی که در نگارش نو به آسانی می بینیم چگونه باید این واژه را بر زبان آورد. برای شما بدون تردید خواندن درست این سروده آسان است ولی می دانید چقدر در دبستان بر روی این کار شده است تا شما یاد بگیرید این واژه را درست بر زبان برانید؟ این تنها یک نمونه است و از این دست نارسایی ها در نگارش کنونی فراوان می توان یافت.
الفبای نارسای کنونی، یادگیری زبان پارسی را بسیار دشوارتر کرده است و کودکان و نوآموزان را مجبور می سازد تا برای یادگیری آن زحمت بسیار بکشند. نه به این دلیل که زبان پارسی بسیار دشوار است، بلکه به این دلیل که الفبای تازی نارساست و به عنوان نمونه فاقد حروف آودار (صدادار) می باشد. این الفبا نه تنها هزاران جوان و نوجوان نسل دوم مهاجرین ایرانی را از دسترسی به گنجینه ادب پارسی محروم کرده است، بلکه به مردم کشورهای دیگر نیز این امکان را نمی دهد که با آثار ادبی ما آشنا شوند.
شاید از خود بپرسید اگر الفبای کنونی را تغییر دهیم دیگر کسی قادر به خواندن کتابهای قدیمی نخواهد بود. در این صورت چه کسی پیام و اندیشه های نهفته در این نوشته ها را به نسل آینده خواهد رساند؟
در پاسخ باید به این ضرورت گریز ناپذیر اشاره کرد که ما نیز همچون دیگران، دیر یا زود مجبور خواهیم شد که گنجینه ادبی خود را دیجیتال و به روز کنیم. کاری که کشورهای پیشرفته از چند سال پیش آغاز کرده و دارند با جدیت آن را دنبال می کنند. ولی شوربختانه ما همچون همیشه در خواب فراموشی به سر برده ایم.
این فرصتی است که به ما اجازه می دهد با به کار گیری الفبای لاتین، کتابهای قدیمی را دیجیتال کرده و در دسترس همه قرار دهیم. این کار بدون هیچ تردیدی شدنی است. در زمانی که فناوری آنقدر پیشرفت کرده است که یک خودکار، همزمان می تواند نوشته های شما را دیجیتال کرده و در عرض چند ثانیه آن را به زبانی دیگر برگردان کند، تبدیل چند هزار کتاب از یک الفبا به الفبای دیگر کار چندان سختی نخواهد بود. البته این را نباید تنها محدود به کتابهای قدیمی نمود، بلکه هدف باید این باشد که همه میراث فرهنگی که به صورت نوشته بدست ما رسیده است، از شاهنامه فردوسی گرفته تا مجله زن روز، از گزارش مجلس مشروطیت و اسناد ملی گرفته تا کیهان بچه ها را به الفبای نو در آورده و به گونه دیجیتال تحویل نسل آینده بدهیم.
بدون تردید نوشته های پارسی در اینترنت بخشی از این گنجینیه ادبی را تشکیل می دهد. امیدوارم روزی برسد که هم میهنان نوشته های اینترنتی خود را با الفبا و نگارش نو برای نسل آینده به ارث بگذارند.
در رابطه با ترکیه و تجربه آنها، تفاوت عمده و مهمی که در این میان وجود دارد را فراموش نکنیم:
آنها به واژه سازی گسترده و گاه بی برنامه دست زدند. در حالی که نگارش نو تنها بر روی نوشتن واژه های موجود تمرکز داشته و هیچ گونه ارتباطی با ساختن واژه ندارد.
در پایان اشاره کنم که کاری به این بزرگی، وظیفه دولت و فرهنگستان زبان است. ولی از حکومتی که طلا گرفتن گنبد امامزاده ها را بر ترمیم آرامگاه کوروش ترجیح می دهد، چنین انتظاری بیهوده است.
نه از آن حکومت، که تنها نام ایران را یدک می کشد بخاری بلند می شود و نه از آن فرهنگستان که تنها، نام زبان پارسی را بر خود گذاشته است.
باید خود آستین ها را بالا بزنیم!
اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
________________________
____________________________________________________
Āyā alefbāye Lātin peyvande mā rā
bā ganjineye adabe Pārsi az miān mibarad?
bā ganjineye adabe Pārsi az miān mibarad?
Naqde ketābe “Vāĵenāmeye Pārsi, Negāreshe Nou” dar Kayhan London 9 Septāmbre 2010 |
Āngune ke peydāst naqd konandeye gerāmi, chandān bā ideye taghyire alefbāye konuni movāfeq nist. Bā in vojud bitarafiye herfeyi, ke neshāneyi az ruznāmenegāriye modern va bedune taassob ast, dar jāy jāye in naqd be chashm mikhorad. Kāre pasandideye ishān darkhore setāyesh va taqdir ast. Omidvāram ke ingune barkhord bā digarandishān, dar miāne mā Irānihā gostaresh yāfte va be yek rasme farāgir tabdil shavad. Dar mourede dalāyeli ke in hammihane gerāmi āvarde ast, chand nokte niāz be touzih dārad.
Betoure kolli, mokhālefāne be kārgiriye alefbāye Lātin rā mitavān be do daste taqsim kard: goruhe awal, mazhabihāye sonnatgarāyi hastand ke bā har andisheye nou mokhālefat karde va ān rā nādorost mikhānand. Barāye in daste, pishrafte Eslām mohemtar az pishrafte Irān ast. In daste az taghyire alefbāye konuni mitarsand chun ān rā alefbāye Qorān midānand va be bāvare ānān taghyire in alefbā mardome Irān rā az Eslām dur karde va be din zarbe mizanad. Be hamin dalil har ja ke pishnahādi dar mourede taghyire in alefbāye nārasā va kharāb mibinand be shivehāye gunāgun, az tahdid va doshnām gerefte tā khod rā aqlliyate qoumi jā zadan, motavassel mishavand va har jā ham ke betavānand in andishe rā kudakāne va khandeāvar moarrefi karde va be maskhare kardane ān nipardāzand.
Goruhe dowom ammā, hammihanāni hastand ke dar mihandustiye ānān hich tardidi namitavān dāsht va mokhālefate ānān bā taghyire alefbāye konuni, az ruye delsuzi va negarāni ast. delsuzi va negarāni nesbat be az miān raftane peyvande mardom bā ganjineye adabe Pārsi.
Naqd konandeye gerāmiye “Kayhan London” rā bāyad az in daste dānest. Farāmush nakonim ke “Keyhan London” yeki az ān daste resānehāyi ast ke az hamān fardāye enqelābe shume 57, hamvāre kushide ast chehreye doshmanāne mihan va ākhundhāye dorughgu rā āshkār sākhte va be mellat, beviĵe hammihanāne khārej az keshvar rāh rā az chāh neshān bedahad.
Mā rā bā goruhe nokhost, kāri nist va nakhāhad bud. Vali dar pāsokh be goruhe dowom bāyad goft ke be kārgiriye alefbāye Lātin na tanhā peyvande pārsi zabānān rā bā āsāre farhangiye gozashte az miān namibarad ke ān rā mohkamtar niz karde va gostaresh midahad.
Hammihanāne gerāmi, bāyad be jāye ehsāsāti barkhord kardan, kami ĵarftar biandishim. Alefbā va negāresh, tanhā vasileyi barāye jābejāyi va enteqāle andishehā ast. Hamin va bas. Zamāni ke miguyim Shāhnāme yek asare bozorge farhangi ast, manzuremān payāmist ke Ferdousi dar sorudehāyash be mā dāde ast va na dastkhatt va chegunegiye negāreshe in sorudehā. In ke in payām chegune jābejā shavad rabti be khode payām nadārad. Tāze dar āyande raveshhāye digari mānande ketābhāye goftāri barāye jābejāyiye andishe va payām be kār borde khāhad shod va enteqāle andishe monhaser be ketāb va neveshte nakhāhad bud.
Mohem in ast ke andishe va payāme nohofte dar yek neveshte rā betavānim be behtarin ravesh enteqāl dahim. Har che in ravesh āsāntar va farāgirtar bāshad behtar ast.
Barāye nemune be do neveshteye zir tavajjoh konid:
توانا بود هر که دانا بود - ز دانش دل پیر پرنا بود
Tavānā bovad har ke dānā bovad – ze dānesh dele pir bornā bovad
Har do neveshte yek payām rā mirasānand. Vali tafāvote ānhā dar in ast ke dar negāreshe Tāzi be onvāne nemune talaffoze doroste vāĵeye “bovad” nāpeydāst. Dar hāli ke dar negāreshe Nou, be āsāni mibinim chegune bāyad in vāĵe rā bar zabān āvard. Barāye shomā bedune tardid khāndane in sorude āsān ast vali midānid cheqadr dar dabestān bar ruye in kār shode ast tā shomā yād begirid in vāĵe rā dorost bar zabān berānid? In tanhā yek nemune ast va az in dast nārasāyihā dar negāreshe konuni farāvān mitavān yāft.
Alefbāye nārasāye konuni, yādgiriye zabāne Pārsi rā besyār doshvārtar karde ast va kudakān va nouāmuzān rā majbur misāzad tā barāye yādgiriye ān zahmate besyar bekeshand. Na be in dalil ke zabāne Pārsi besyār doshvār ast, balke be in dalil ke alefbāye Tāzi nārasāst va be onvāne nemune fāqede horufe āvādār (sedādār) mibāshad. In alefbā na tanhā hezārān javān va noujavāne nasle dowome mohājerine Irāni rā az dastrasi be ganjineye adabe Pārsi mahrum karde ast, balke be mardome keshvarhāye digar niz in emkān rā namidahad ke bā āsāre adabiye mā āshnā shavand.
Shāyad az khod beporsid agar alefbāye konuni rā taghyir dahim digar kasi qāder be khāndane ketābhāye qadimi nakhāhad bud. Dar in surat che kasi payām va andishehāye nohofte dar in neveshtehā rā be nasle āyande khāhad rasānd?
Dar pāsokh bāyad be in zarurate goriznāpazir eshāre kard ke mā niz hamchun digarān, dir yā zud majbur khāhim shod ke ganjineye adabiye khod rā dijitāl va beruz konim. Kāri ke keshvarhāye pishrafteaz az chand sāle pish āghāz karde va dārand bā jeddiyat ān rā donbāl mikonand. Vali shurbakhtāne mā hamchun hamishe dar khābe farāmushi be sar bordeim.
In forsati ast ke be mā ejāze midahad bā be kārgiriye alefbāye Lātin, ketābhāye qadimi rā dijitāl karde va dar dastrase hame qarār dahim. In kār bedune hich tardidi shodani ast. Dar zamani ke fanāvari ānqadr pishraft karde ast ke yek khodkār, hamzamān mitavānad neveshtehāye shomā rā dijitāl karde va dar arze chand sāniye ān rā be zabāni digar bargardān konad, tabdile chand hezār ketāb az yek alefbā be alefbāye digar kāre chandān sakhti nakhāhad bud. Albatte in rā nabāyad tanhā mahdud be ketābhāye qadimi nemud, balke hadaf bāyad in bāshad ke hame mirāse farhangi ke be surate neveshte be daste mā raside ast, az Shāhnāmeye Ferdousi gerefte tā majalleye “Zane ruz”, az gozāreshe majlese Mashrutiyat va asnāde melli gerefte tā “Kayhāne Bachehā” rā be alefbāye Nou darāvarde va be guneye dijitāl tahvile nasle āyande bedahim.
Bedune tardid neveshtehāye Pārsi dar internet bakhshi az in ganjineye adabi rā tashkil midahad. Omidvāram ruzi berasad ke hammihanān neveshtehāye interneti khod rā bā alefbā va negāreshe Nou barāye nasle āyande be ers begozārand.
Dar rābete bā Torkiye va tajrobeye ānhā, tafāvote omde va mohemi ke dar in miān vojud dārad rā farāmush nakonim:
Ānhā be vāĵesāziye gostarde va gāh bibarnāme dast zadand. Dar hāli ke Negāreshe Nou bar ruye neveshtane vaĵehāye moujud tamarkoz dāshte va hich ertebāti bā sākhtane vāĵe nadārad.
Dar pāyān eshāre konam ke kāri be in bozorgi, vazifeye douklat va Farhangestāne zabān ast. Vali az hokumati ke talā gereftane gonbade emāmzādehā rā bar tarmime ārāmgāhe Kurosh tarjih midahad, chonin entezāri bihude ast. Na az ān hokumat, ke tanhā nāme Irān rā yadak mikashad bokhāri boland mishavad va na az ān farhangestān ke tanhā nāme zabāne Pārsi rā bar khod gozāshte ast.
Bāyad khod āstinhā rā bālā bezanim!
Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!